سجده کردم بر خدایی که زمینگیرم نکرد
با همه فقری که دارم خوار و تحقیرم نکرد
حرص دنیا را زدم که حال و روزم این شده
مال و اموالی که دارم آخرش سیرم نکرد
گریه کردم صبح که شب تا سحر گریه کنم
هیچ غسلی مثل اشکم پاک و تطهیرم نکرد
من اگر که نیمه شب در زنم، شرمنده ام...
از کریمی که نظر بر جرم و تقصیرم نکرد
بسته بود عصیان دو پایم را که من
دیر آمدم
رحمت او شاملم شد باز زنجیرم نکرد
مثل من با آبروی هرکسی بازی نکرد
باطنم را دید اما زود تفسیرم نکرد
از مجازاتم گذشت و سیئاتم را خرید
از دروغم رد شد و هر بار تعزیرم نکرد
یا امین الله فی ارضه، امان از حُبّ نفس!
عشق حیدر را ببین، پابند تزویرم نکرد
با همه بی آبرویی سربلندم با حسین
او ته گودال خود بُرد و سرازیرم نکرد
سر در آورده سحرگاه از کلیسا و تنور
سالها داغی بجز این روضه ها پیرم نکرد
دید که
راهب گلاب گریه را آورده گفت...
خوب شد این نامسلمان باز تکفیرم نکرد
گفت
راهب؛ پیش زهرا، خواهر من را زدند
چارهء این زخم من را زخم شمشیرم نکرد
صورت من بین آتش سوخته، دستش نزن
تار دیده دخترم، دقت به تغییرم نکرد
#مناجات_با_خدا #دیر_راهب@reza_dinparvar