خبر ساده ولی شوکآور بود؛ دختری در تهران در حرکتی اعتراضی خودش را به آتش کشید؛ سحر خدایاری. یکی از موانع اصلی ورود زنان به ورزشگاهها، مراجع تقلید هستند که همواره حکم و نظرشان علیه این حق ساده و طبیعی زنان است.
بی مرغ، آشیانه چه خالیست! خالیتر آشیانۀ مرغی کز جفت خود جداست!
آه، ای کبوتران سپید شکستهبال! اینک به آشیانۀ دیرین خوش آمدید. اما، دلم به غارت رفتهست با آن کبوتران که پریدند، با آن کبوتران که دریغا هرگز به خانه بازنگشتند! . . .
متن تأثیرگذاری که آتش شاکرمی، خاله نیکا، برای زادروز سارینا اسماعیلزاده نوشت: «سارینای قشنگم سارینای فهیم، پرسشگر، جستجوگر، صادق......سارینای نکتهسنج که با سوالها و حرفهایت مدام به چالش میکشیدی....
همیشه فکر میکنم تو و نیکا میتوانستید دوستان خوبی باشید، ساعتها از دغدغههایتان حرف بزنید، با هم شیطنت کنید، به تولد بروید، توی لوازمنقاشیفروشیها پرسه بزنید، دفترچهها و مدادهای خفن بخرید، بند کفشهایتان را با هم عوض کنید، و با هم یک غذای من درآوردی بامزه پر از ادویه و پنیر پیتزا درست کنید.....و قاه قاه بخندید، بعد یکهو وسط ِ خندههایتان یکیتان با بغض ساکت شود، آن دیگری سفت بغلاش کند، و با هم گریه کنید.....بعد بروید توی تراس بنشینید و ماه را تماشا کنید.....
سارینا جانم جانکم کاش خاله آتش هردویتان بودم، با امکاناتی متوسط شده حتا، تا رویاهای تان همراهیتان می کردم، بعد برای تان دست تکان میدادم و میگفتم بروید دنبال سبک زندگی خودتان، و هروقت دلتان دلمه خواست بیایید خانهی خاله آتش....
«نه بازنمایی تمام "نه" هاییست که حق یا فرصت بیانشان از ما دریغ شده. نه، همان نه روی برگه رفراندوم به جمهوری اسلامیست که چون بسیاری از زیرساختها در طول این چهل و چند سال تخریب شده. میله های بیرون زده از تنش شبیه پلاسکوی سوخته و متروپلِ فرو ریخته است. نه تمرین نه گفتن است به آنها که هرگز از روز نخست نه را برنتابیدند. به خط نستعلیق ظریفی در پایین برگه نوشتند قانون اساسی بعدتر به تصویب و تدوین خواهد رسید. نه تمرین نه گفتنست به آنها که همه را دعوت به سکوت در برابر سرکوب و ظلم میکنند، چه حامیان ظلم حکومتِ امروز، چه آنان که سرکوب در وجودشان برای فردای آزادی نهادینه شده. همانها که به خط نستعلیق ظریف در میان گفتگوها میگویند سکوت کنید، امروز نوبت اتحادست، فردا صحبت میکنیم. نه، خسته، رنجور، ناشنیده، اما هنوز زنده است.»
یاد بعضی نفرات روشنم میدارد قوتم میبخشد ره میاندازد و اجاق کهن سرد سرایم گرم میآید از گرمی عالی دمشان نام بعضی نفرات رزق روحم شده است وقت هر دلتنگی سویشان دارم دست جرئتم میبخشد روشنم میدارد.
گردآوری ونگارش : علی آریایی بن مایه ها : کامرون ایران درسپیده دم تاریخ اومستد تاریخ شاهنشاهی هخامنشی تواریخ هرودوت تاریخ ایران باستان پیرنیا دیاکونوف تاریخ ماد