فلسفه بدون مرز

#اپیکور
Канал
Логотип телеграм канала فلسفه بدون مرز
@philosophybimarzПродвигать
10,56 тыс.
подписчиков
786
фото
276
видео
137
ссылок
فلسفه در جستجوی حقیقت است,اما مدام از خود می پرسد ایا حقیقتی وجود دارد؟ پیج فلسفه بدون مرز🤟 https://www.instagram.com/philosophybimarz/ ادمین :تبلیغ شما در تعرفه جدید هم در استوری اینستاگرام و هم در تلگرام پست میشه به دایرکت پیج اینستاگراممون بیاید
‍ ‍ ■ #اپیکور، فیلسوف لذت

در مقام یک ناهنجاری در بین جماعتی که غالب اوقات زاهدمنش و متنفر از لذت بودند،فیلسوفی وجود داشت که به نظر می رسید اوضاع را درک می کند.او چنین نوشت:« اگر من لذت های چشایی و لذت های عشق و لذت های بینایی و شنوایی را کنار بگذارم،دیگر نمی دانم خیر را چگونه تصور کنم.»
به نظر اپیکور،وظیفه فلسفه عبارت است از کمک به ما در تعبیر و تفسیر سائقه های تألم و خواسته ها و امیال نامشخص و مبهم خودمان،و بنابراین رهانیدن ما از طرح های نادرست برای خوشبختی.
آنچه بی درنگ فلسفه ی اپیکور را متمایز می ساخت تأکید او بر اهمیت لذات جسمانی بود:«لذت،آغاز و غایت زندگی سعادتمندانه است.»...
امّا مراد #اپیکورس از “لذت” چیست؟!
نکته ی شگفت انگیز در خصوص فیلسوف لذت این است که او خانه بزرگی نداشت.
غذایش ساده بود.آب می نوشید و نه شراب و شامش،نان،سبزی و به اندازه کف دست زیتون بود.
او نمی خواست کسی را بفریبد.به عقیده او عناصر ضروری لذت،هرقدر هم سهل الوصول نباشند،اما خیلی گران نیستند.
خوشبختی از دیدگاه او فهرستی شامل سه مورد بود:

■ 1- #دوستی؛
اپیکور می گفت:« بین تمام نیکی هایی که حکمت برای ما در بر دارد،دوستی پربهاترین است.»
ما وجود نداریم مگر وقتی کسی باشد که بتواند ببیند ما وجود داریم.آنچه می گوییم هیچ معنایی ندارد مگر زمانی که کسی بتواند ما را بفهمد.در میان دوستان بودن یعنی همواره هویت خود را تأیید کردن.
دوستان حقیقی،ما را براساس معیارهای دنیوی نمی سنجند،آن ها به خود اصلی ما علاقه دارند.

■2-#آزادی؛
« ما باید خود را از زندان امور روزمره و سیاست روزمره رها کنیم!»
اپیکور و دوستانش خود را از اشتغال در دنیای تجاری آتن کنار کشیدند و زندگی ساده تری را در پیش گرفتند.
آن ها با جدا کردن خویش از ارزش های آتن،دیگر خود را بر مبنای مادی ارزیابی نمی کردند.نیازی نبود از دیوارهای برهنه خجالت زده شوند،و فخرفروشی و تظاهر به طلا سودی نداشت.

■3-#تفکر(ویا به عبارت بهتر “تحلیل امور”)
برای اضطراب درمان های معدودی وجود دارد که بهتر از تفکر باشند. با نوشتن مشکل روی کاغذ یا حرف زدن از آن در مکالمه،اجازه می دهیم ویژگی های اصلی آن ظاهر شود و با شناخت ماهیتش،اگر نه خود مشکل،ولی ویژگی های آزارنده ثانویه اش-گیجی و سردرگمی،
جابجایی و تحیر-را برطرف کنیم.
اپیکور به ویژه این دغدغه را داشت که خود و دوستانش بیاموزند که اضطراب ها و نگرانی های خود را درباره پول،بیماری،مرگ و امور فراطبیعی تحلیل کنند.
اگر کسی به طور عقلانی به میرایی و فناپذیر بودن بیندیشد،از نظر اپیکور،در می یابد که پس از مرگ چیزی جز فراموشی و نسیان وجود ندارد،و « بیهوده است که از قبل نگران چیزی باشیم که چون فرا رسد مشکلی نمی آفریند.»
تحلیل سنجیده و حساب شده،فکر را آرام می کند.

اصل استدلال اپیکور این است که اگر پول داشته باشیم ولی از نعمت دوستان،آزادی و زندگی تحلیل شده محروم باشیم،هرگز واقعا خوشبخت نخواهیم بود.و اگر از این سه نعمت برخوردار باشیم ولی پول نداشته باشیم،هرگز بدبخت نخواهیم بود.

▪️#آلن_دوباتن
▪️#تسلی_بخشی_های_فلسفه
▪️خلاصه برداری ص ۷۱-۶۳
■ گردآوری #الهام_اولیائی

@Philosophybimarz
◾️#فلسفه و فلسفه‌ورزی در زندگی به چه کار ‌می‌آید؟

به تعبیر #مونتنی، فیلسوف و ادیب فرانسوی عصر رنسانس اروپا، «روح ما زودتر از جسم ما چروک بر می‌دارد»، اما چون چروک‌های روح به ‌راحتی جسم دیده نمی‌شود، از آن غفلت می‌ورزیم. آیا انسان‌های امروزی یک‌صدم زمان و میزانی که تنها برای زیبایی پوست خود می‌اندیشند و می‌کوشند، برای نیرومندی، شادابی، زیبایی، و جوان‌ماندن روحشان، می‌اندیشند و می‌کوشند؟ و آیا اساساً نزد آنها اندکی ایده و اراده‌ٔ مشابهی مشاهده می‌گردد که نشانگر نگرانی جدّی آنها نسبت به زیبایی روحشان باشد؟ به‌راستی، چرا همان‌گونه که نزد همگان این نکته بداهت دارد که چنانچه جسم مدتی طولانی بی‌غذا، کم غذا، یا بدغذا بماند و یا دچار رخوت و سستی شود از پا درمی‌آید، این حقیقت نزدشان بدیهی نیست که روح هم نیاز‌هایی مشابه دارد و اگر با بی‌غذایی، کم‌غذایی، بدغذایی، بی‌تحرّکی و عدم پویایی مواجه شود، پژمرده، افسرده و فرسوده خواهد شد؟

یونانیان فلسفه را نوعی «رژیم غذایی» مفید و ضروری برای «سلامتِ روان» می‌دانسته‌اند؛ چنانکه آن را «ژیمناستیک روح» نیز می‌خوانده‌اند. فلسفه برای آنها، نه مجموعه‌ای از «آموزه»های ساخته و پرداخته، و نه صرفاً یک «شیوه‌ٔ دانستن»، و نه یک فعالیت نظری مختص به نخبگان، بلکه یک «شیوهٔ زیستنِ» ضروری برای همهٔ شهروندان به منظورِ «زندگی سعادت‌مندانه» بوده است.

متأسفانه در دنیای جدید، رفته‌رفته، ‌فلسفه از آن خاستگاه اصیل تاریخی و جایگاه رفیع فرهنگی خود در عصر باستان دورگشته؛ نیروی روشنگر و درمانگرش را از دست داده؛ و از فروکاسته شدنش به یک «فعالیت نظری»، یا یک «رشتهٔ دانشگاهی»، و یا یک «جلوهٔ روشنفکری» رنج‌ می‌بَرد. باری به تعبیر دیوید ثورو، فیلسوف عارف مسلک قرن نوزدهم اروپایی، «امروزه پرفسورهای فلسفه داریم، اما فیلسوف نداریم!»*
«فلسفه‌درمانی»، در واقع، بازگشت به تعبیر فلاسفهٔ باستانی از فلسفه به مثابهٔ «هنر خوب زندگی کردن» و «هنر خوب مردن» و تعالیم آنها به همین منظور است. به عبارت دیگر، «فلسفه» چیزی نیست جز «خردورزی ضروری آدمی برای خوشبختی خویش». از این منظر، تاریخ فلسفه را می‌توان تاریخ کوشش‌های فکری و نظری برای دفاع از «زندگی» و بهبود عملی آن، و نهایتاً کمک به «خوشبختی» آدمی دانست؛ چنانکه می‌توان هر فیلسوف را نیز یک «طبیب فرهنگی» خواند که به شیوه و به ‌نوبهٔ خود، می‌کوشد تا «خوشبختی» را برای عصر خویش ارمغان آوَرَد. بنابراین، «خوشبختی»، به یک معنا، چیزی نیست، جز «فلسفه‌ورزی»؛ یعنی همین «گفت‌وگویِ دوستانه و جُست‌وجویِ خردورزانه دربارهٔ خوشبختی».

بس بگفتم کو وصال و کو نجاح
بُرد این کو کو، مرا در کوی تو
(مولانا)

ما به درستی از همگان توقّع نداریم که طبیب، یعنی یک سلامت‌شناس حرفه‌ای، باشند، اما، در عین حال، از یکان‌یکان آنها توقّع داریم که به سلامت جسم خود بی‌اعتنا نباشند و یک شیوهٔ زندگی متناسب برای داشتن جسمی سالم، نیرومند و شاداب برگزینند. با همین رویکرد، می‌توان گفت اگرچه از همگان نمی‌توان و نمی‌بایست انتظار داشت که فیلسوف حرفه‌ای یا به اصطلاح «پرفسور» فلسفه باشند، اما از همه می‌توان و می‌بایست انتظار داشت که فلسفه بورزند و فیلسوف باشند. چراکه فلسفه دقیقاً فایده و ضرورتی مشابه ورزش و رژیم غذایی دارد، البته نه در ارتباط با «جسم»، بلکه در ارتباط با «روان» آدمی.

▪️بدین معنا، لزومی ندارد که همگان پزشک، مهندس، نویسنده، عکاس، نجار، یا نانوا باشند، چراکه هرکسی را بهر کاری ساختند؛ اما از آنجاکه هیچ‌کس را از خوشبختی ممنوع نساخته‌اند، ضروری است که همگان برای خوشبختیِ خود خردورزی پیشه کنند؛ یعنی همگان می‌بایست به شیوهٔ خود یک فیلسوف باشند و به نوبهٔ خود فلسفه بورزند. از همین رو است که اپیکور، فیلسوف یونانی (۲۷۰ - ۳۴۱ پیش از میلاد)، فلسفه را با خوشبختی قیاس می‌کند که نه پیر و نه جوان نمی‌تواند نسبت به آن بی‌اعتنا باشد: «برای مراقبت از نفسِ خود نه هرگز خیلی زود است، نه هرگز خیلی دیر. پس باید به هنگام جوانی و پیری، فلسفه ورزید.» #اپیکور در پیوند فلسفه و زندگی تا آنجا پیش می‌رود که از ما می‌خواهد: «ما بايد همزمان بخنديم و به فلسفه بپردازيم و كارهای خانه را انجام دهيم و از ساير استعدادهای خود بهره‌برداری كنيم.»

▪️#مسعود_زنجانی

@Philosophybimarz
‍ ■ پایان زندگی، بنابر تعالیم ادیان « آغاز تألمات واقعی ماست.»

◾️درنظر #اپیکور اندیشه‌های خرافی مربوط به جهان پس از مرگ و شکنجه هایی که در آن گریبانگیر آدمی است، بزرگترین دشمن بشیریت است. جهان زیر زمین یونان قدیم، مانند « دوزخ دانته » کابوس وحشتناکی بود، و اپیکور به تمام کسانی که از این کابوس، از این خراف، در عذاب بودند می‌گفت : ( خوشحال باشید، دنیای پس از مرگی وجود ندارد.چون جسمتان فانی شد روحتان باقی نخواهد ماند که دست خوش شکنجه و عذاب قرار گیرد. مرگ پایان همهٔ وحشت ها و درد و رنجهای شماست.

◾️اما هنوز این مسئله باقی است، و آن اندیشهٔ نابودی و پوچی بعد از مرگ است. آیا این خود دلیل بزرگترین ترسهای آدمی نیست؟

◾️اپیکور میگوید نه. مگر شما از «نبودن» خویش پیش از تولد می ترسیدید؟ در این صورت چرا از نیستی خویش بعد از زندگی می هراسید؟ زندگی آدمی رؤیای میان دو خواب است. و خواب بی رؤیا همیشه شیرین تر از خوابی است که با رؤیاها درآمیزد. به علاوه، طولانی ترین خواب ها لحظهٔ کوتاهی بیش نمی‌نماید. نیستی نیز خواه ده، یا صد، یا یک میلیون، یا هزار میلیون سال باشد، لحظه ای بیش نیست. در ابدیت مرگ، انسان حتی از موجودیت خویش آگاه نیست.

◾️ذات مردهٔ شما را با ذات زنده تان پیوندی نیست؛ پس نگرانی تان از چیست؟ بنابراین، از زندگی خود، که مانند روزی پر از پایکوبی میان دو شب آکنده از خواب است، لذت ببرید. در حقیقت سراسر عالم جز رقص طبیعت در فضای بی پایان نیست؛ رقص اتم ها.

▪️#ماجراهای_جاودان_در_فلسفه
▪️#هنری_توماس #دانلی_توماس
▪️ #اپیکورس
@philosophybimarz