راهیان نور

#جزیره_مجنون
Канал
Логотип телеграм канала راهیان نور
@rahian_nurПродвигать
824
подписчика
8,83 тыс.
фото
786
видео
813
ссылок
خدایا ای خالقِ عشقِ خالصِ شهید یاری مان کن در سختی هایِ راهِ وِصالت . . اداره کانال مردمی ست . ارتباط با خادمین کانال⬇️ . و . https://telegram.me/dar2delbot?start=send_r19oZRx
К первому сообщению
راهیان نور
کتاب همسفر شهدا خاطرات و دلنوشته های همسفر شهدا #سید_علیرضا_مصطفوی حرف ها دارد این کتاب .. ان شاء الله و با یاری شهدا هر روزی بخشی از این کتاب در کانال راهیان نور قرار خواهد گرفت @rahian_nur
🌹بسم رب الشهدا و الصدیقین🌹
.
.
من حرفم را پس میگیرم
اصلا مگر میشود شهدا آدمی را به این راه بیاورند
و رها کنند؟
..
میگفت : این کدام جاذبه بود که ما را کشید
انتخاب میکنند
هدایت میکنند
شفاعت میکنند
...
جریان دارد ..جریان دارد ..
قصه ..قصه خادم الشهدایی ست ...که همسفرشهدا شده و خودش هم ...انتخاب میکند ..هدایت میکند و شفاعت ......
..
حالم دلم ابری ..خسته از آسمان و زمین ...و گله مند از شهدا...!
خیره شده به طبقه کمد ک عکس و کتاب های شهدا آنجاست ...
حس شرمندگی از نخواندن این همه کتاب !
از کجا شروع کنم ...از کی؟
نمیدانستم!
یاد این کتاب افتادم یاد اسم عجیبش! ....
تصویر کتاب هی جلو چشمم می آمد
عاقبت بعد از چندین روز....
یک شب جاذبه ای منه از کتاب خواندن فراری را برد سمت قفسه کتاب ها ...
کتاب را برداشتم .....
شروع کردم از اول خواندن!
چند بخش را که خواندم فهمیدم کلیات قضیه چیست و با آدم معمولی سرکار ندارمَ
دلم طاقت نیاورد
رفتم سراغ فصل های آخر ....
داستان مشهد ....
داستان راهیان نور وسط مرداد ماه ...
حالات عجیب معنوی شان....
این ارتباط قلبی عجیب با شهید آوینی
دست نوشته شان برای حضرت مادر (س)
این غروب مظلومانه و پیوستن به قافله شهدا...آنهم در تابوت شهدا آنهم با آن جمعیت پرشور...
و فهمیدن اینکه #شهید_هادی_دوالفقاری از دوستان نزدیکش بود ....و...و.....
....
زبان ناتوان است از بیان
گویی کلمات یاری نمیکند و حق مطلب ادا نمیشود...
زبان بند آمده ....
شاید بیش از این نمیتوانم بگویم!.
خودتان این کتاب را بخوانید
خودتان بدانید....
.
#جزیره_مجنون
.
#کتاب_همسفر_شهدا
#همسفر_شهدا
#سید_علیرضا_مصطفوی
@rahian_nur
بسم رب الشهدا و الصدیقین
.
این روزها این جمله شهید علمدار دائما در ذهنم رد می شود : چه قدر سخت است حال عاشقی که نداند معشوقش هم هوای اورا دارد یا ن...؟
.
میروی طلائیه ..ادای آدم خوب هارا در میاوری ..عهد ها میبندی و اشک ها میریزی..
.
باخودت زیر لب میگویی حس میکنی شده ای شبیه شهدا که نه ولی عجینِ شهدا...
آرامش عجیبی قلبت را فرا میگیرد ..
میروی به سمت بالا بالاها ...دلت میخواهد پرواز کنی ..آنقدر که زیر لب میگویی
.
#یا_لیتنی_کنت_طیرا
.
اما میگویند که اگر واقعا مدعی راه شهدایی باید به شهر برگردی و سرباز جنگ نرم شوی و بجنگی ...
.
ناچار برمیگردی به شهر ...و میخواهی بجنگی..
میبینی که نه! جنگ امروز خیلی سخت تر است از جنگ دیروز ..
و تو ناتوان ترین رزمنده ای ..
در این مابین ..تمام پل های زندگی ات روی سرت خراب میشوند و میوفتی در چاه غم .....
ناچار کوله بارت را جمع میکنی و میروی تا دوباره بجنگی ...اما دائم از پا میوفتی ...وقتی زخم های قدیمی ات سرباز میکنند ..دیگران هم نمک برمیدارند و نمک پاش میشوند ...
و تو گم میشوی ...در بازار دنیا و نمیدانی ..کجا میتوانی از دردهایت بگویی
..مینشینی گوشه ای و فکر میکنی که شاید تو خسته ترین سرباز این جنگی ...
و دیگر چه چیزی بدتر از این ..که سربازی آنقدر خسته باشد ...
#لا_تقنطوا_
#ان_الله_معنا
#فقل_حسبی_الله
.


#جزیره_مجنون
#دلنوشته
@rahian_nur