زندگی در راهِ تو ، عرفانِ خوبی می شود
می نویسم از تو چون، دیوانِ خوبی میشود
سینه ام مینالد از آلودگی ها ، چاره چیست؟
مطمٸنم عشق تو ، درمانِ خوبی می شود
خاکِ پایت سُرمه شد تا چشم دل بینا شود
میزبانم باش ، "من" ، مهمانِ خوبی می شود
دل به دریایِ نگاهت می زنم ، بی ترسِ مرگ
هر کسی غرقِ تو شد ، انسانِ خوبی می شود
حرفِ من یادت بماند، بت پرستی کفر نیست
گاه گاهی ، کفر هم ، ایمانِ خوبی می شود
باز هم تکرار کن یک بارِ دیگر بوسه را
این سکانسِ آخری ، پایانِ خوبی می شود
اشکِ شعرم را در آوردی تو با لبخند خود
زندگی در قاب ها زندانِ خوبی می شود
می زنم آتش به قلبم ، هر چه باد آباد ، باد
خودکشی در شعرها ، عنوانِ خوبی می شود.