پیرنگ | Peyrang

#گنبد_کبود
Канал
Логотип телеграм канала پیرنگ | Peyrang
@peyrang_dastanПродвигать
2,37 тыс.
подписчиков
123
фото
37
видео
1,07 тыс.
ссылок
گروه ادبی پیرنگ بدون هر نوع وابستگی، به مقوله‌ی ادبیات با محوریت ادبیات داستانی می‌پردازد. https://t.center/peyrang_dastan آدرس سايت: http://peyrang.org/ Email: [email protected]
.
#معرفی_کتاب

یکی بود یا یکی نبود
کتاب گنبد کبود؛ مجموعه داستانی از کورش اسدی

نویسنده: #شقایق_بشیرزاده


کتاب «گنبد کبود» مجموعه‌داستانی‌ست متشکل از هشت داستان مجزا. کورش اسدی پس از نزدیک به یک دهه که هیچ کتابی منتشر نکرده بود، سکوتش را با این مجموعه‌داستان شکست. این مجموعه که اولین بار در سال ۱۳۹۴ توسط انتشارات نیماژ به چاپ رسید، در جایزه ادبی داستان شیراز، جایزه جلال و جایزه مهرگان تقدیر شده است.
در این کتاب، اسدی تمرکزش را بر انسان معاصر گذاشته است. مدنیت شهری و تنهایی‌ای که بر انسان غلبه می‌کند در فضاهایی وهم‌گونه از نکات مشترک داستان‌های این مجموعه‌داستان است. در این داستان‌ها که داستان‌هایی مدرن و پست‌مدرن هستند تشخیص آنچه واقعیت است از آنچه خیال، سخت دشوار می‌باشد. اسدی در تمام این داستان‌ها بازی زیبایی می‌کند بین واقعیت و خیال. او رازهایی را در لابه‌لای داستان‌ها می‌گنجاند و تلاش می‌کند خواننده با خوانش اول این رازها را کشف نکند، و همین امر به خواننده مجال تفکر و خیال می‌دهد.
داستان اول کتاب گنبد کبود «گوشه‌ی غراب»، داستان زن و مردی‌ست که در کافه‌ای نشسته‌اند. در این داستان به سرگشتگی انسان امروزی می‌پردازد. داستان، داستانی‌ست دیالوگ‌محور که در خلال همین دیالوگ‌ها فضاسازی و شخصیت‌پردازی شکل می‌گیرد. شاید «گوشه‌ی غراب» بهترین داستان برای شروع این کتاب نباشد. چرا که این داستان که به نظر می‌آید داستانی تجربی‌ست، به قدرت و استحکام داستان‌های دیگر مجموعه نیست. چه به لحاظ موتیف‌های تکراری و ضعیف، و چه به لحاظ پایان‌بندی بسته‌ی داستان که راه را بر تخیل بیشتر می‌بندد. اما این داستان نقاط قوتی نیز مانند شخصیت‌پردازی و فضاسازی دارد.
داستان «گنبد کبود» که یکی از قوی‌ترین داستان‌های مجموعه است آنقدر خواننده را در وهم گرفتار می‌کند که تشخیص واقعیت و خیال حتی برای خواننده نیز میسر نیست. این داستان که کاملا ویژگی‌های یک داستان پست‌مدرن را داراست در یک بازی شکل می‌گیرد و دختر‌بچه‌ای در حین بازی با دوستانش از آنها جدا شده و خود را سرگرم خیال‌پردازی می‌کند.


ادامه‌ی این مطلب را در سایت پیرنگ بخوانید:

https://www.peyrang.org/385/معرفی-کتاب-گنبد-کبود؛-کورش-اسدی/

#گنبد_کبود
#کورش_اسدی
#نشر_نیماژ

@peyrang_dastan
www.peyrang.org
https://instagram.com/peyrang_dastan
Fereshte Nistam Adam am - Koroush Asadi
فرشته نیستم - آدم‌ام
نوشته‌ی کورش اسدی
با صدای نویسنده
از مجموعه داستان «گنبد کبود»
مدت: ۲۹ دقیقه

مشخصات فایل صوتی: برگرفته از قسمت بیست‌وسوم پادکست داستان هزارتو، گفتگو و داستان‌خوانی با کورش اسدی

توضیح: لینک فایل کامل پادکست در ناملیک که شنیدن مصاحبه‌اش هم توصیه می‌شود.

#داستان_صوتی
#داستان_کوتاه
#کورش_اسدی
#گنبد_کبود

@peyrang_dastan
Fereshte Nistam Adam am - Koroush Asadi
فرشته نیستم - آدم‌ام
نوشته‌ی کورش اسدی
با صدای نویسنده
از مجموعه داستان «گنبد کبود»
مدت: ۲۹ دقیقه

مشخصات فایل صوتی: برگرفته از قسمت بیست‌وسوم پادکست داستان هزارتو، گفتگو و داستان‌خوانی با کورش اسدی

توضیح: لینک فایل کامل پادکست در ناملیک که شنیدن مصاحبه‌اش هم توصیه می‌شود.

#داستان_صوتی
#داستان_کوتاه
#کورش_اسدی
#گنبد_کبود

@peyrang_dastan
Forwarded from پیرنگ | Peyrang
‍ .
#معرفی_کتاب

یکی بود یا یکی نبود

#شقایق_بشیرزاده

کتاب «گنبد کبود» مجموعه‌داستانی‌ست متشکل از هشت داستان مجزا. کورش اسدی پس از نزدیک به یک دهه که هیچ کتابی منتشر نکرده بود، سکوتش را با این مجموعه‌داستان شکست. این مجموعه که اولین بار در سال ۱۳۹۴ توسط انتشارات نیماژ به چاپ رسید، در جایزه ادبی داستان شیراز، جایزه جلال و جایزه مهرگان تقدیر شده است. در این کتاب اسدی تمرکزش را بر انسان معاصر گذاشته است. مدنیت شهری و تنهایی‌ای که بر انسان غلبه می‌کند در فضاهایی وهم‌گونه از نکات مشترک این مجموعه‌داستان است. در این داستان‌ها که داستان‌هایی مدرن و پست‌مدرن هستند تشخیص آنچه که واقعیت است از آنچه که خیال، سخت دشوار می‌باشد. اسدی در تمام این داستان‌ها بازی زیبایی می‌کند بین واقعیت و خیال. او رازهایی را در لابه‌لای داستان‌ها می‌گنجاند و تلاش می‌کند خواننده با خوانش اول این رازها را کشف نکند، و همین امر به خواننده مجال تفکر و خیال می‌دهد.

داستان اول این مجموعه «گوشه‌ی غراب»، داستان زن و مردی‌ست که در کافه‌ای نشسته‌اند. در این داستان به سرگشتگی انسان امروزی می‌پردازد. داستان، داستانی‌ست دیالوگ‌محور که در خلال همین دیالوگ‌ها فضاسازی و شخصیت‌پردازی شکل می‌گیرد. شاید «گوشه‌ی غراب» بهترین داستان برای شروع این کتاب نباشد. چرا که این داستان که به نظر می‌آید داستانی تجربی‌ست، به قدرت و استحکام داستان‌های دیگر مجموعه نیست. چه به لحاظ موتیف‌های تکراری و ضعیف، و چه به لحاظ پایان‌بندی بسته‌ی داستان که راه را بر تخیل بیشتر می‌بندد. اما این داستان نقاط قوتی نیز مانند شخصیت‌پردازی و فضاسازی دارد.
داستان «گنبد کبود» که یکی از قوی‌ترین داستان‌های مجموعه است آنقدر خواننده را در وهم گرفتار می‌کند که تشخیص واقعیت و خیال حتی برای خواننده نیز میسر نیست. این داستان که کاملا ویژگی‌های یک داستان پست‌مدرن را داراست در یک بازی شکل می‌گیرد و دختر‌بچه‌ای در حین بازی با دوستانش از آنها جدا شده و خود را سرگرم خیال‌پردازی می‌کند. دنیایی از قصه‌ها و افسانه‌ها. و اینجاست که مرز میان واقعیت و خیال گم می‌شود و نویسنده نیز همراه با دختربچه، از خود ردی به جا می‌گذارد.
در داستان «پیاده» که راوی اول شخص است همین شک و تردید وجود دارد. راوی به دنبال گنجی راه می‌افتد و با منِ دیگرش روبرو می‌شود.
راوی داستان «برج» پسر ده، دوازده ساله‌ای‌ است که همراه دوستش اسی پس از مدرسه به دنبال پدر اسی به برج خاور می‌روند. این داستان یکی از بهترین داستا‌ن‌های این مجموعه چه به لحاظ ساختار و چه به لحاظ کشمکش داستانی است. در این داستان سمبلیک شهری روایت می‌شود از آدم‌هایی مسخ‌شده و تغییر شکل یافته که اسدی به زیبایی هر چه تمام‌تر این شهر و آدم‌هایش را به خواننده می‌شناساند.
در کوتاه‌ترین داستان این کتاب، «خیابان کهنه» ما با داستانی طرح‌واره مواجه هستیم که به مانند یک تابلوی نقاشی تنها ردی از یک تصویر و یک آنِ داستانی در ذهن خواننده به جای می‌گذارد.
داستان «شهرزاد» نیز مانند «گنبد کبود» و «برج» داستان از دریچه‌ی چشم کودک روایت می‌شود. راوی اول شخص، دخترک چهار پنج ساله‌ای‌ست که خواننده از دریچه‌ی چشم او اتفاقات و روابط پدر و مادر را دنبال می‌کند تا به پایان‌بندی مناسب و غافلگیرکننده‌ی این داستان برسد.
«فرشته نیستم-آدم‌ام» داستان مردی‌ست که پس از سال‌ها به وطن برگشته تا خانه‌ی خواهرش را بفروشد، در این میان یک تماسی تلفنی داستانی را خلق می‌کند که تمام فاکتورهای لازم برای یک داستان خوب را به همراه دارد. در این داستان اسدی از وسایلی مانند قالیچه و یا گوشواره استفاده می‌کند تا علاوه بر کشمکش‌های داستانی جاهایی شک و تردید را به دل خواننده بیندازد و در ذهنش سوال ایجاد ‌کند.
داستان «وادی وهم» داستان مردی‌ست که روی جدول خیابان راه می‌رود و با زنی آشنا می‌شود که این روند آشنایی، داستان را می‌سازد. «وادی وهم» نیز به مانند دیگر داستان‌های این کتاب روایت خیال یا وهمی‌ست که در واقعیت نمود پیدا می‌کند.

این مجموعه که در زمان چاپش یکی از متفاوت‌ترین و چالش‌برانگیزترین مجموعه‌داستان‌های کوتاه بود، هنوز هم این ویژگی‌ها را حفظ کرده است و می‌توان گفت اگرچه که تمام داستان‌ها به لحاظ ساختار داستانی و محتوایی یک‌دست و قوی نیستند، اما هر کدام ویژگی‌های مخصوص به خود را دارند که آنها را قابل تأمل می‌کند. امید است که این مجموعه‌داستان به سرنوشت کتاب‌های دیگر کورش اسدی که در برهه‌هایی از زمان متوقف و یا ممنوع الچاپ شدند گرفتار نشود و کماکان تجدید چاپ شود.
چرا که نثر ویژه و منحصربه‌فرد او و توانایی‌اش در قصه‌پردازی نیاز به خوانده شدن در برهه‌های مختلف زمان را دارد.


#گنبد_کبود
#کورش_اسدی
#نشر_نیماژ

@peyrang_dastan
‍ .
#معرفی_کتاب

یکی بود یا یکی نبود

#شقایق_بشیرزاده

کتاب «گنبد کبود» مجموعه‌داستانی‌ست متشکل از هشت داستان مجزا. کورش اسدی پس از نزدیک به یک دهه که هیچ کتابی منتشر نکرده بود، سکوتش را با این مجموعه‌داستان شکست. این مجموعه که اولین بار در سال ۱۳۹۴ توسط انتشارات نیماژ به چاپ رسید، در جایزه ادبی داستان شیراز، جایزه جلال و جایزه مهرگان تقدیر شده است. در این کتاب اسدی تمرکزش را بر انسان معاصر گذاشته است. مدنیت شهری و تنهایی‌ای که بر انسان غلبه می‌کند در فضاهایی وهم‌گونه از نکات مشترک این مجموعه‌داستان است. در این داستان‌ها که داستان‌هایی مدرن و پست‌مدرن هستند تشخیص آنچه که واقعیت است از آنچه که خیال، سخت دشوار می‌باشد. اسدی در تمام این داستان‌ها بازی زیبایی می‌کند بین واقعیت و خیال. او رازهایی را در لابه‌لای داستان‌ها می‌گنجاند و تلاش می‌کند خواننده با خوانش اول این رازها را کشف نکند، و همین امر به خواننده مجال تفکر و خیال می‌دهد.

داستان اول این مجموعه «گوشه‌ی غراب»، داستان زن و مردی‌ست که در کافه‌ای نشسته‌اند. در این داستان به سرگشتگی انسان امروزی می‌پردازد. داستان، داستانی‌ست دیالوگ‌محور که در خلال همین دیالوگ‌ها فضاسازی و شخصیت‌پردازی شکل می‌گیرد. شاید «گوشه‌ی غراب» بهترین داستان برای شروع این کتاب نباشد. چرا که این داستان که به نظر می‌آید داستانی تجربی‌ست، به قدرت و استحکام داستان‌های دیگر مجموعه نیست. چه به لحاظ موتیف‌های تکراری و ضعیف، و چه به لحاظ پایان‌بندی بسته‌ی داستان که راه را بر تخیل بیشتر می‌بندد. اما این داستان نقاط قوتی نیز مانند شخصیت‌پردازی و فضاسازی دارد.
داستان «گنبد کبود» که یکی از قوی‌ترین داستان‌های مجموعه است آنقدر خواننده را در وهم گرفتار می‌کند که تشخیص واقعیت و خیال حتی برای خواننده نیز میسر نیست. این داستان که کاملا ویژگی‌های یک داستان پست‌مدرن را داراست در یک بازی شکل می‌گیرد و دختر‌بچه‌ای در حین بازی با دوستانش از آنها جدا شده و خود را سرگرم خیال‌پردازی می‌کند. دنیایی از قصه‌ها و افسانه‌ها. و اینجاست که مرز میان واقعیت و خیال گم می‌شود و نویسنده نیز همراه با دختربچه، از خود ردی به جا می‌گذارد.
در داستان «پیاده» که راوی اول شخص است همین شک و تردید وجود دارد. راوی به دنبال گنجی راه می‌افتد و با منِ دیگرش روبرو می‌شود.
راوی داستان «برج» پسر ده، دوازده ساله‌ای‌ است که همراه دوستش اسی پس از مدرسه به دنبال پدر اسی به برج خاور می‌روند. این داستان یکی از بهترین داستا‌ن‌های این مجموعه چه به لحاظ ساختار و چه به لحاظ کشمکش داستانی است. در این داستان سمبلیک شهری روایت می‌شود از آدم‌هایی مسخ‌شده و تغییر شکل یافته که اسدی به زیبایی هر چه تمام‌تر این شهر و آدم‌هایش را به خواننده می‌شناساند.
در کوتاه‌ترین داستان این کتاب، «خیابان کهنه» ما با داستانی طرح‌واره مواجه هستیم که به مانند یک تابلوی نقاشی تنها ردی از یک تصویر و یک آنِ داستانی در ذهن خواننده به جای می‌گذارد.
داستان «شهرزاد» نیز مانند «گنبد کبود» و «برج» داستان از دریچه‌ی چشم کودک روایت می‌شود. راوی اول شخص، دخترک چهار پنج ساله‌ای‌ست که خواننده از دریچه‌ی چشم او اتفاقات و روابط پدر و مادر را دنبال می‌کند تا به پایان‌بندی مناسب و غافلگیرکننده‌ی این داستان برسد.
«فرشته نیستم-آدم‌ام» داستان مردی‌ست که پس از سال‌ها به وطن برگشته تا خانه‌ی خواهرش را بفروشد، در این میان یک تماسی تلفنی داستانی را خلق می‌کند که تمام فاکتورهای لازم برای یک داستان خوب را به همراه دارد. در این داستان اسدی از وسایلی مانند قالیچه و یا گوشواره استفاده می‌کند تا علاوه بر کشمکش‌های داستانی جاهایی شک و تردید را به دل خواننده بیندازد و در ذهنش سوال ایجاد ‌کند.
داستان «وادی وهم» داستان مردی‌ست که روی جدول خیابان راه می‌رود و با زنی آشنا می‌شود که این روند آشنایی، داستان را می‌سازد. «وادی وهم» نیز به مانند دیگر داستان‌های این کتاب روایت خیال یا وهمی‌ست که در واقعیت نمود پیدا می‌کند.

این مجموعه که در زمان چاپش یکی از متفاوت‌ترین و چالش‌برانگیزترین مجموعه‌داستان‌های کوتاه بود، هنوز هم این ویژگی‌ها را حفظ کرده است و می‌توان گفت اگرچه که تمام داستان‌ها به لحاظ ساختار داستانی و محتوایی یک‌دست و قوی نیستند، اما هر کدام ویژگی‌های مخصوص به خود را دارند که آنها را قابل تأمل می‌کند. امید است که این مجموعه‌داستان به سرنوشت کتاب‌های دیگر کورش اسدی که در برهه‌هایی از زمان متوقف و یا ممنوع الچاپ شدند گرفتار نشود و کماکان تجدید چاپ شود.
چرا که نثر ویژه و منحصربه‌فرد او و توانایی‌اش در قصه‌پردازی نیاز به خوانده شدن در برهه‌های مختلف زمان را دارد.


#گنبد_کبود
#کورش_اسدی
#نشر_نیماژ

@peyrang_dastan
‍ .
#یادداشت بر داستان برج
ما همه زاده‌ی برج خاور هستیم

#شقایق_بشیرزاده

داستان «برج» نوشته‌ی کورش اسدی، داستان پسربچه‌ی نوجوانی را روایت می‌کند که با دوست خود «اسی» بعد از تعطیل شدن مدرسه به دنبال پدر اسی می‌گردند. تا به اینجا پیرنگ داستان، داستانی رئال و واقع‌گرا را روایت می‌کند. چرا که داستان خطی و نثر ساده‌ و موجز نویسنده که با کلام پسربچه کاملا هم‌خوانی دارد در ابتدا به خواننده این امر را القا می‌کند که با داستانی واقع‌گرا مواجه است. تنها نشانه‌هایی کوچک هر از گاهی می‌آیند تا خواننده را برای چیزی که قرار است اتفاق بیفتد آماده سازند؛ مسخ. «شنيده‏‌ايد كه می‏‌گويند در ميان امم سالفه مردمی بودند كه در اثر اينكه مرتكب گناهان زياد شدند، مورد نفرين پيغمبر زمان خود واقع و مسخ شدند، يعنی به يک حيوان تبديل‏ شدند، مثلا به ميمون، گرگ، خرس و يا حيوانات ديگر. اين را «مسخ» می‌گويند.»*
پس از آن بخش دوم داستان نشان از آن دارد که داستان در چهارچوب‌های یک داستان واقع‌گرا جای نمی‌گیرد. در این داستان که هر شخصیتی به گونه‌ای مسخ‌ شده است، فضای داستان فضایی واقعی است. خانه، کوچه، مدرسه و حتی بیابان همگی ملموس هستند و به گونه‌ای پرداخته شده‌اند که خواننده به راحتی خود را در فضا حس می‌کند. اما آنچه که این داستان را خاص می‌کند همین تقابل واقعیت و خیال است. با توجه به اینکه این داستان مؤلفه‌های یک داستان رئالیسم جادویی (وهم‌آلودگی، وجود فانتزی افسانه‌ای، عدم وجود زمان_مکان مشخص، معناگریزی و...) را علی‌الخصوص در نیمه‌ی دوم داستان دارد، اما آیا این داستان را می‌توان به یقین در این دسته‌بندی قرار داد؟ به گمان نگارنده داستان بیشتر از آنکه در این طبقه‌بندی جای بگیرد داستانی سمبلیک و نمادین محسوب می‌شود. مادری روضه‌خوان و مومن، پدری که دستش به خیر می‌رود، امامزاده و حاج‌شیخ، برج خاوری که طبقاتی برای اکتشاف دارد، بوی لاشه‌ای که در هوای دشت می‌پیچد، و مهم‌تر دو پسربچه‌ای که در سن بلوغ، سرگردان در این مارپیچ، در بخش سوم داستان به دنبال جواب می‌گردند. جوابی که هیچ‌گاه به خواننده داده نمی‌شود. خواننده نیز مانند این دو پسربچه در این وادی سرگردان است. پدر اسی که بود و عاقبتش چه شد؟ محرکه‌ای که داستان با آن شکل می‌گیرد و خواننده را همراه شخصیت‌ها به دنبال خود می‌کشاند جایی در همان پشت‌بام برج خاور کنار پسرها رها می‌شود. آدم‌هایی که گُله‌گُله از حاج‌شیخ بیرون می‌آیند با سایه‌هایی که آدم نیستند. تنها چیزی که باقی می‌ماند مسخ‌شدگی‌ست. دُم راوی حالا دارد کامل می‌شود. هنوز خارخار می‌کند و او نمی‌خواهد اسی از آن بویی ببرد. همان‌طور که اسی با پوشیدن دستکش پنجه‌هایش را پنهان می‌کند. «[...] هيچ داستان خوبی در دنيا، خالي از راز و ابهام نيست و آن را تا پايان داستان هم لو نمی‌دهد. در تمام داستان‌های ناب دنيا راز باقی می‌ماند. اين ربطی به ايجاد ابهام عمدی و بازيگوشی در ميانه‌ی كار ندارد. هنر داستان‌های خوب، خلق و حفظ اين راز تا پايان است.»** اگرچه که این بی‌جوابی خواننده را آزار می‌دهد اما اسدی همان‌گونه که گفته است به خوبی از پس این امر برآمده است. رازی را مطرح می‌کند و آن را تا انتهای داستان حفظ می‌کند. چرا این شهر این‌گونه است؟ آدم‌هایش چرا تغییر شکل یافته‌اند؟ و قرار است چه شود؟ او شهری ساخته است که تمام آدم‌هایش از تخم‌وترکه‌ی «اوسا خاور» هستند. آدم‌هایی که مسخ‌شدگی خود را زیر پیراهن‌هایشان پنهان کرده‌اند و سایه‌هایشان اسرارشان را برملا می‌کند. نقطه‌ی اوج داستان و گره‌گشایی آنجا اتفاق می‌افتد که اسی به تماشای زنی رفته است که روباه شده و او را با زنجیر به تیر بسته‌اند. «گفت: خودتی از تخم‌و‌ترکه‌ی خاوری! گه‌گیجه گرفته بودم. سرم داشت مثل فرفره چرخ می‌خورد. نمی‌فهمیدم کجا هستم. نترس! یواش گفت: نترس! گفت: این‌ها را ببین! بقیه را نشان کرد. گفت: این‌ها همه زیربُته‌ای هستن، لباساشون بره کنار همین‌جور سُم و دُم بیرون می‌ریزه. دستم را یک‌کم شل کرد. آن‌وقت بود که گفت: ولی به عیال اوسا بگو نمک گندِ چال رو نمی‌پوشه. و خندید. خنده‌ی گندی داشت. گندتر از این بویی که پیچیده به دشت. بعد گفت: نمک‌گیر اوسا باشی و کوچه رو کنی نمکدون؟ دِ رسمش نیست خاتون! از دهنم در رفت گفتم: اوسا کیه؟»
داستان به ظاهر پایانی باز دارد و در خوانش اول خواننده گمان می‌کند که داستان ابتر مانده است. اما شاید توجه به نشانه‌ها به خواننده نشان بدهد پدر اسی چه کسی است و برج خاور چیست!


*کتاب انسان کامل، مرتضی مطهری
**مصاحبه با کورش اسدی، روزنامه‌ی آرمان، خرداد ۱۳۹۵

#کورش_اسدی
#گنبد_کبود
#نشر_چشمه
@peyrang_dastan

تصویر چاپ سنگی از علیقلی خویی، نسخه‌ی سال ۱۲۶۴ه.ق، کتاب عجایب المخلوقات قزوینی