قرار بود «من» در حافظیه
#شیراز باشم
تو با قطاری از
#مسکو بیایی!
شبی خوش از بهار و باد و باران!
شاید ساقدوشی مست..
از
#پاریس برایمان شرابی گس..، عطری دلاویز..
کمی هم لبخند
#زیتون بیاورد.
باز یادم بود، قرار بود
انگشتری از غزلهای
#حافظ به دستت کنم و با فالی سرخ..
شعرِ زندگی را با هم آغاز کنیم.
چه کنیم! در هر سه کشور
#انقلاب شد!
بر
#روسیه.. سرخها حاکم شدند.
در
#فرانسه..
عاشقان، سر بر
#گیوتین دادند.
و
در
#ایران؟!
البته که میدانی چه شد!
سالهاست که تو در کلیسای
#سن_پترزبورگهر یکشنبه..
شمعی از دلتنگیهایت را به آتش می کشی..
و من در سقاخانه محلمان
نان ماستی، نذر عاشقان گمنام می کنم!
عزیزم..
به هم برسیم یانه.. مهم نیست..
خداکند..
دوباره در هیچ کشوری..
انقلاب نشود.
#حجت_فرهنگدوستhttps://t.center/sazochakameoketab🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂