#قسمت_اول.
🌺پرده را عقب زد که مهدی را در کت و شلوار دامادی ببیند
😊#مهدی سرش را خم کرد و از زیر درخت انار که غرق گل بود،رد شد
#قدش از مرد دیگری که مثل ساق دوش همراهش می آمد،بلندتر بود
#کنار درخت آلو مکث کرد،اولین بار بود که صورت مهدی را از روبه رو میدید
#صفیه آهسته گفت:این هم آقای داماد
زن ها سرشان را اوردند نزدیک سر صفیه
☺️#مادر بزرگ پرسید:کدام یکی داماد است؟
#صفیه مهدی را نشان داد
"همون که اورکت پوشیده"
#ولباس سبز
#سپاه که شلوارش بالای پوتین نیم دار گِتر شده و زانو انداخته بود
.
@rahian_nur🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹