من
یک #فاحشه_ام؛
سی سال قبل وقتی که ده سالم بود،
یادم میاید در حالی که پدرممرا
به
یک فاحشه خانه میفروخت
از سربازان مست برهنه شنیدم
جنگ تمام شده است،جنگ تمام شده است
بزودی مجلس آزاد،مردمی تشکیل خواهد شد.
انروز جمهوری خواهان
به حکومت رسیدندو
من فاحشه بودم.
چندسال بعد
مجلس بدست سوسیالیست دموکرات ها افتاد،
مردم در خیابانها میرقصیدند
و آواز میخواندندو
من،
یک فاحشه بودم.
بعد از ان قدرت بدست فاشیست ها افتاد،
مردم میگفتند دوران وحشت فرارسیده است.
اما
من همچنان فقط
یک ..... بودم.
بعد از ان انقلاب دیگری شد
و از چریک فدایی نیمه لختی
که در آغوشم آروغ میزد
شنیدم همه ان فاشیست های
از خدا بیخبر را اعدام کرده اند
"اما
من اعتنایی به
حرفهای
یک پیرمرد مسن نکردم.
چرا که بهرحال
من یک .....بودم.
بعد از آن اصلاح طلب ها
حکومت رو بدست گرفتند
و
فاحشه خانه ما بسته شد
و
من از چند همکار دیگر شنیدم که
انروز هفتصد
فاحشه خانهدیگر
در شهر تعطیل شده بود.
سربازانی که خانه مان را
با حکم رسمی مهرو موم کرده بودند
ما را به جای جدید منتقل کردند.
و آنجا بود که فهمیدم
من هنوز هم .....
امتا اینکه
یکروز صبح
از همکاری شنیدم که جمهوری خواهان
باردیگر قدرت را بدست گرفته اند
و از آنروز به بعدخود مردم؛
کشورشان را اداره خواهند کرد.
امروز در استانه چهل سالگی
من پیروزیها و شکستهای
سیاسی متفاوتی را
به چشم دیده
ام و هنوزم ......
ام.
و حالا عده ای با
یک جعبه ی بزرگ
وارد خانه
ام شدند.
آنها میگویند باید
در سرنوشت سیاسی کشورم سهیم باشم،
آنها خنده دارترین آدمهایی هستند که
من بعد از چهل سال
فاحشگی ملاقات کرده
ام!!
چون که
من بهرحال
یک #فاحشه_ام ......!!
و آنها از
من میخواهند که بگویم؛
دوست دارم زیر نظر
کدام نظام سیاسی؛
یک فاحشه باشم..؟!
🖋#من_یک_فاحشه_ام❓#نویسنده_نامشخص❓ #منبع_نامشخص⤵️⤵️https://telegram.me/joinchat/Bd9KPzwMhpyv2Q7wn-dYBg🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂