#ادبيات_جهان #رومن_گاری ویولن را برداشت... در وسط زیرزمین بویناک ایستاده بود، با ژندههایی کثیف بر تن، بچه یهودی که پدرومادرش در بازداشتگاهها کشته شده بودند حیثیت را به
جهان و انسانها بازگرداند و از آلمان اعادة حیثیت کرد. مینواخت، چهرهاش دیگر زشت نبود، پیکر بیمهارتش دیگر مضحکه نبود و آرشه در دستش به صورت چوبدست جادوگری درآمده بود.
گاری به دلیل انقلاب بلشویکی به همراه مادرش روسیه را ترک کرده است، ولی در هیچکدام از آثارش به کمونیسم و یا ضد کمونیسم نمیپردازد و اگرچه دوستانش همه ضد کمونیستهای دو آتشه هستند، خودِ او میلی به کشمکش مستقیم با این موضوع ندارد. ولی تا آنجا که از پیشش میرود و سنت دیپلماتیک اجازه میدهد به زنان و مردانی که در کشورهای کمونیستی در خطر تهدید و تبعید و اعدامند کمک میکند و برایشان ویزایِ فرانسه جور میکند. گاری به اروپایی بدون دیوار و بدونِ پردة آهنین معتقد است و نه تنها تقسیمِ آلمان، بلکه تقسیم کشورهای دو سویِ پردة آهنین را به کمونیسم و آزادی تأیید نمیکند و در این راه فداکاری میکند، خسته میشود و میبرد. میشود سناریوی پستهایِ سیاسی او را اینطور خلاصه کرد: شوروشوق، فعالیتِ سرسامآور و سرخوردگی که تمام عمر به تناوب با اوست. خودکشی همسر دوم و محبوبش سرخوردگی و افسردگی «گاری» را به جایی میرساند که حدود یک سال بعد از مرگِ او در بعدازظهرِ دوم دسامبر1980 آخرین نوشتة کوتاه و تیغمانندِ خود را مینویسد و به زندگی خود پایان میدهد . نوشتهای که خیلیها، بیخود و بیجهت، سعی کردهاند نشانی از بدبختی و درماندگی در آن پیدا کنند؛ او نوشته: «کلی تفریح کردم، خداحافظ و متشکرم»....
رومن گری در ۲ دسامبر ۱۹۸۰ بعد از مرگ همسرش در سال ۱۹۷۹ با شلیک گلولهایی به زندگی خود خاتمه داد. وی در یادداشتی که از خود به جای گذاشته اینطور نوشتهاست «... دلیل این کار مرا باید در زندگینامهام (شب آرام خواهد بود ، (La Nuit Sera Calme, ۱۹۷۴) بیابید. در این کتاب او گفتهاست: «به خاطر همسرم نبود دیگر کاری نداشتم.» و همچنین نوشته است: واقعاً به من خوش گذشت، متشکرم و خداحافظ»...
@sazochakameoketab«گاری و همسرش جین سیبرگ»
👇🏻