من نوشتهها را میمکم و غذا میخورم. واژهها را میشمارم، آنها را هم قافیه میکنم و شعر وار میخوانم، با پیچ و خم بسیار آنها را معنی میکنم و هر خط و حتی نقطهٔ آنرا از نو تفسیر میکنم. دوزخ، منتظر چیز دیگری هستی؟ آه، از این تقدیر لعنتی که مدتهاست محکوم به فناست. خدا، که میداند. مرگ سایهاش بزرگ و بزرگتر میشود. جلاد، آماده و مجهز ایستاده است. عقل و خرد، عاری از جهالت است... سرنوشت یک طفل، پیش از تولد مقدر شدهاست. یک متفکر، رهبری محبوس است. قاضی هم با دوز و کلک حکم میکند. خب، پس تا وقتی که تنها یک صدا به قوت خود باقیست، من هم چیزی دارم که مرا زنده نگه دارد. تا وقتی که بید آخرین صفحه را از بین نبرده، چیزی هست که با آن بازی کنم. چه اتفاقی میافتد وقتی آخرین صفحه از بین برود، ترجیح میدهم که آن را به زبان نیاورم. وقتی که آخرین نوشته از بین برود، آخرین شرور نیز کارش به پایان رسیده.
@sazochakameoketab🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂✍🏻 #ایزاک_بشویس_سینگر 📚 آخرین شرور. ترجمهٔ پرستو عراقی (۱۳۹۳). چاپ اول. تهران: نشر روزگار نو. صفحات ۳۰ و ۳۱.
کانال: ساز چکامه کتاب.