🍂دیدم در آن کویر
محروم از نوازش یک سنگِ رهگذر
تنها نشستهای،
بیبرگوبار، زیر نفسهای آفتاب
در التهاب،
در انتظار قطرهی باران
در آرزوی آب.
ابری رسید،
چهرِ درخت از شعف شکفت
دلشاد گشت و گفت:
«ای ابر، ای بشارت باران!
«آیا دلِ سیاه تو از آه من بسوخت؟!
غرید تیرهابر،
برقی جهید و چوبِ درخت کهن بسوخت!
@sazochakameoketab 🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂#حمید_مصدق#گزینه_اشعار (از منظومهی در رهگذارِ باد)
#نشر_مروارید