#زبان_پهلوی_کلهری #قوم_کلهر برخی از مقیاسهای اندازهگیری در زبان کلهر
«دان» dān: واحد شمارش اشیاءِ ریز و دانهای، و قابل شمارش، مانندِ تسبیح و دانه و... . «داندان» بهمعنای دانهدانه است.
«هَپ/حپ» hap: واحد شمارش قُرص، قند و مانند آن. (احتمالاً مأخوذ از «حَب» عربی-فارسی و مرتبط با «حبوبات» است)؛
«مِشت» mēšt: مُشت؛
«گله» gela: واحد شمارش برای انسان، حیوان، درخت و مانند آن،
(«گلهوهگله» یعنی تکبهتک، تنبهتن)؛
«گورزه» gwerza: واحد شمارش دستهی نَیْ است؛ مثال: دِ گورزه نی (= دو دسته نی)؛
«کوت» kwet: قسمتی از هر چیزی،
(دِکوت dekwet بهمعنای نصف هر چیزی است)؛
«خروار» xarwār: واحد شمارش زمین، برابر با بیست هزار مترِ مربع زمین است. و همچنین سیصد کیلوگرم، یک خروار است. در اینجا خروار همْ شاملِ مساحت زمین میشود، همْ مقیاسی برای وزنِ محصولات کشاورزی و... ؛
«لان» lān: برای تعداد مشخصی تخممرغِ کرچِ ماکیان بهکار میبرند؛ مثال: دو لان مامر نایمەسەو (= دو مرغ کرچ، با تخمهای زیر آن)؛
«گول» gwel: واحد شمارش خوشۀ گندم است؛
«چهرده» čarda: قسمتِ کوچکی از زمین کشاورزی، کمتر از سه هزار متر؛
«چپال» čapāł: قسمتی از نان، یا پارچهای بهاندازهی کفِ یک دست؛
«گز» gaz: حدود نیم متر؛
«قولانج» qwelānj: فاصلهای میان انگشتِ اشاره تا انگشتِ شست؛
«چهپ» čap: دستهای گیاه، یا گل، و مانند آن که بتوان آنرا در یک دست نگه داشت؛
«بافه» bāfa: دستهای از گیاه و علف یا غلات،
(«باخه» نیز در
کلهری وجود دارد(؟))؛
«کریس» krīs: دستههای نخود یا عدس چیدهشده برای خشک شدن و خرمنکوبی به شکل دایره؛
«گردله» gerdala: زمینی دایرهای و معمولاً کممساحت؛
«بِرّ» beř: به تعدادی از انسانها، یا شکار و آهو در کنار هم میگویند. ( نیز «برکه»)؛
«دسه» dasa: یک دسته از هر چیزی؛
«گام» gām: فاصلۀ بین دو پا، بهاندازۀ یک متر، یک گام؛
«هاوش» hāwš: دستهای علف یا هر چیزی بهاندازۀ میان هر دو دست و آغوش.
🌎🔺`•(]
@salam_bar_zarneh[)