{{{ خلاصه
#روابط #ایران و
#آلمان در دوره
#صفوی }}}
#شاه _اسماعیل_صفوی قصد داشت با
#ونیز پیمان اتحاد بسته و علیه دشمن مشترکشان (
#عثمانی ) اقدام موثر نمایند. وقتی ونیزی ها با عثمانی صلح کردند، شاه اسماعیل از آنها قطع امید کرده و سفیرانی نزد پادشاهان
#مجارستان و
#لهستان فرستاد و آنها را که در معرض خطر تجاوز عثمانیها قرار گرفته بودند به اتحاد و مقابله با دشمن مشترک دعوت کرد.
#لویی_دوم ،
#پادشاه_مجارستان ، از پیشنهاد شاه ایران برای اتحاد استقبال کرد و در سال ۱۵۲۲.م یکی از
#کشیشان #فرقۀ #مارونی_لبنان را که
#فراپتروس نام داشت و زبان پارسی را میدانست با نامهای دوستانه به دربار شاه اسمعیل فرستاد. این نماینده و سفیر گزارشی از اوضاع سیاسی اروپا و عظمت و قدرت
#شارل_پنجم (شارلکن) و وضع
پادشاه #اسپانیا و
#امپراتور_آلمان را برای شاهاسماعیل بیان نمود. در نتیجۀ این گزارشها و آگاهیای که شاه اسماعیل از وضع اروپا پیدا کرد و مخصوصاً با شنیدن خبر شکست
#مصری_ها از
#سلیم_دوم ، مصمم شد با این امپراتوری مقتدر که درعین حال دشمن سرسخت ترکها بود روابط دوستانه برقرار کند.
بنابراین شاه اسماعیل در سال ۱۵۲۳.م نامهای به
#زبان_لاتین برای وی نوشت. در این نامه شاه اسمعیل شمهای از جنگهای خود با امپراتوری عثمانی و
#پیمان_اتحادی که با
#پرتغالی_ها بسته بود یاد کرده و از سفیری که به دربارش آمده بود سخن گفت و پیشنهاد نمود که در ماه آوریل سال بعد، ارتش دو کشور از شرق و غرب به قلمرو دشمن مشترک حمله کنند و تا وقتی که به پیروزی نهایی نایل نشدهاند از انعقاد پیمان صلح جداگانه با عثمانی خودداری نمایند.
#فراپتروس (سفیر شاه اسماعیل) چندینماه در راه بود تا اینکه به اسپانیا رسید و در شهر
#تولدو به حضور امپراتور بار یافت و نامۀ شاه اسمعیل را تسلیم کرد. سفیر ایران مورد مهر و محبت شارلکن قرار گرفت و مدتی در دربار وی اقامت داشت تااینکه در ۲۵ اوت ۱۵۲۵.م امپراتور پاسخ نامۀ شاه ایران را به وی تسلیم کرد که با خود به ایران ببرد. شارلکن در نامۀ خود پس از ابراز محبت فراوان نسبت به شاه ایران گرفتاریهای خود در جنگ با
#فرانسویان و شکست دادن
#فرانسوای_اول را شرح داد و با پیشنهاد شاه اسمعیل در اتحاد علیه عثمانی موافقت کرد، اما هنگامی که فراپتروس به
#تبریز رسید بیش از یک سال از مرگ شاه اسمعیل گذشته بود و ناچار وی نامۀ شارلکن را به
#شاه_طهماسب ،
#فرزند و
#جانشین شاه اسمعیل، تسلیم کرد.
چهار سال بعد در ۱۵۲۹.م
#شارلکن ،
#امپراتور_آلمان ، سفیر دیگری بهنام
#یوهان_بالبی به
#دربار_ایران فرستاد. اتفاقاً این نامه هم به نام شاه اسماعیل است و همین نامه نشان میدهد که بعد از گذشت پنج سال خبر درگذشت شاهاسمعیل به اروپا نرسیده و تصور شارلکن بر آن بود که شاه اسماعیل حیات دارد.
عنوان نامۀ شارلکن چنین است:
.......
پادشاه والاتبار مقتدرترین سلاطین شرق
پادشاه سعید و پرهیزکار شاه اسمعیل صفوی
#شاهنشاه #ایران دوست و برادر گرامی ما........
در این نامه شارلکن ضمن تعریف از شجاعت و تدبیر شاه اسماعیل، سفیر خود را، که از سران لشکر و اعیان دربارش بود، معرفی کرده و یکبار دیگر آمادگی خود را برای عقد پیمان اتحاد علیه دولت عثمانی اعلام نموده است. سفیر اعزامی شارلکن، مأموریت داشت جنگهای شارلکن با عثمانیها را به تفصیل برای شاه ایران شرح دهد و اضافه نماید امپراتور قصد دارند برای انتقام از دو طرف، یعنی از طرف
#ایتالیا و
#دریای_مدیترانه و از طرف
#خاک_مجارستان ، به امپراتوری عثمانی حمله کنند و به همین منظور از شاه ایران هم میخواهد که حمله کنندگان به عثمانی را مساعدت نماید و چنانچه شاه ایران مهیای جنگ با عثمانی نیست لااقل نیرویی به
#سرحدات_شرقی آن کشور بفرستد تا سلطان عثمانی قسمتی از قشونش را از اروپا متوجه جبهۀ شرق نماید.
بالبی در عرض راه از رابطۀ نامطلوب ایران و عثمانی و جنگ بین دو کشور اطلاع پیدا کرد و از شهر
#حلب برای شارلکن نامه نوشت و گزارش داد که
پادشاه ایران (شاه طهماسب) با سلطان عثمانی جنگ نموده و
#بغداد را
#فتح_کرده و زمان مساعد آن است که شارلکن هم به جنگ با
#ترکان_عثمانی اقدام نماید. البته سفیر واقعیت کامل را گزارش نداده بود؛ زیرا
#ذوالفقار_خان_کلهر ،
#فرمانروای_لرستان ،
#بین_النهرین را تصرف کرده بود، اما
#خیانت_ورزیده و خود را
#تحت_حمایت_سلطان_سلیمان قرار داده بود و شاه طهماسب میخواست بغداد را از ذوالفقار خان بگیرد.
از همین تاریخ تا پایان جنگهای بیست سالۀ ایران و عثمانی بین شاه ایران و شارلکن ارتباط ادامه داشت و مسألۀ اصلی هم همین بود که اقدامات ایران، سپاه امپراتوری عثمانی را در مرزهای شرقی نگاه دارد و حمله به اروپا انجام نگیرد.
برای پرهیز از طولانی شدن متن، خلاصه روابط ایران و آلمان در دوره قاجار تا شهریور بیست، در قسمت دوم پست خواهد گردید.
🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿