2⃣ در دوران دوم، آهنگساز بربازسازی آثار گذشتگان همت گمارده و خود نیز آثاری پخته ومنسجم بر اشعار سنتی متقدمین و متاخرین خلق نموده که
#چنگ_رودکی" و
#حالاچرا نمونه هایی از آنانند. در این آثار فاصله گرفتن از شور و شر جوانی و گام نهادن به دوران میانسالی و تمایل به خلق آثار جاویدان فرهنگی ملاحظه میشود.
اصولا" هم ساختن آثاری اینگونه منسجم و حساب شده، مستلزم فراغتی است که با دوران جوانی چندان سازگاری ندارد. به جرأت می توان گفت که همه تنظیمهای
#خالقی از آثار دیگران به چنان دقت و ممارستی نیاز دارد که سالیان دراز تجربه و تامل طلب میکند. عزمی چنین جزم و درایتی اینگونه ژرف اصولا با سنین جوانی منافات دارد و مدتهای مدید طی طریق میطلبد.
...و سرانجام دورانی از حیات هنری
#خالقی فرا میرسد که هر کسی را توان دستیابی به آن نیست، حتی جهاندیدگان کهنسال. عوامل گوناگون که همگی آنها الزاما در اختیار ما انسانها نیستند، میبایست دست به دست هم دهند و شرایطی سرنوشت ساز باید فراهم آیند تا چنین تحول و جهش فکری میسر گردد. عمر دراز و تلاش یکجانبه انسان تضمینی برای چنین توفیقی نیست زیرا: کشش چو نبود از آنسو چه سود کشیدن.
از قضا و شاید بنا به خواست اهریمن و سرشت نهانی کائنات، آنان که حقیقت جوئی را با پاره های جگر خویش معاوضه نمودند، عمری کوتاه و دورنی پر غوغا داشتند: کی یرکه گارد، پاسکال و موزار و کافکا نمونه هایی از این دستند. آنها اصولا به سنین پیری نرسیدند که بنا بر کثرت تجربه و محفوظات، اینگونه در تاریخ اثر گذار باشند.
رعشه فکری و آثار هنری چنین افرادی، تنها ناشی از تجربه اندوزی و دانش زیاد نیست بلکه ریشه در اقلیمی دیگر دارد که هر چه هست مطمئنا" فقط اکتسابی و آموختنی نیست؛ چنانچه پیشینیان ما گفته اند: خنده و گریه عشاق ز جایی دگر است... و تا کسی عاشق نشود سخن از چنین مقوله ای همان به که مسکوت بماند زیرا هر کسی در نهان میداند: عشق آمدنی بود نه آموختنی.
3⃣کوتاه سخن، دوران سوم خلاقیت
#خالقی دوران شگرفی است. شاهکارهای بزرگی چون
#خاموش و
#می_ناب و تنظیمهای بی نظیری چون
#دلتنگ ، اثر جاویدان و بی همتای استاد
#علینقی_وزیری به این دوره از حیات تعلق دارند. دوره ای که دلتنگی از فروبستگی کار جهان، هنرمند بزرگ ما را به انسانی فکور، خاموش و سر در گریبان، که چندان در پی باقی گذاردن نامی از خویش نیست مبدل می سازد. آزرده جان از مکر زمان و دغلبازی نابکاران، خود را تمام و کمال وقف موسیقی کرده و خود را از کارهای اداری و رنج تماس دائم با اهریمن صفتان میرهاند.
شاید اگر
#خالقی چند سالی قبل چنین کرده بود، جسم نحیف و تن رنجورش تابه توان بیشتری برای تحمل روح بزرگ و پر فتوح او را داشت. هر چند تصدی و فعالیت اداری او در پیشبرد مصالح موسیقی ایران تاثیر بسزائی داشت، اما این تلاشهای بی فرجام به چه قیمتی تمام شد؟ و از آن گذشته، به کجا انجامید؟ گرچه با یک گل بهار نمیشود، اما گلهایی هم هستند که میخواهند یکتنه بار همه بهار را بدوش کشند.
امثال
#روح_الله_خالقی به گلهایی میمانند که در جهنم میرویند و پر پر میشوند. در سرزمینی که گوهر اغلب در دست سفلگان است و قوت دانا همه در خون جگر، جای تعجب نیست اگر ارواح حساسی چون او قربانیان جهالت عمومی باشند. او در منش و روش به مثابه همان عقاب بلند پرواز دکتر
#خانلری بود که مرگ بر اوج فلک را به عمر دراز کلاغ در لجنزار ترجیح میدهند.
او که "ناامیدی و بدبینی را با مرگ برابر" میدانست، حدود یازده سال قبل از فوت نوشته بود: "اصولا در کشور ما موجبات برای نا امیدی بسیار است. هر کس در آغاز کار، شوق و ذوقی دارد ولی متاسفانه محیط ناسازگار، وسائل یاس و بدبینی را فراهم میکند. آنان که ضعیف ترند زودتر کار را رها میکنند و آنها که ثبات قدمشان بیشتر است مثل شمع میسوزند و کوشش میکنند و کارشان هم به نتیجه نمیرسد. شک نیست که در چنین کشوری انتظار پاداش نباید داشت. اگر فقط میگذاشتند آدم کارش را انجام دهد اشکالی نبود. مشکل بزرگ اینجاست کسی را هم که کاری میکند، از کار بازمیدارند. نتیجه این است که معدودی همیشه کامروا هستند و چیزی که هرگز به حساب نمی آید ملت بیچاره زحمتکش و هنرمند نامراد بی تظاهر است"
#خالقی در جای جای نوشته های خویش با صمیمیتی در خور تحسین و با زبانی ساده از دردهای خود سخن گفته است. اما چه بسا کارشکنیها و حسادتها که ذکرشان را دون شان خویش میدانسته اما به تحملشان ناگزیر بوده؛ احتمالا این شرایط در آثار آخر او بی تاثیر نبوده اند.
بقلم
#علی_جمادی@sazochakameoketab🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿