آدمی نابود میشود اما شکست نمیخورد
سانتگوی کتاب «
پیرمرد و دریا» هم از همین آدمهای شجاع است.
مرد فروتنیاست؛ در کلبهی درب
و داغانی زندگی میکند
و تختواباش را روزنامهها تشکیل میدهند
و توی دهکده اسم
و رسمی دارد. آدم تنهاییاست؛ سالها پیش همسرش را از دست داده
و تنها خاطرهای که برایش باقی مانده؛ یاد شیرهاییاست که هنگام پیاده رویهای شبانه روی عرشه کشتی بخار در سواحل آفریقا؛ وقتی هنوز آنجا کار میکرده؛ دیده است
و یاد بازیکنان بیسبال آمریکایی مثل جو دایمگیو
و یاد مانولین، پسر بچهای که زمانی با او میرفته ماهیگیری
و حالا به اصرار پدر
و مادرش مجبور است پیش ماهیگیر دیگری کار کند. ماهیگیری برای سانتیگو آن مفهومی را ندارد که برای همینگوی
و خیلی از شخصیتهای دیگرش دارد، یعنی فقط یک ورزش یا تفریح یا راهی برای بردن جایزه
و مقابله با یک نبرد درست
و حسابی نیست؛ بلکه نیازیاست حیاتی، کاری که با تلاش
و مشقت بسیار برای این انجام میدهد که شکمش را سیرکند. نبرد سانتیگو با نیزهماهی او را تبدیل میکند به آدمی شگفت انگیز که به سادگی
و با فروتنی تمام مثل قهرمانها رفتار میکند
و بیآنکه لاف بزند یا که مغرور شود؛ تنها به سادگی مسئولیتش را انجام میدهد. ....
https://telegram.me/sazochakameoketab🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂#پیرمرد_و_دریا #ارنست_همینگوی