📖🖋@poem_sru🔔زنگ شعر
از بس که ملول از دل دلمردهی خویشم
هم خستهی بیگانه، هم آزردهی خویشم
این گریهی مستانهی من بی سببی نیست
ابر چمن تشنه و پژمردهی خویشم
گلبانگ ز شوق گل شاداب توان داشت
من نوحه سرای گل افسردهی خویشم
شادم که دگر دل نگراید سوی شادی
تا داد غمش ره به سراپردهی خویشم
پی کرد فلک مرکب آمالم و در دل
خون موج زد از بخت بد آوردهی خویشم
ای قافله! بدرود، سفر خوش، به سلامت
من همسفر مرکب پی کردهی خویشم
بینم چو به تاراج رود کوه زر از خلق
دل خوش نشود همچو گل از خردهی خویشم
گویند که «امید و چه نومید!» ندانند
من مرثیهگوی وطن مُردهی خویشم
مسکین چه کند حنظل اگر تلخ نگوید؟
پروردهی این باغ، نه پروردهی خویشم
مهدی اخوان ثالث#مهدی_اخوان_ثالث#زنگ_شعر #کانون_شعر_و_ادب #دانشگاه_تربیت_دبیر_شهید_رجایی