پرنده گفت: چه بویی، چه آفتابی، آه
بهار آمده است
و من بهجستجوی جفت خویش خواهم رفت.
پرنده از لب ایوان
پرید، مثل پیامی پرید و رفت
پرنده کوچک بود
پرنده فکر نمیکرد
پرنده روزنامه نمیخواند
پرنده قرض نداشت
پرنده آدمها را نمیشناخت
پرنده روی هوا
و بر فراز چراغهای خطر
در ارتفاع بیخبری میپرید
و لحظههای آبی را
دیوانهوار تجربه میکرد
پرنده آه، فقط یک پرنده بود ...
#فروغ_فرخ_زاد@sazochakameoketab🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿