مهم نیست... لابد نظرتان را دادهاید...احمد ابوالفتحی: درست است آقای دولتآبادی؛ عباس معروفی به شما کم نتاخته بود. گفته بود "پوسترچسبان رفسنجانی" شدهاید. از نواری با صدای شما سخن گفته بود که بههنگام بازجویی برایش پخش کرده بودند و شما در آن نوار او و ناصر زراعتی را مسئول نوشتنِ بیانیهای دردسرساز دانسته بودید و گفته بودید آن بیانیه را از سر اجبار امضا کردهاید. معروفی هفده سال پیش به شما اینگونه تاخته بود. هفده سال پیش... شما هفده سال وقت داشتید آقای دولتآبادی...
چهار سال پیش هم گفته بود ما نویسندگان موظفیم کنار ملت باشیم و دولتآبادی کنار حکومت ایستاده... این را چهار سال پیش گفته بود... شما چهار سال وقت داشتید پاسخش را بدهید ولی ندادید... شما گذاشتید بمیرد و بعد جوابش را دادید. آن هم جوابی زمانپریشانه که دوران ارشادِ خاتمی را با دورانِ ریاستجمهوری او خلط کرده بود. چرا چنین کردید؟
آن زمان که شما به معروفی گفتید کنار دولت نباش و او به شما گفت من کنار دولت نیستم ولی شما دولتآبادی هستید بسیار پیش از ریاستجمهوری خاتمی بود. در آستانهی صدور حکم اعدام برای او بود. اویی که مدعی هستید خودتبعیدی کرده است. بیآنکه یک لحظه به ذهنتان خطور کند در آن جلسه که شما و معروفی دعواتان شد آنکه او را بیرون برد تا آرامش کند اسمش محمد مختاری بود و معروفی اگر میماند نامش بسیار پیش از مختاری در لیست سربهنیستشوندگان قرار میگرفت.
گفتهاید معروفی تن به باری داد که برایش سنگین بود. بله... آن بار سنگین بود ولی بار اگر سنگین هم باشد باید برداشته شود. گاهی همه تن به زیر بار میدهند و سنگینی بار تقسیم میشود و گاهی همه شانه خالی میکنند و یکی زیر بار له میشود.
شما از شانهخالیکنندگان بودید استادِ عزیز! گردون و قلم زرین و کانون نویسندگان حاشیه نبودند، بخشی از "میدان ادبیات" بودند. شما به عنوان بزرگتر اگر میدانداری میکردید، اگر ایدهتان این نبود که نباید به بچهبوچهها میدان داد، نه معروفی زیرِ بار تنها میماند و انگشتنمای برادران میشد و نه امروز میدانِ ادبی اینگونه ویران میشد. شما لااقل در این مورد تن به بار ندادید...
بد است... حتی برای شما هم بد است اینکه نویسندهسازترین نویسندهی پیشکسوتِ ما همان معروفیِ در حاشیهی روی دو صندلی نشستهای بود که شما دو تا ایراد از داستانش گرفتید و انگشت به دهان ماند. کاش شما از نویسندگانٍ بیشتری ایراد میگرفتید. شک نکنید در آن صورت ارج و احترامی بیش از این میداشتید.
گفتهاید از معروفی هیچ نمیماند جز آنکه نویسندهای تبعیدی بود... مهم نیست... لابد نظرتان را دادهاید...
پینوشت: این مطلب به سخنان محمود دولتآبادی دربارهی عباس معروفی در روز پنجشنبه دهم شهریور ۱۴۰۱ در گفتوگو با بیبیسی فارسی ارجاع دارد. نام مطلبی که عباس معروفی ۱۴ سال پیش دربارهی دولتآبادی و افرادی دیگر نوشت "مراسم پوززنی" است و میتوان آن را در اینترنت جستوجو کرد.
پلها