ناتورِ
دشت منعکس کنندۀ از خودبیگانگی در دنیای بیرحم است و جامعۀ مدرن غرب را به باد انتقاد میگیرد.هولدن نماد هر جوانی است که برای پرورش یافتن وزندگی کردن مطابق قوانین جامعه احساس فشار میکند و اینکه مجبوراست ارتباطات انسانی با ارزشش را کنار بگذارد و خواستههای شخصی خود را با عرف جامعه تطبیق دهد.در این کتاب مفاهیم پیچیدهایی همچون هویت، تعلق، از دست دادن، ارتباط و بیگانگی مطرح میشوند.
شخصیتهای داستانهای سالينجر از شخصيت پردازی قوی برخوردارند. او بطور ویژهای "خانوادهٔ گلَس" را، که معروفترین شخصیتهای داستانهای او هستند، به عرصه کشاند و در داستانهای متفاوت از افراد این خانواده پرده برداری کرد. همزمان با ظهور رمان
ناتور دشت، سلینجر یک داستان کوتاه به نام «یک روز خوش برای موز ماهی» در مجلۀ نیویورکر به چاپ رساند که اولین داستان از مجموعه داستانهایی در مورد خانوادۀ خیالی گلس شد.سیمور یکی از مهمترین اعضای خانواده گلس است.
در طول دهۀ بعد، بقیه داستانهای «خانوادۀ گلس» در همین مجله چاپ شد: از جمله «فرنی و زویی» و «تیرها را بالا بگذارید نجاران». این دو و دیگر داستانها را میتوان در تنها کتابهایی که سلینجر بعد از
ناتور دشت به چاپ رساند، پیدا کرد. آن کتاب ها عبارتند از:«فرنی و زویی (۱۹۶۱)» و «تیرها را بالای سقف بگذارید نجاران و سیمور: پیشگفتار(۱۹۶۱)»سالینجر در این کتاب از زبان «بادی» پسر دوم خانواده شروع به توصیف و گسترش شخصیت سیمور میکند. ,«نه داستان»(۱۹۵۳) در ایران با عنوان «دلتنگیهای نقاش خیابان چهل و هشتم» شناخته شده است.«جنگل واژگون» ، «نغمه غمگین» ، «هفتهای یه بار آدمو نمیکشه» و «یادداشتهای شخصی یک سرباز» از جمله آثار کمشمارِِ سالینجر هستند.
همچنین «Hapworth»هپ ورث در دهۀ نود میلادی,بصورت مقاله ای توسط روزنامه «واشنگتن پست» در این روزنامه به چاپ میرسد. در این مسئله که شباهتهای زیادی بین «سیمور»، «بادی» و خود «سالینجر» وجود دارد شکی نیست و قهرمانان کتاب های سالینجر به نظر میرسد که اغلب خود او هستند. چنانچه شخصیت هولدن در
ناتور دشت نیز از این قاعده مستثنی نیست.
در باب رمان
#ناتور_دشتنام «ناطور
دشت» ترجمهٔ Catcher in the Rye است. «ناطور (
ناتور)» بهمعنی حافظ و نگهدارِ باغ و
دشت است.عبارت «
ناتور دشت» را نخستین بار
#سعدی در باب پنجم بوستان به کار بردهاست.
#هولدن_کالفیلد کاراکتر اصلی
ناتورِ
دشت است وی نوجوانی هفده ساله است که در لحظهٔ آغاز رمان،در مدرسهٔ شبانه روزی «پنسی» تحصیل میکند و حالا در آستانهٔ کریسمس به علت ضعف تحصیلی (چهار درس از پنج درسش را مردود شده و تنها در درس انگلیسی نمرهٔ قبولی آوردهاست) از دبیرستان اخراج شده و باید به خانهشان در نیویورک برگردد.
و ظاهراً قصد دارد آنچه را پیش از رسیدن به اینجا از سر گذرانده برای کسی تعریف کند و همین کار را هم میکند، و رمان نیز بر همین پایه شکل میگیرد. تمام ماجراهای داستان طی همین سه روزی (شنبه، یکشنبه و دوشنبه) که هولدن از مدرسه برای رفتن به خانه خارج میشود اتفاق میافتد. او میخواهد تا چهارشنبه، که نامهٔ مدیر,راجع به اخراج او بدست پدر و مادرش میرسد و آبها کمی از آسیاب میافتد، به خانه بازنگردد. بهمین دلیل ، از زمانی که از مدرسه خارج میشود، دو روز را سرگردان و بدون مکان مشخصی سپری میکند و این دو روز سفر و گشت و گذار، نمادی است از سفر هولدن از کودکی به دنیای جوانی و از دست دادن معصومیتش در جامعهٔ پُر هرج و مرج آمریکا.
#هولدن سرخورده از همه کس و همه چیز دنبال «خود»؛ «خود»ی مانند مردمان جهانِ عوضی که مدام رنگ عوض میکنند و او نیز ناگزیر تن به تغییر هویت و دروغگویی میدهد.از این رو، تنهایی هولدن از «بیرون» نیست، بلکه از «درون» است؛ تنهایی ایی است که از مزخرف دیدن دیگران ناشی میشود و همه را از خود میراند.
در
ناتورِ
دشت،
#سلینجر تصویری نامتعارف از فرآیند بلوغ یک پسر را نشان می دهد.
@sazochakameoketab🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂