مرگ پیشک
بسیاری از شاعران تاریخ ادب فارسی، در شعر به طرز عجیبی از زندگی روزمره و دنیای اطراف خود غافل بودهاند و خوش میداشتهاند بهجای آنچه هر روز با آن سر و کار دارند، از ساکنان حرم ستر و عفاف ملکوت قصه بگویند.
توجه به دنیای واقعی و جزئیات آن در شعر معاصر رونق یافت و یکی از نمودهای آن را در سرودههای شاعران برای «گربه» میبینیم. جانوری زیبا، مغرور و دوستداشتنی که در برخی شهرهای ایران جمعیت قابل توجهی دارد. به گمان من غزلی که فریدون
#توللی برای گربه سروده از بهترین سرودهها دراینباره است. گربهای که شاعر به او مهر میورزید و به سرای خود راهش میداد و سرانجام با سنگ کودکی بازیگوش به کام مرگ فرستاده شد. این شعر را
توللی سه ماه پس از درگذشت تلخ آن گربه، که نامش را «پیشک» نهاده بود، سروده است.
ویژگیهای مختلف گربه در این شعر ذکر شده است. زیبایی، چالاکی، پنجه بر زمین کشیدن، لیسیدن خود، دست بر زانویِ آدمی نهادن برای گرفتن غذا، لقمهدزدی، خورخور کردن هنگام نوازش، تیزگوشی، دلبرانه به گرد آدمی جستن، نگاههای معنیدار با چشمانی که شاید نظیرش در میان موجودات جهان کم باشد:
خوش بود خاطرم به تماشای بودنش
وآن دلبرانه بر سر مسند غنودنش
چابک ز بام خانه فروجستنش به زیر
وآن فرش آستانه به سرپنجه سودنش
با آن زبانِ سرختر از غنچه هر زمان
آلودگی ز مخملِ پیکر زدودنش
بر زانوان من زدن از شوقِ طعمه چنگ
وز پیشِ دست، لقمه به شادی ربودنش
تا شور و شوق دل به نوازش فزون کند
بر عشوههای خورخورِ شیرین فزودنش
در خانه بانگِ گامِ مرا نارسیده باز
با گوش تشنه از سر معبر شنودنش
بازیکنان به گرد من از شور خوشدلی
با حالتی که دل نتواند ستودنش
دیدن هزار راز نهان در کنارِ من
پس با زبانِ بسته به من وانمودنش
با آن خدنگ کودک همسایه ای دریغ
اینک منم به عالم و داغِ نبودنش
🌸 تصویر: دماغک جان، که درست دو سال پیش (پانزده خرداد) چشمان باشکوه زیبایش را برای همیشه از جهان فروبست.
عکاس: نگین کیانی.
✍️ مهدی
#فیروزیان @roshananemehr