راهیان نور

#پاسدار
Канал
Логотип телеграм канала راهیان نور
@rAhian_nurПродвигать
824
подписчика
8,83 тыс.
фото
786
видео
813
ссылок
خدایا ای خالقِ عشقِ خالصِ شهید یاری مان کن در سختی هایِ راهِ وِصالت . . اداره کانال مردمی ست . ارتباط با خادمین کانال⬇️ . و . https://telegram.me/dar2delbot?start=send_r19oZRx
💚🕊
🕊

شهید مهدی باکری:
#پاسدار یعنی کسی که کار کند،بجنگد، خسته شود، نخوابد تا خود به خود خوابش ببرد

@rahian_nur
.
نسیم خنکی حال دلم را خوب میکند؛
پاهایم آهسته آهسته در #خاک‌ها فرو می‌روند...
غرق میشم در رویا!

ناگهان پرنده‌ای می‌پرد؛
نگاهش میکنم به اوج دارد می‌رود!
از جلو چشمانم محو می‌شود!
اینجا کجاست!
کجا ایستاده ام!

ندایی مرا می‌خواند قدم قدم به جلو می‌روم یک گوشه دنج می‌نشینم دنج ترین گوشه دنیاست انگار...
شبیه شش گوشه است انگار...

صدایی در گوشم می‌پیچد!
صدای #ابراهیم_همت است...
دارد می‌گوید:
همیشه باید مشغول یک کلمه باشیم؛
و آن "عشـق" است...

اگر #عاشقانه با کار پیش بیایی، به طور قطع بریدن و عمل زدگی و خستگی برایت مفهومی پیدا نمیکند...

زیر لب زمزمه میکنم؛
عشق...
عشق...
عشق...

صدای دیگری می آید؛
#مهدی_باکری می‌گوید #پاسدار کسی است که شب و روز کار بکند و نخوابد مگر اینکه از فرط #خستگی خود به خود به خواب رود و آخر عمرش ختم به #شهادت باشد...

صدای شهید #مجید_محمدی در گوشم می‌پیچد و می‌گوید ما که رفتیم مادری پیر دارم و زنی و ۳ بچه ی قد و نیم قد؛
از دار دنیا چیزی ندارم الا یک پیام!
یقه تان را میگیرم اگر #ولایت_فقیه را تنها بگذارید!

صدای #شهید_آوینی در گوشم می‌گوید؛
زمان بر #امتحان من و تو می گردد تا ببینند که چون صدای"هل من ناصر" امام #عشق برخیزد چه می کنیم!

ناگهان به خود می‌آیم؛
چشم هایم باز میشود و دلم بی تاب...
این‌طرف و آن‌طرف را می‌نگرم...
دنبال‌شان می‌گردم...
نگاهم ب دور دست ترین نقطه خیره می‌ماند...

قافله ای از میان آب های اطراف زمین #طلائیه میگذرد...
مهدی باکری با همان لبخند همیشگی اش برمی‌گردد نگاهی می‌کند و می‌گوید...
قافله ما قافله #از_خود_گذشتگان است هر کسی که از خود گذشته نیست با ما نیاید...

فریاد میزنم ک صبر کنید میخواهم بیایم!
قافله دورتر و دورتر میشود، میدوم به سمت آب...
سیم خاردار ها مانع اند...
یاد این سخن ابراهیم همت می افتم؛
در پوست خود نمی گنجم!
گمشده ای دارم و خویشتن را در قفس محبوس می بینم، می خواهم از قفس به در آیم، سیم های خاردار مانع هستند...
فریاد میزنم!
که ای قافله صبر کنید من هم مثل #همت از دنیای ظاهر فریب مادیات و همه آنچه از خدا بازم میدارد متنفرم...

اما دیگر دیر شده #قافله رفته است و جا مانده ام...
صدای بوق اتوبوس ها مرا به خود می آورد...
مردی از دور داد میزند!
جانمانی اتوبوس دارد میرود!!
خوشحال میشوم...

میپرسم به سمت کجا؟
قافله شهدا؟
می‌خندد و میگوید نه می رود شهر...
و من با خودم فکر می‌کنم مگر می‌شود آمد طلائیه و از #طلائیه به شهر برگشت..!

مگر میشود از قافله جاماند و به شهر، به دنیای ظاهر فریب مادیات برگشت!
نه امکان ندارد...

بوق!
بوق!
بوق!
بوق اتوبوس دیوانه ام میکند مجبور میشوم ک سوار بشوم...
و تمام راه را با خودم زمزمه می‌کنم...
همیشه باید مشغول یک کلمه باشم و آن #عشق است...
باید مثل #شهدا عاشق بشوم تا لایق همراهی با قافله بشوم...

باید که این بار جانمانم باید ک آماده شوم...
ای کاش که بشود...

صدای #شهید_آوینی درون گوشم می‌پیچد و می‌گوید؛ برادر، جایی برای ای کاش‌ها و اگرها باقی نمانده است!
#عاشورا هنوز نگذشته است؛
و کاروان کربلا هنوز در راه است!
و اگر تو را هوس کرب و بلاست؛
بسم الله...

#راهیــــــــان_نور
#دلتنگی
#طلائیه
@rahian_nur
#پاسدار_شهید_مدافع_حرم
#سعید_خواجه_صالحانی

🌹تاریخ تولد: 1368/1/8
🌹تاریخ شهادت: 1396/1/4
🌹محل تولد : تهران
🌹محل شهادت : سوریه . حما

🌹
راهیان نور
سفیـرعشق: #قسمت #26 . #پدرپیشانیدختر را میبوسد،صفیه جای همه کسِ مهدی بود #هم سنگر،مادر،همسر و دختر دختر...کاش یک دختر داشتند😔،یه یادگار از مهدی،دلش فشرده شد، #میدانست مهدی برایش نمی ماند، #مهدی با انگشت آیه ای را که خود صفیه برایش آورده بود،نشانش داد و برایش…
سفیـرعشق:
#قسمت #27
.
#بچه های مهدی براش یک دنیا بودند،می آمدند خانه مان، #یک شب زنگ زد که بگوید شام میهمان داریم،گفتم:"سر راهت نون بخر"
#یادش رفت،دیر هم رسید؛نانوایی بسته بود،زنگ زد به بچه های لشکر که چند تا نان بیاورند،یک دسته نان آورده بودند😊
#مهدی بعد از هرگز آن چیزی ازشان نخواسته بود
خواسته بودند سنگ تمام بگذارند
🌹مهدی گفت:"این همه نون رو میخوایم چیکار؟"
چند تا به اندازه مهمانی همان شب برداشت و بقیه را پس فرستاد.😊🌹
نان ها را مردم اسکو فرستاده بودند جبهه،نان های گرد بزرگی بود،خشک میکردند و نگه میداشتند که کپک نزند و زیاد بماند،قبل از خوردن نم میزدند و نرم میشد.
#برای ما که آورده بودند نرم بود،از در آمد تو و گفت:"این هم نون"
دستم را بردم جلو که تکه ای از نان را بکنم،
گفت:"تو نباید از این نان ها بخوری"🤔
# گفتم:"چرا؟" گفت:"این نون مال رزمنده هاست" گفتم:"من هم زن رزمنده م" ☺️
گفت:"ن،فقط رزمنده ها"🤗
#شب را من با خرده نان هایی که داشتیم،سر کردم،خیلی مراعات میکرد،به قول مادر بزرگشان،این دوتا برادر، #مهدی_وحمید را میگفت،شورَش را درآورده بودند....😌
#میگفت:"برید ببینید بعضی از همین #پاسدار ها به کجاها رسیده اند،چه دم و دستگاهی به هم زده ان"😐
#وشاهد مثال میاورد،مهدی شانه های مادر بزرگ را بغل می گرفت و تکان میداد و میگفت:" #مادربزرگ،ضِد انقلاب شده ای ها"و میخنداندش. .☺️

#ادامه_دارد

#شهدا
@rahian_nur
🔶🔸بسم رب شهدا و صدیقین🔸🔶
می گفت: پاسدار یعنی کسی که کار کنه ،
بجنگه ،
خسته نشه
کسی که نخوابه تا وقتی خود به خود خوابش ببره...
یه بار توی جلسه ی فرماندهان داشت روی کالک شرایط منطقه رو توضیح می داد
یه دفعه وسط صحبت صداش قطع شد .
از خستگی خوابش برده بود .
دلمون نیومد بیدارش کنیم .
چند دقیقه بعد که خودش بیدار شد ، عذرخواهی کرد
گفت: سه چهار روز هستش که نخوابیده ام... راوی:از همرزمان سردار شهید مهدی باکری
.
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ و َعَجِّلْ فَرَجَهُم
.
. .
#سپاه_پاسداران
#شهید_مهدی_باکری
#شهادت_هنر_مردان_خداست
#دفاع_مقدس
#پاسدار
#شهدا_شرمنده_ایم
@rahian_nur
راهیان نور
🔹بسم رب شهید🔹 شرکت کننده شماره۷۹ #شهید_مرتضی_عطایی(ابوعلی مسابقه عکس(والپیپر )تصویر زمینه گوشی ازدوست شهید من . اطلاعات بیشتر در 👇 @rahian_nur ارسال عکس جهت شرکت در مسابقه به ایدی 👇 @mahdi_bakeri
🕊🕊برای شهید عطایی🕊🕊
#سلام_آقا_مرتضی عزیزم دلتنگتم☺️ این روزا خیلی زیاد به زندگیم فکرمیکنم هرچی بیشتر فکر میکنم بیشتر به #بد_بودن😔 خودم به سست عنصر بودن خودم پی میبرم.😔 روزی که باهاتون آشنا شدم قول دادم که پای قولم بمونم
و روزای اول سرسخت بودم پای قرارمون ولی الان ک چندماه گذشته دیدم من همون آدمیم که بودم فقط اون روزا تحت تاثیر #منش_شما رفتار شما قرار گرفتم.

#اقا_مرتضی اینک میگن قبل از اینک :شهیدی🌹 رو انتخاب کنی ب #دوستی اون #شهید 🌹تورو‌ انتخاب میکنه😁
#دوست_شهیدم🌹 ازت عاجزانه تقاضا دارم مثل روز اول ک نگام کردی و‌انتخابم کردی دستمو بگیر🙏 همه ثانیه های زندگیمو با برکت‌کن تمام دقایق حواست بهم باشه
و راهمو کج نرم فقط وفقط خوده شما میتونی منو‌دوباره کمک کنی☺️🙏
همینجا بهت قول میدم که
#پاسدار_خونت🌹 باشم و‌نزارم حرمت #شهید و فرهنگ‌ #شهادت از بین بره☺️
#محمد_جواد
#دلنوشته
#شهید_مدافع_حرم_عطایی
🔶🔸بسم رب شهدا و صدیقین🔸🔶 می گفت: پاسدار یعنی کسی که کار کنه ،
بجنگه ،
خسته نشه
کسی که نخوابه تا وقتی خود به خود خوابش ببره...
یه بار توی جلسه ی فرماندهان داشت روی کالک شرایط منطقه رو توضیح می داد
یه دفعه وسط صحبت صداش قطع شد .
از خستگی خوابش برده بود .
دلمون نیومد بیدارش کنیم .
چند دقیقه بعد که خودش بیدار شد ، عذرخواهی کرد
گفت: سه چهار روز هستش که نخوابیده ام... راوی:از همرزمان سردار شهید مهدی باکری
.
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ و َعَجِّلْ فَرَجَهُم
.
. .
#سپاه_پاسداران
#شهید_مهدی_باکری
#شهادت_هنر_مردان_خداست
#دفاع_مقدس
#پاسدار
#شهدا_شرمنده_ایم
@rahian_nur