درسگفتار فلوبراحمد ابوالفتحی: شب گذشته اولین جلسه از سلسله درسگفتارهای انتقال تجربهی ادبیِ نویسندگان بزرگ را در باشگاه همشهریان داستان برگزار کردیم.
در این جلسه به
فلوبر و ترسش از "سرطان تغزل" پرداختم و به میلش برای گذار از رمانتیسیسم و خروج از "پیچ دخمهی لامارتین".
به تلاش جانفرسایش برای نوشتن مادام بوواری اشاره کردم و بخشهایی از نامههای او که به این تلاش میپرداخت را مرور کردم.
این تصور را که
فلوبر نعل به نعل و بسیار دقیق در آثارش به بازنمایی واقعیت بیرونی پرداخته، با کمک ولادیمیر نوباکف به چالش کشیدم و به تغییر موضع
فلوبر نسبت به مسئلهی حقیقت در فاصلهی نوشته شدن وسوسههای قدیس آنتوان و انتشار مادام بوواری اشاره کردم.
بخش دیگر سخنم دربارهی سبک
فلوبر بود. میل او به سبکمندی و باورش به اینکه روزگاری سبک او فراگیر خواهد شد. بخشی از شاخصههای سبکیاش در مادام بوواری را واشکافی کردم و...
در نهایت هدفم از بیان گفتارِ
فلوبر تامل در این موضوع بود که یک نویسندهی جوان ایرانی از مشی ادبی
فلوبر چه میتواند بیاموزد. از کوشایی و کمالگرایی و نوجویی او. از اینکه ابداعات سبکی را نه از سر تفنن، که از سرِ اجبارِ ساختاری به اثرش راه میداد و اینکه هیچ چیز را در زندگیاش آسان به دست نیاورد به این دلیل که بهدنبالِ کارِ آسان نرفت.
این سختجویی و سختکوشی بود که او را ماندگار کرد و منِ ایرانی را واداشت در دویستمین سالِ تولدش یک ساعت و بیستو چند دقیقه دربارهی او سخن بگویم.
✔ شاید مباحث مربوط به
فلوبر را در قالب یک دورهی آموزشی کوتاه مدت بسط بدهم. تا چه پیش آید و اقبال چه باشد.
#با_هم#درسگفتارها#گوستاو_فلوبرپلها