پاییز چه زیباست
مهتاب زده تاج سر کاج
پاشویه پر
از برگ خزاندیدهٔ زرد است
بر زیر لب هرّه کشیدند خدایان
یک سایهٔ باریک
هشتی شده تاریک
رنگ
از رُخِ مهتاب پریده
بر گونهٔ ماه ابر اگر پنجه کشیده
دامانِ خودش نیز دریده
آرام دَوَد باد درونِ رگِ نودان
با شور زند نیلبک آرام
تا سروِ دلارام برقصد
پُر شور
پُِر ناز
پُر شور بخواند
شبگیر سرِ دار
هر برگ که
از شاخه جدا گشته به فکر است
تا روی زمین بوسه زند بر لبِ برگی
هر برگ که بر روی زمین است به فکر است
تا باز کُند ناز و دَوَد گوشهٔ دِنجی
آنگاه بپیچند
لب را به لبِ هم
آنگاه بسایند
تن را به تنِ هم
آنگاه بمیرند
تا باز پس
از مرگ
آرام نگیرند
جاوید بمانند
سر، باز برون
از بغلِ باغچه آرند
آواز بخوانند
پاییز چه زیباست...
@sazochakameoketab🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂 #نصرت_رحمانی#دفتر_شعر_ترمه#بخشی_از_شعر_ترانه_پاییز..