{{{
#قتل_عام #شلیل و
#مقابله #رضاشاه با
#بختیاری_ها }}}
عملکرد
#رضاشاه از منظر تاریخی
در تابستان ۱۳۰۱ که دولت توانسته بود چیرگی نظامی خود رابر سراسر شمال ایران گسترش دهد، اولین گام سردارسپه با هوشیاری تمام این بود که ارتش را آرام آرام نخست به شهرهای کوچک جنوب و سپس به سراسر سرزمین عشایری قشقایی
ها و
بختیاری ها روانه کند و از آنجایی که قشقایی
ها تنها یک خان بزرگ داشتند و او از سال ۱۳۰۰ روابط حسنه ای با رضاخان داشت و حتی از وی حمایت کرده بود، در مناطق آنها مانعی بوجود نیامد و حتی بعدها در سرکوب عشایر بویراحمدی با دولت همکاری کردند. اما خان های متفرق
بختیاری که برای امنیت چاه های نفت خوزستان با انگلستان توافق داشته و درآمد سرشاری داشتند، مصمم شده بودند جلوی تسلط دولت مرکزی بر خوزستان و تسلط نظامی بر مناطق نفت خیز را بگیرند و محرمانه ترتیب یک حمله به ارتش در منطقه
بختیاری را دادند. حادثه شلیل درواقع دستاویز نابودی خوانین
بختیاری شد.
در اواخر تیرماه یک واحد نظامی مرکب از ۲۷۴ سرباز و درجه دار و ۱۲ افسر، اصفهان را به قصد رسیدن به شوشتر در شمال خوزستان ترک کردند. این واحد در گذرگاه (کُتل) مروارید در جاده
بختیاری نزدیک شلیل در لرستان مورد حمله ناگهانی و غافلگیرانه عشایر قرار گرفت و حدود ۱۱۵ نفر کشته و همین تعداد مجروح یا مفقود شدند و کلیه سلاح
ها و باروبنه ایشان به غارت رفت. وقتی بازماندگان با هزار مشقت و بصورت پراکنده، یکی یکی به اصفهان بازگشتند همگی تایید کردند که حمله کنندگان تفنگچی های
بختیاری بوده اند.
اگرچه خان
ها، قاطعانه هرگونه درگیری از سوی افراد خودشان را انکار کردند اما این حادثه که ارتش را خوار و سرافکنده کرده بود، خشم همه میهن پرستان را دربر داشت و توفانی از خشم و اعتراض علیه ایل
بختیاری و انگلیسی
ها برانگیخته شد و اینکار را ناشی از تحریک و بدستور انگلستان دانستند. همه جراید و حتی در مجلس شورا و عموم مردم،
بختیاری ها را خائن و آلت دست انگلستان و جنایتکار نامیدند!! و مطبوعات با هو و جنجال خواستار اعدام فوری خوانین و بسیج قوای نظامی برای تٲدیب عشایر شدند. ادعا و اتهام مخصوص آن بود که بریتانیا محرک این حمله بوده تا جلوی حرکت ارتش بسوی خوزستان را بگیرد تا بتواند کشور را تجزیه کند و به آسانی منابع زیرزمینی ایران را غارت کند.
خوانین
بختیاری از این شدت واکنش تهران بکلی جا خورده و غافلگیر شدند. زیرا آنان نه جاذبه رضاخان برای محافل ناسیونالیستی را درک کرده بودند و نه دامنهٔ گستردگی عدم محبوبیت خود درمیان مردم را نمی دانستند که از مدتها پیش بدلیل همکاری آنان با انگلستان، باعث شده بود که مردم نقش تاثیرگذار ایشان برای استقرار حکومت مشروطه و حفاظت از آن را به کلی از یاد ببرند. بنابراین در تخفیف کینه توزی و خشم تهران نسبت به خویش سعی کردند و باوجودیکه به انکار مداخله
بختیاری ها پرداختند، چون این واقعه در خاک
بختیاری بود، پرداخت مبلغ ۱۰ هزار تومان غرامت را قبول کردند. اما سردارسپه از موقعیت پیش آمده نهایت استفاده را کرد و خوانین
بختیاری تمامی مشاغل مهم دولتی ازجمله حکومت اصفهان را از دست دادند و حتی افسران
بختیاری از ارتش اخراج شدند و و بدتر از همه اینکه (برای خوانین) مقامات نظامی شروع به سربازگیری از دهات
بختیاری و چهارلنگ کردند. و ایلخانی اتحادیه
بختیاری و نماینده اش "ایل بیگی" را وادار به کناره گیری کرده و ناگهان تقاضای پرداخت غرامت ده هزار تومانی به ۴۸۰ هزار تومان افزایش یافت که عملا یک جریمه بود. با این وجود سرداراسعد را از حمله به ارتش مبرا دانسته و از جریمه معاف شد.
هفت لنگ
ها که می دیدند وضع بدتر شده است، اعلام کردند که نه می توانند و نه می خواهند که چنین مبلغ گزافی را بپردازند و با اینکار عملا سردارسپه را به مبارزه طلبیدند و با صحبت های علنی درباره مقاومت مسلحانه بهانه به دست او دادند که درنهایت با درخواست خوانین جهت پادرمیانی نماینده انگلستان، پرداخت مبلغ پنجاه هزار تومان تصویب و دریافت شد. اما کار به اینجا ختم نشده و آتش زیر خاکستر همچنان باقی ماند تا اینکه چندسال بعد دوباره شورش در عشایر جنوب و بخصوص
بختیاری درگرفت و زمانیکه دولت رضاشاه براستی در نقطه ضعف قرار گرفته بود و هرآینه احتمال از دست رفتن تسلط دولت بر جنوب کشور می رفت، با پادرمیانی خوانین کهنسال
بختیاری تمامی آشوب
ها فرو نشست و با آغاز زمستان تفنگچیان متفرق گشتند. رضاشاه نیز که از بروز شورش مجدد یقین داشت، تقریبا تمامی خوانین را در تهران محکوم به اعدام کرده و یا حبس های درازمدت داد و تیر خلاص را با کشتن یار و دوست دیرینش، یعنی سردار اسعد
بختیاری، وزیرجنگ در سال ۱۳۱۳ به سرانجام رساند.
با سپـــــاس ــــــــــــــــــــــ علی ســـــجادی
بن مایه: رضاشاه و شکل گیری ایران نوین - استفانی کرونین - ترجمه مرحوم ثاقب فر
@sazochakameoketab🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂