📝نامهای از
#کارل_مارکس به همسرش:
🌿معشوق قلب من،
من دوباره برای تو نامه مینویسم، چراکه من تنهایم و همیشه برای من مشکل بوده که با تو به تنهایی در ذهنم گفتگو کنم؛ بدون اینکه تو چیزی دربارهی آن بدانی، بشنوی و حتا قادر باشی که به آن پاسخ دهی.
🍂غیبتهای کوتاه، خوب است چراکه اگر دو نفر به طور دائمی و ثابت با هم باشند مسائل [زندگی] خیلی به هم شبیه میشوند و قابل جدا کردن و تمایز از یکدیگرنخواهند بود.
🍂دوری، حتا برج و باروهای بزرگ را هم کوچک میکند؛ در حالیکه چیزهای خرد و مبتذل، در یک نگاه نزدیک به چیزهای بزرگ تبدیل میشوند.
🍂عادتهای کوچک که امکان دارد در اشکال احساسی و به صورت فیزیکی سببساز اذیت انسان شود، زمانیکه آن شی از جلوی چشمان برداشته میشود، ناپدید میگردد.
🍂احساسات عمیق که به واسطهی نزدیکی [و در دسترس بودن] افراد، شکل کوچک و تکراری به خود گرفته، به واسطهی جادوی فاصله رشد کرده و به ابعاد طبیعیاش بازمیگردد. فاصله سبب میشود که تو فقط از من و رویاهای تنهایم، ربوده شوی؛ و من با عشقم به تو، فورا درمییابم که زمان دوری را فقط باید بمانند خورشید و بارانی که برای رشد گیاهان مورد نیاز است، به خدمت گرفت.
🍂زمانیکه تو غایب هستی، عشق من به تو، خودش را نشان میدهد و آن چیزی بس غولآساست و از انبوهی از تمامی انرژی جمعشده در جانم و همهی خصوصیات قلبیام شکل گرفته است. آن باعث میشود که من دوباره احساس کنم که انسانم؛ چراکه من حس عمیق و متنوعی را تجربه می کنم؛
🍂مطالعه و آموزش و پرورش جدید، ما را گرفتار خودش کرده است؛ همچنین شکگرایی باعث شده که ما در تمامی ادارک عینی و ذهنیمان به دنبال اشتباه بگردیم؛ تمامی اینها، طوری طراحی شده که ما را کوچک، ضعیف و غُرغُرو کرده است. اما عشق – نه عشق فویرباخی- نه برای متابولیزم و نه برای پرولتاریا – بلکه عشق به معشوق و به طور مشخص عشق به تو، باعث میشود که یک انسان مجددا حس کند که انسان است.
🍂در این جهان زنان زیادی وجود دارند که در بینشان تعدادی از آنها زیبارویند. اما کجا من میتوانم چهرهای که هر جزء آن و حتا هر چروک آن یادآور بزرگترین و شیرینترین خاطرات زندگی من است را پیدا کنم؟
🍂حتا با وجود مواجهه با دردهای بیپایان و ضررهای جبرانناپذیر وارده بر من، تو شکایتی نکردی.
🍂من با بوسه زدن به درد، آنرا دور میکنم، زمانیکه بر صورت شیرین تو بوسه میزنم..
بدرود عزیز دلم.
تو و بچهها را هزاران بار میبوسم.
🖌کارل خودت
{این نامه در ۲۱ ژوئن ۱۸۶۵ در منچستر (انگلستان) به رشتهی تحریر در آمده است}.
@sazochakameoketab 🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿