عشق فعال بودن است، نه فعل پذیری؛
«پایداری» است نه «اسارت» . بهطور کلی خصیصهی فعال عشق را میتوان چنین بیان کرد که عشق در درجهی اول نثار کردن است نه گرفتن.
نثار کردن چیست؟
ممکن است این پرسشی ساده به نظر برسد، ولی درحقیقت پر از ابهام و پیچیدگی است. معمولترین اشتباه مردم این است که نثار کردن را با «ترک» چیزها، محروم شدن، و قربانی گشتن یکی میدانند.
کسانی که هنوز منشهای آنان به اندازهی کافی رشد نیافته و از مرحلهی گرفتن، سود بردن و اندوختن فراتر نرفتهاند، از کلمهی «نثارکردن» درکی همانند مفهوم فوق دارند. شخص تاجرمسلک همیشه حاضر است چیزی بدهد، ولی فقط در صورتی که بتواند متقابلاً چیزی بگیرد؛ دادن بدون گرفتن برای او به منزلهی فریب خوردن است. مردمی که جهت گیری اصلی آنان بارور نیست، احساس میکنند که نثار کردن فقر میآورد . بدین ترتیب، اکثر این نوع افراد از نثار کردن میپرهیزند .
بهعکس، عدهای آن را نوعی فضیلت به معنی فداکاری میدانند. اینان فکر میکنند که، درست به همان دلیل که «نثار کردن» عملی دشوار و ناگوار جلوه میکند، انسان باید نثار کند و ببخشد .
فضیلت نثار کردن برای آنان در همان قبول فداکاری تجلی میکند. برای آنان این اصل، که نثار کردن بهتر از گرفتن است، بدین معنی است که رنج کشیدن و محرومیت والاتر از احساس شادی است .
برای کسی که دارای منشی بارور و سازنده است، نثار کردن مفهوم کاملاً متفاوتی دارد . نثار کردن برترین مظهر قدرت آدمی است. درحین نثار کردن است که من قدرت خود، ثروت خود، و توانایی خود را تجربه میکنم . تجربهی نیروی حیاتی و قدرت درونی، که بدین وسیله به حد اعلای خود میرسد، مرا غرق در شادی میکند . من خود را لبریز، فیاض، زنده، و در نتیجه شاد احساس میکنم .
نثار کردن از دریافت کردن شیرینتر است، نه به سبب اینکه ما به محرومیتی تن در میدهیم، بلکه به این دلیل که شخص در عمل نثار کردن زنده بودن خود را احساس میکند
@sazochakameoketab🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂#اریک_فرومهنـر عشق ورزیدن