.
#معرفی_کتابآدم تا کجا میتواند درد را تحمل کند. یا ترس را مثلا.*
#شقایق_بشیرزادهکتاب «همین امشب برگردیم» مجموعهداستانیست به قلم
پیمان اسماعیلی که در سال ۱۳۹۵ توسط نشر چشمه منتشر شد. این مجموعه که چهارمین اثر و سومین مجموعه داستان
اسماعیلی است شامل پنج داستان کوتاه با مضامین ترس، اضطراب و مهاجرت میباشد. در ابتدای کتاب آمده است: «صدای پایی روی پلهها شنیده شد. آلیس فهمید که خرگوش سفید به دنبالش آمده و از ترس به لرزه افتاد و لرزهاش خانه را تکان داد.» این قسمت منتخب از فصل چهارم کتاب آلیس در سرزمین عجایب نشان میدهد که خواننده قرار است با داستانهای متفاوتی مواجه شود.
اسماعیلی در سه داستانِ این مجموعه از «خرگوش سفید» به عنوان موتیف استفاده کرده است که علاوه بر خرگوش سفیدِ آلیس، نام یک نوشیدنی الکلی در استرالیاست.
داستان «دنیای آب» روایتیست از مهاجرت. از قایقهایی که مهاجران را به آن طرف آبها میرسانند. و آدمهایی که سوار بر این قایقها با زندگی خود و گذشتهشان روبرو میشوند.
داستان «تونل» روایت دو جوان کُرد است که به تهران مهاجرت کردهاند و یکی از آنها در یکی از تونلهای مترو کار میکند. در این داستان به زیبایی هر چه تمامتر فضای وهمآلود با خواننده عجین میشود و حسرتها و اندوههای شخصیتها در داستان مینشیند. چیدمانِ عناصر داستانی مثل فضاسازی، لحن، شخصیتپردازی و انتخابِ موقعیت مناسب باعث شده است تا خواننده با داستانی مواجه شود که در ذهنش ماندگار میشود.
داستان سوم «کانبرای من» به مانند داستان اول در استرالیا اتفاق میافتد. راوی که یک ایرانیست و در سایت استخراج گاز عسلویه مشغول به کار بوده است حالا در جزیرهی کورتیسِ استرالیا نیز همان کار را انجام میدهد. راوی با استفاده از تکنیک تداعی و بازگشت/برگشت به گذشته خاطراتی از گذشته را مرور میکند. در این داستان که تمام مشخصات یک داستان رئالیسم جادویی را دارد افسانه و اتفاق و مرگ در کنار هم ترکیبی مناسب را میسازند که اضطراب را به خواننده منتقل میکند و خواننده مدام منتظر وقوع حادثهای ناخواسته است و از خودش میپرسد آن اتفاق میافتد یا نه؟
ساختارِ «روز یادبود» کمی با داستانهای دیگر این مجموعه متفاوت است. دختری در خوابگاه دختران دانشگاه با روسریای دور گردنش پیدا شده. راوی که با دختر دوست بوده است خشمگین است و نمیداند دختر خودکشی کرده یا کسی او را به قتل رسانده است. این کشمکش و این خشم طرح داستان و وقایع بعد از حادثه را فرم میدهد و میسازد.
داستانِ آخر کتاب «واندرلند» که اشارهای به آلیس در سرزمین عجایب دارد فضایی مشابه با خیال و توهم دارد و این داستان نیز در استرالیا اتفاق میافتد. زنِ سابق راوی، دخترشان را دزدیده و ردی از خود به جا نگذاشته. راوی مانند آلیس سر از مکانی در میآورد به نام واندرلند. و داستان از همان مکان مرموز شروع میشود. اینجا نیز همانند آلیس، راوی اگر نوشیدنی سبز رنگی بنوشد چیزهایی بر او آشکار میشود که میخواهد ببیند. در این داستان مرز خیال و واقعیت چنان باریک است که خواننده مدام به شبهه میافتد آنچه که اتفاق افتاد کدام بود؟ خیال یا واقعیت؟
اسماعیلی در این مجموعه داستان نیز مانند باقی آثارش دنیایی برای خواننده خلق میکند رازآلود و اسرارآمیز. برخلاف مجموعه داستان «برف و سمفونی ابری» که مدام با عنصر سرما بازی شده، در این مجموعه همان بازی با مهارت با عنصر گرما صورت گرفته است. گرما در داستانهایی که با افسانه و تمثیل گره خوردهاند، روی پیشانی خواننده مینشیند و شیشهی عینکش را بخار میگیرد.
اسماعیلی به خوبی از عهدهی تصویرپردازی و فضاسازی در تمام داستانهای این مجموعه برآمده است. «شیشهی عینک را با دستمال مالاندم تا بخارش را بگیرم. دستمال که بالا و پایین میشد عدسی چشم راستم یکهو تقهای کرد، توی قاب نصف شد و افتاد کف دستم. سمت راست دنیا یکدفعه تار شد و انگار افتاد توی آب.»** این مجموعه که برندهی نخستین دورهی جایزهی احمد محمود نیز گردیده است، دغدغههای نویسنده را به زیبایی به تصویر کشیده است. هراس و تنهایی.
*داستان دنیای آب، از همین مجموعه
**داستان کانبرای من، از همین مجموعه
#همین_امشب_برگردیم#پیمان_اسماعیلی#نشر_چشمه@peyrang_dastan