یک روایت شخصی از
یک زندگی
#حسدانگیز و یک زندگی
#حسرتانگیز🌿🍂دوستان نزدیکم شنیدهاند من که به بیشتر
#رابطهها_مشکوکم، و آدمهای رابطه به نظرم آدمهای
#غمگینی هستند که وقتی رابطه از مرحله کشف و تازگی به مرحله
#ثبت و
#کهنگی رسید دیگر با هم و در کنار هم
#شاد نمیشوند، تنها رابطهی خوب و موفقی را که همیشه مثال زدهام، زندگی خصوصیِ
#نجف_دریابندری و
#فهیمه_راستکار بوده است. در این قضاوت شخصی، چرا نام
#آیدا و
#شاملوی همیشهمثالزدنی را مثال نمیآورم؟
آیدای شاملو و آن همه شور و امیدی که در دل بامداد شاعر، بامداد خسته زنده کرد، نقشش در زندگی نقش دوم است. بار اصلی روی دوش شاملو است و آیدا به عنوان نقش دوم گاهی بسیار زیبا و امیدبخش، زندگیبخش و حتی رهاییبخش در صحنه میآید، دیالوگی میگوید، منبع
#الهام_شعری میشود و بعد میرود. آیدا، روی زبان شاملو آیدا است و
#سرکیسیان نام دوم آیدا به گوش کمتر کسی آشناست. آیدا آیدای شاملو است نه آیدا سرکیسیان.
شیوهی رابطهی احمد شاملو با آیدا، عاشق و معشوق، با عشقی اسطورهای، که عاشق که دست بر قضا شاعر بود به پشتوانهی عشق اسطورهای، معشوقش را نیز اسطوره و عاشقیتشان را در
#کلمات&شعرش ابدی ساخت، شیوهای
#حسدانگیز است...
شیوهی رابطهی
#نجف_دریابندری و
#فهیمه_راستکار #حسرتانگیز بود.
فهیمه نقش مکمل در فیلمی است که خود دیالوگهای خود، نقش خود و قصهی خود را دارد که بدون نقشِ اول هم کارش را میکند و میتواند داستان را ادامه دهد.
نجف نجف است و فهیمه فهیمه. فهیمهی دریابندری؟ نه. فهیمهی راستکار؛ بازیگر و دوبلور. اینکه سایهی نامِ نجف روی نام همسرش نبود و همسرش در فنِ خود نام و اعتباری داشت، و این دو در کنار هم سالیان دور و دراز به آرامش و احترام زندگی کردند، حسرتانگیز است...
به نظر من، هر مردی - یا اگر بخواهم خوشبینانه بگویم - بیشتر مردها دنبال آیدای خود میگردند. آیدایی که مظهر عشق و زیبایی و منبعِ
الهام و امنیت زندگی باشد.
چنین زنی را یافتن و دوست داشتن نقطهی عطف زندگی مردان است. اما
#مردان از کنار
#زنی_جسور و پرقدرت که گردِ
#صحنه خورده باشد و گرد و خاکش در زندگی روزمره و ادبیات روزانهاش کم نباشد، به راحتی
#میگذرند!!
مردان داستانی را برمیگزینند که
#آرتیست_اول باشند و در تیتراژ زندگیشان بنویسد: با حضور فلانی. تا در طول فیلم داستانهای عاشقانه بسیار از سر بگذارنند تا در یکچهارم پایانی فیلم دل به معشوقی اسطورهای ببازند.
مگر نه که با شعرهای عاشقانهی شاملو زیستیم و معشوقان خود را در شعرهای آیدا جستوجو کردیم؟
شاملو را. آدم به آیدای شاملو حسودیش می شود که خستگی بامداد خسته را از کلمات و روزهای معشوقه ما نیز قرار بود ما را بی سببی نباشد, چنانکه آیداش می گیرد. اما حسرت مفهوم دوست داشتن و دوست داشته شدن نجف و فهیمه بر دل آدم می ماند. حسرتی شبیه خواندن حکایت فرهاد و شیرین, که شیرین پادشاهی خودش را می کند و فرهاد تا آخر روایت نظامی گنجوی, هیچ خدایی را بنده نمی شود...
@sazochakameoketab🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂به قلم
#پوریا_عالمی