مجموعهای از حفرههااحمد ابوالفتحی: در ابتدای بخش سوم کتابِ طوطی فلوبر،
جولین بارنز میگوید تعریفی که از تور ماهیگری بهدست میدهید به زاویهدیدتان بستگی دارد. میتوانید تورِ ماهیگری را وسیلهای مشبک برای صید ماهی تعریف کنید و همچنین میتوانید چنین تعریفش کنید: مجموعهای از سوراخها که
با طناب به
هم وصل شدهاند.
بارنز در کتابش
با زندگیِ
گوستاو فلوبر رفتاری از جنسِ دوم داشته؛ مجموعهای از حفرههای زندگیِ او را گرد
هم آورده است و
با طنابی بهنامِ "رماننویسی" آنها را به
هم وصل کرده است. او در پی پهن کردن تور برای شکار
#فلوبر نبوده است. پهن کردن طور کار زندگینامهنویسانی است که بارنز آنها را یکشیلینگی و در خوشبینانهترین حالت ده پوندی مینامد. زندگینامهنویسانی نظیر اینید استارکی که کاشف رنگبهرنگیِ چشمانِ مادام بوواری بود.
در واقع طوطی فلوبر؛ این کولاژِ پیشبینیناپذیرِ مصالحِ ادبیِ در نگاهِ اول بیربط، علاوه بر همهچیز، یک نقد تند و تیز به شیوهی معمول زندگینامهنویسی
هم هست. بخش دومِ کتاب سه گاهشمار از زندگیِ فلوبر ارائه میدهد. اولی خوشبینانه و پرموفقیت، دومی بدبینانه و پرشکست و سومی از زبانِ خودش. این بخشِ بسیار پرمعنا که یک پرفورمنسِ تمام و کمال است اهمیت زاویهدید در نگریستن به موضوع را یادآوری میکند و تاثیر انتخابهایی که از زندگیِ یک سوژه داریم در نوعِ نگریستنِ مخاطبانِ اثرمان به آن سوژه را متعین میسازد.
خواندنِ طوطیِ فلوبر بهگمان من فراتر از لذتِ ادبی، به مخاطب درسِ مفاهمه و درکِ دیگران میدهد. در کنارِ این درس، شنگولی و پیشبینیناپذیریِ کتابِ بارنز امری است که لذتِ ادبیِ موردِ انتظارِ مخاطبِ چنینکتابی از آن سر بر میآورد.
✔ امشب در
باشگاه همشهریان داستان سعی میکنم به جهانِ داستانی فلوبر تا حدی نزدیک شوم. امشب
#با_هم باشیم.
#دربارهی_کتاب#گوستاو_فلوبر#جولین_بارنز#طوطی_فلوبرپلها