#سیلی_خوردن #رضا_محجوبی بدست برادرش
#مرتضی در
#مغازه_عشقی #سه_تار_ساز_معروف ، از زبان
#نواب_صفامغازه عشقی دکه کوچکی در
#میدان_تجریش ، ابتدای
#جاده_دربند و کنار رودخانه بود که در آنجا بهترین سه تارها را می ساخت و اکثر روزهای تابستان پاتوق هنرمندان بویژه
#مرتضی_محجوبی بود. اینجا مکانی بود که مرتضی جاودانه ترین آهنگهای تاریخ موسیقی را تکمیل میکرد.
روزی همراه با مرتضی،
#بنان و
#سعاتمند_قمی عصر یک روز تابستان به
مغازه عشقی رفتیم. در
مغازه اش یک منقل و چند عدد چهار پایه بود. مرتضی مشغول تدخین بود که ناگهان برادرش رضا ( معروف به
#رضا_دیوانه یا
#رضا_پاشنه_طلا ) هم وارد شد و روی یکی از آن چهار پایه ها نشست.
مرتضی در خانواده ای ثروتمند بزرگ شده بود، از اینکه می دید برادرش با حالت پریشان بین مردم رفت و آمد می کند، خیلی ناراحت و شاکی بود. در حالیکه رضا در جوانی جزو خوش پوش ترین هنرمندان بود و اعتیاد شدید به الکل و مواد مخدر او را به آن صورت در آورده و هنرش را به شدت تحت تاثیر قرار داده بود.
مرتضی عصبانی مزاج بود و رضا در نهایت عُسرت اما با کمال مناعت در اتاق محقر خانه مرتضی با حالتی تحقیر آمیز به سر می برد اما از هوش سرشاری بهره مند بود.
از جمله عادتهای مرتضی خان، این بود که از کمتر کسی به صورت تعارف
#تریاک قبول میکرد، چون همیشه بهترین تریاک ها را استفاده و بدون هیچ تظاهری بین دوستانش نیز تعارف میکرد. رضا که در عین تنگدستی با وارستگی زندگی را به بازی گرفته و یا بازی زندگی را پذیرفته بود، این بخشش های مرتضی را حمل بر تظاهر می کرد و بسیار عصبانی بود.
آنروز ر
مغازه عشقی مرتضی از جیب جلیقهاش قدری تریاک ناب درآورد و به سعادتمند قمی داد، رضا که دل پُری از مرتضی داشت با عصبانیت به او گفت: چه خبرهته، هی پُز میدی و تریاک تعارف میکنی ؟
مرتضی مانند جرقه از جا پرید و به صورت برادر فلک زده و بیمارش سیلی زد. عجیب آنکه رضا مانند بار اول که باز هم در برابر چشم بنان در زیر زمین خانه اش از این برادر سیلی خورده بود، در مقابل حرکت عجولانه مرتضی سکوت اختیار کرد و بدون سخن یا اعتراضی
مغازه عشقی را ترک کرد. ما منقلب شدیم، مظلومیت رضا بسیار دردناک بود. با دلی شکسته و روحیه ای افسرده آنجا را ترک کردیم.
(
#قصه_شمع -
#خاطرات_هنری #اسماعیل_نواب_صفا )
نگارش: بردیا وفا
@sazochakameoketab🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂