ادامه زندگینامه
#معینی_کرمانشاهیاستخدام
معینی کرمانشاهی در اداره كّلِ انتشارات و تبلیغات، ابتدا با دستورِ کتبیِ دكتر مصدّق نخست وزیر در سال ۱۳۳۰ صورت گرفت و به دنبالِ آن در سمتهای زیر مشغول به کار شد:
۱) خبرنگارِ پارلمانی
۲) ریاستِ دفتر و بایگانیِ اداره خبرگُزاریِ پارس
۳) رئیسِ دایره گُفتارهای رادیو
۴) ریاستِ دفترِ اداره رادیو تهران
۵) رئیس دفتر و دبیرِ شورایِ نویسندگان
۷۶) معاونتِ تامالاختیارِ رادیو تهران
۷) رئیس کمیسیون نمایشاتِ کلِ کشور
۸) بزرگ دبیر کمیته شعر و ترانه.
وی در خصوص ادغامِ رادیو در تلویزیون چُنین اظهار داشته است:
"تا سالِ ۱۳۵۰ كه رادیو و تلویزیون در هم ادغام شد، با مشكلاتِ بیشماری دست به گریبان بودم. كارمندانی نظیرِ من هم بدونِ در نظر گرفتنِ تمایلِ شخصی و انجامِ مذاكرهای، مانندِ میز و صندلی و قفسه به آن تشكیلات یعنی (رادیو و تلویزیونِ ملّیِ ایران) منتقل شدند.
ابتدا از سویِ مدیرعاملِ وقت نامهای محبّتآمیز و پُراكرام به عنوانِ بزرگدبیرِ كُمیته شعر و ترانه به دستم رسید كه با عنایت به خدماتِ هنری و اداریِ صادقانهام، همكاری با آن دستگاه را بپذیرم؛ به طور طبیعی با توجّه به كار شكنیهایِ سابق، پاسخِ اینجانب مثبت بود ولی به زودی دریافتم كه نه تنها اوضاعِ هنری بهتر نشده است بلكه هدفِ امر و نهیِ مدیرانِ سازمان نیز قرار گرفتم.
برنامههایِ وزینی چون گُلهایِ رنگارنگ، گُلهایِ جاویدان، یكشاخه گُل، برگِ سبز و گُلهایِ صحرایی تبدیل به رنگارنگهایِ بیرنگ و روحی شدند كه از هنر فقط واژهی آن را یدك میكَشیدند.
طیِ دو ملاقاتی كه با مدیرعاملِ سازمان داشتم، كارم به جر و بحث و پرخاش كشید؛ پس از آن، كار بالا گرفت و انتقاد از این رسانه صوتی و تصویری را در بسیاری از مصاحبههایِ مطبوعاتی مطرح كردم؛ در حضورِ جمعی از مدیران و كاركنان، دعوتنامه جشنِ به اصطلاح هنرِ شیراز را پاره كرده و رویِ میزم انداختم؛ از پذیرفتنِ دو مدالِ در جشنِ پنجاهمین سالِ سلطنتِ پهلوی كه یكی به خاطرِ سخنسُرایی در انواعِ شعرِ پارسی و دیگری به واسطه ترانهسرایی و ایجادِ تحوّل در این شاخه دشوارِ هنری به اینجانب تخصیص داده شده بود، خودداری كرده و آنها را توسّطِ آورندهاش ابراهیمِ صهبا برگشت دادم.
سرانجام مجموعِ این حركاتِ مخالف باعث شد تا اوّلِ مهرماهِ ۱۳۵۴ زمانی كه با استفاده از مرخصی در كرمانشاه به سر میبُردم، حكمِ بازنشستگیِ تعلیقیِ اینجانب پس از ۲۲ سال خدمت، به صورتی كاملاً غیرِ قانونی صادر شود.
چون حقوقِ ناچیزِ دولتی زندگیام را تأمین نمیكرد، بازگشتِ من به دورانِ جوانیام دلچسبتر شد و تصمیم گرفتم در ملكِ اجدادیِ خویش و در زمینی كه از ۱۰ سالگی در آن رشد كرده و جدّ اندر جّد به خانواده ما تعلّق داشت زراعت كنم؛ دوثلثِ این ملكِ ششدانگ را دولت سابق به نفعِ زارعین تصرّف كرده بود و مایملكِ ما به یك ثلث تقلیل یافته بود. درآمدی كه از این ارث داشتم سالها زندگیِ مرا اداره میكرد تا اینكه در پاییزِ سالِ ۱۳۵۹ با شروعِ جنگ و آشفتگیِ منطقه غرب، باقیماندهاش نیز توسّطِ هیأتِ هفت نفره جمهوریِ اسلامی بر باد رفت؛ درآن زمان بدونِ هیچگونه مذاكره و رسیدگی و حتّی حضورِ خودم، مابقیِ این ملكِ موروثی به تصرّفِ زارعینِ دهاتِ مجاور داده شد و به اندازه پشیزی مرا صاحبِ حقّ ندانستند. سالها از این جریان میگُذرد و هنوز هم نتوانستهام برایِ این حركت معیاری مبتنی بر اخلاق و عدالت بیابم.
زندگیِ منِ اجاره نشین نیز با زمان سپری شد ولی گویی خالقِ هنر با من هنوز كار داشت و مرا به سادگی در لحظاتِ بیهوده عُمر رها نساخت و قلم را برایِ انجامِ وظیفهای خطیر در دستم قرار داد. گویی تمامیِ آن مصائب و تجربیّات، مشكلات، چوب خوردنها، محسود واقع شدنها، حقكُشیها، دسته بندیها و آزادهكُشیها زمینه سازِ انجامِ این وظیفه بوده است؛ خلقِ تاریخِ منظومِ ایران؛ كاری كه از سال ۱۳۷۲ روزانه ۱۲ تا ۱۵ ساعت از عُمرم را به خود اختصاص داده است.
خوشحالم كه مأمورِ انجامِ این خدمتِ بزرگِ ملّی و فرهنگی شدم و پاداشِ آن را نیز در دنیای دیگری خواهم گرفت."
زندهیاد
معینی کرمانشاهی با وجود نوشته شبکههای مجازی، هرگز در بستر بیماری به سر نَبُرد و در حالی که تا ۴۸ ساعت قبل از درگذشت، مشغول نوشتن و سُرودن بود، در ۹۳ سالگی به دلیل ایستِ قلبی درگذشت.
@Sazochakameoketab🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂