🌹Saagharaneh🌹

#نوشته_های_خطخطی
Канал
Логотип телеграм канала 🌹Saagharaneh🌹
@saagharanehПродвигать
162
подписчика
231
фото
50
видео
249
ссылок
سین الف غین ر می نویسم... ارتباط با ادمین: 👇👇👇👇 @saaghar_tt
Forwarded from عکس نگار
آدمها توی زندگی آدم، شبیه این پاک کن ها هستند؛

اونmilan رو اون وسط می بینین، مثل اون آدم روون دسته گلا می مونه که هر کار می کنن بی منته و هیچ جا اثری از اسمشونم نیست، واقعا پاک کنه ساده و خوبی بود یادش بخیر.

اون مستطیل کوچولوه اون بالا سمت راستو ببینین، یادتونه روشون عکس یه حیوونی چیزی داشت دوبار دست می گرفتیم عکس روش پاک می شد، آشغال پاک کنشم خیلی زیاد بود، یک هفته ایم تموم می شد اما پاک کن خوبی بود، مثل بعضی از آدمهای هیجانی و احساسی که رفاقت باهاشون تاریخ مصرفهای کوتاه مدت داره و با محبتهای فورانی میان و با سر و صدا و رنجشهای زیاد می رن، ولی خداییش همون مدت کوتاه رفاقت قشنگیو باهاشون تجربه می کنی.

بعضیا مثل اون پاک کن فیلی صورتیه هستند. یه عمر پشت شیشه ویترینها می بینی و دلت می خواد باهاشون دوست بشی اما بعد از هزار مصیبت وقتی دستت می گیری، تمام کاغذ خاطره ها و رویاهاتو سیاه می کنن، گاهی از یه طرف دیگه ام امتحانشون می کنی اما وقتی می بینی سر و تهشون همینه، می رن ته کشوی خرت و پرتهای زندگیت.

اما امان از اون آدمایی که مثل اون پاک کن قرمزها هستند!
اون دوتا، اون بالا دست چپ؛
هیچ وقت نداشتیشون، اصلا از اون پاک کن امریکاییایی بودن که عموی بغل دستیت براش سوغاتی آورده، توام اصلا عمویی آمریکا نداری که امیدی داشته باشی یه روز توام سوغاتی بگیریش،
هیچ وقت دستت نگرفتی
هیچ وقت نداشتی
هیچ وقتم قرار نیست داشته باشی
اما لا مصبها
از تو ذهنتم بیرون نمی رن
همینجور اون وسط نئونی چشمک می زنن!
فکر کنم سعدیم یکی از این پاک کن قرمزها تو ذهنش داشته که گفته:
دل دردمند سعدی ز محبت تو خون شد
نه به وصل می رسانی نه به قتل می رهانی
.
البته اینو درباره سعدی گفتم جا داره اینم بگم که گویا مرید پر و پا قرص رفقایی از جنس اون پاک کن milan ها بوده چون می گه:

نه خلاف عهد کردم که حدیث جز تو گفتم
همه در سر زبانند و تو در میان جانی؛
ای milanجانم!
.
پی نوشت1: قبول دارم تشابه ناقصیه اما نوستالژی بود😊😉
.
پی نوشت2: شما خبر داشتین که اینجا ایموجی پاک کن نداریم؟!🤔
.

#ساغرطباطبایی
#خرداد98
#نوشته_های_خطخطی
#صبح_خورشید_آمد_دفترمشق_شبم_را_خط_زد_پاک_کن_بیهوده_است_اگر_این_خطهارا_پاک_کنم_جای_آنها_باقیست....
.
🆔@saagharaneh
تلفن عمومی،
مثل سنگ قبری بود که به آن دست می کشید با سکه ای به آن ضربه های کوچکی می زد و با لهجه مادریش بلند بلند با آن طرف خط؛ با کسی که نبود و گوشی که نمی شنید، حرف می زد.
و برای اولین بار بود که احساس کردم کنار قبری ایستاده ام که از ته قلبم دلم می خواهد یکی توی آن بود..
.

پی نوشت: امروز که داشتم بر شریعتی پیاده روی می کردم دیدمش...دقیقا همین امروز.
مصداق این ضرب المثل بود که می گویند طرف سر قبری گریه می کند که مرده ندارد...
بیچاره حتی برای گریستن یک مرده نداشت. سهمش چقدر از آدمها کم بود، نه حتی یک گوش تاریخ مصرف گذشته!
.
#ساغرطباطبایی
#دی97
#نوشته_های_خطخطی
🆔@saagharaneh
بدو، همه غذاشون تموم شد هنوز مال تو مونده.
بدو بابا تو ماشین منتظره.
بدو از سرویس جا موندی.
بدو شب شد هنوز مشقات مونده.
بجنب رقبا دارن روزی 18 ساعت برای کنکور می خونن.
بجنب اگه زودتر واحدا رو نگیری همه پر می شه.
بجنب قال این دانشگاهو بکن.
زودباش تصمیمتو بگیر می ترشیا!
عجله کن وگرنه دیگه پیر می شی واسه بچه دار شدن.
زودتر بفرستش مهد بیخود خونه نگهش ندار....
.
و در میدان زندگی احساس اسبی را دارم که 36 سال است مدام دارند هِيَش می کنند و 36 سال است که یک ضرب چارنعل رفته....
و مانده ام که
دختر!
به کجا چنین شتابان؟!
.
#ساغرانه
#ساغرطباطبایی #نوشته_های_خطخطی
#به_کجا_چنین_شتابان
🆔saagharaneh
پاییز به اندازه ی کافی دلگیر هست.
اگر قرار باشد دوتا گلدان گل مریض هم درخانه داشته باشم که دیگر هیچی.
شاخه ی یکی از آنها با ضربه ی توپ شکسته است، ده روزی می شود که توی آب ازش نگهداری کرده ام و ریشه داده است نمی دانم وقت کاشتنش رسیده یا نه!
دیگر مادربزرگی هم نیست که گوشی را بردارم و بی خیال روز و ساعت و وقت، هرجا گیر می کنم به او زنگ بزنم و گوشی را که بر می دارد دلم با صدایش بلرزد وقتی می گوید: سلام مادر، قربون صدااات....
مهر!
مهر بود که مهرش را روی کولش گذاشت و رفت. مادر بزرگم....
گلدان دیگرم هم که بچه ها برایم خریده اند چند روزیست که سرحال نیست رو به روی آفتاب گذاشتمش، بیشتر آبش دادم اما هر روز کسلتر و کسلتر شده است.
هردو را بر می داریم می رویم بپیش باغبان.
شروع پاییز با این حال و هوا اصلا به صلاحمان نیست.
باغبان وقتی شاخه گل ریشه داده را می بیند می گوید :دوماه دیگه باید توی آب باشه. باهاش صبوری کن، براش آواز بخون باهاش حرف بزن، وقتی ده سانت ریشه داد بعد بکارش.
آن گلدان دیگر را که می بیند می گوید: اینو از جلوی آفتاب بردار. اینو نور خرابش کرده، این گل کنج هاله، یه گوشه ی دنج و خنک، نذارش جلوی پنجره.
توی راه برگشت در حالی که دارم به آوازی که می خواهم برای شاخه ی گلم بخو انم فکر می کنم، ناگهان گلدان دیگر، از دست پسرم می افتد، خاکش می ریزد یکی از شاخه هایش می شکند.
کم مانده گریه کنم، بی زبان درد دارد حتما، زبان ندارد ناله کند.قلبم تیر می کشد.
همان خجالتیی که دوست نداشت نور ببیندش حالا دستش هم شکسته...
زندگیست دیگر!
به قول باغبان باید صبوری کنم!
حالا برای هردوشان آواز می خوانم
پاییز را....

#ساغرانه
#ساغرطباطبایی
#پاییز
#نوشته_های_خطخطی

🆔@saagharaneh
دوست دارم تنها بمیرم؛
بدون اینکه دستهایم را روی شانه ی کسی انداخته باشم .
دوست دارم لحظه ی رفتن
بی نیازترین لحظه ام باشد از هر غیری؛
نه شاهد مردمک ترحم آلود نزدیکانم باشم
و نه محتاج آبی که به آهستگی به گلویم بریزند.
دور از هر چشمی و تشنه اما بی نیاز از آب.
دوست دارم تنها بمیرم.
نه فقدانم پیچکی شود، دور روح کسی و خرد کند استخوانهای خاطراتش را با من،
و نه شمارش نفسهای آخرم، باری شود برای ذهن اویی که کنار تخت چرخدارم نشسته.
دوست دارم ایستاده بمیرم چون سرو
و نه چون پیچکی خشکیده دست به دامان دیوارها.

پی نوشت:محتاج دعای تو هستم، بله خود خودت!
.
#ساغر_طباطبایی
#ساغرانه
#دوست_دارم_ایستاده_بمیرم
#نوشته_های_خطخطی
🆔@saagharaneh
او از تبار تیتر روزنامه ها بود؛ از همان صفحه اولیها.

پر هیاهو بود
جذاب
و پرخواننده

و دروغی بود
به همان بزرگی!

#ساغرانه
#ساغرطباطبایی
#دروغ
#نوشته_های_خطخطی
🆔@saagharaneh