پیرنگ | Peyrang

#میلنا_یسنسکا
Канал
Логотип телеграм канала پیرنگ | Peyrang
@peyrang_dastanПродвигать
2,37 тыс.
подписчиков
123
фото
37
видео
1,07 тыс.
ссылок
گروه ادبی پیرنگ بدون هر نوع وابستگی، به مقوله‌ی ادبیات با محوریت ادبیات داستانی می‌پردازد. https://t.center/peyrang_dastan آدرس سايت: http://peyrang.org/ Email: [email protected]
.
#نامه_ها

در دنیای ادبی، میلنا یسنسکا به‌عنوان مخاطب نامه‌های فرانتس کافکا شناخته شده‌است. دهه‌ها طول کشید تا نامه‌ها و نوشته‌های او منتشر شد و میلنا به شخصیتی مستقل در تاریخ فرهنگی و اجتماعی به‌خصوص در اروپای مرکزی در قرن بیستم تبدیل شد.
یک زنجیره از تصادفات، اتفاقات و البته خوش‌شانسی منجر به کشف چهارده نامه از میلنا یسنسکا شد که از سال ۴۳-۱۹۴۰ در زندان‌های درسدن، پراگ و اردوگاه کار اجباری راونسبروک نوشته شده بود.
این چهارده سند تنها کسری از نامه‌هایی‌ست که میلنا یسنسکا در طول پنج سال حبس خود به پدر و دخترش نوشته است. می‌توان حدس زد که در مجموع حدود پنجاه نامه نوشته شده بودند. این نامه‌ها می‌توانند تا حدی شکاف تاریخی داستان را پر کنند، زیرا تا کنون تنها دو نامه از دوران زندان او به دست آمده بود.
یکی از شگفتی‌ها کشف نامه‌ی پانزدهم، نامه‌ای از مارگارت بوبر-نویمان (هم‌بندی و دوست میلنا) به پروفسور یان یسنسکی (پدر میلنا) بود که بلافاصله پس از مرگ میلنا در می ۱۹۴۴نوشته است. و نامه‌ی شانزدهم نامه‌ی هونزا، دختر میلنا است که برای او نوشته است. این نامه بعدها در یک مجموعه‌ای از نامه‌های کودکانی که خانواده‌شان در ارد‌گاه‌های کار اجباری بودند، منتشر شد.



سایت ادبی پیرنگ در اردیبهشت و خرداد ۱۴۰۱ این ۱۶ نامه را که برای اولین بار توسط اطلس بیات‌منش از متن آلمانی ترجمه شده، به طور هفتگی منتشر کرد. جهت دسترسی آسان‌تر به این نامه‌ها، آدرس همه را به صورت یک‌جا در زیر آورده‌ایم:


او آتشی زنده است
درباره‌ی میلنا یسنسکا؛ نویسنده‌ی چک
https://www.peyrang.org/1213/


نامه‌های میلنا یسنسکا؛ نامه‌ی اول تا سوم
نامه‌هایی از زندان پانکراک، پراگ۱۹۴۰–۱۹۳۹
https://www.peyrang.org/1224/


نامه‌های میلنا یسنسکا؛ نامه‌ی چهارم و پنجم
نامه‌هایی از زندان درسدن، آلمان (۱۹۴۰)
https://www.peyrang.org/1234/


نامه‌های میلنا یسنسکا؛ نامه‌ی ششم و هفتم
نامه‌هایی از زندان پانکراک-پراگ؛ ژوئن- اکتبر ۱۹۴۰
https://www.peyrang.org/1260/


نامه‌های میلنا یسنسکا؛ نامه‌ی هشتم تا دهم
نامه‌هایی از اردوگاه کار اجباری راونسبروک؛ ۱۹۴۴-۱۹۴۰
https://www.peyrang.org/1268/


نامه‌های میلنا یسنسکا؛ نامه‌ی یازدهم تا سیزدهم
نامه‌هایی از اردوگاه کار اجباری راونسبروک؛ ۱۹۴۴-۱۹۴۰
https://www.peyrang.org/1275/


نامه‌های میلنا یسنسکا از اردوگاه کار اجباری راونسبروک؛ ۱۹۴۴-۱۹۴۰
نامه‌ی چهاردهم، به پدرش یان یسنسکی
https://www.peyrang.org/1281/


نامه‌های میلنا یسنسکا از اردوگاه کار اجباری راونسبروک؛ ۱۹۴۴-۱۹۴۰
نامه‌ی پانزدهم؛ نامه‌ی دست‌نویس مارگارت بوبر-نویمان به یان یسنسکی
https://www.peyrang.org/1288/


تعداد خط‌ها از قبل تعیین شده بود
نامه‌ای از هونزا یانا کریتساروا-سرنا به مادرش میلنا یسنسکا:
https://www.peyrang.org/1299/

#فرانتس_کافکا
#میلنا_یسنسکا


www.peyrang.org
@peyrang_dastan
https://instagram.com/peyrang_dastan
.
#نامه_ها

تعداد خط‌ها از قبل تعیین شده بود
نامه‌ای از هونزا یانا کریتساروا-سرنا به مادرش میلنا یسنسکا

مترجم: اطلس بیات‌منش


در سال ۱۹۶۶ کتابی به نام «آنها بچه‌های من نبودند»، در پراگ به چاپ رسید که شامل برخی از نامه‌های کودکان زندانیان اردوگاه‌های کار اجباری دوران آلمان نازی است. در میان آنها نامه‌ای نیز از هونزا کریتساروا دختر میلنا یسنسکا منتشر شده. میلنا در چهارده نامه‌ای که از زندان برای خانواده‌اش نوشت، همیشه نگران دخترش، هونزا بود و ملتمسانه می‌خواست که هونزا، نامه‌های مفصل‌تر و با جزئیات بیشتری را برایش بنویسد. ولی در این نامه می‌بینیم که هونزای یازده ساله بنابر کودکی و بازیگوشی و یا از ترس و گاهی هم خشم، بسیاری از حرف‌هایش را ناگفته می‌گذاشته. در این نامه به هونزا اجازه‌ی نوشتن فقط شانزده جمله را داده بودند. همان جمله‌هایی که پررنگ‌تر شده‌اند را در اصل برای مادرش نوشته و جمله‌های بعدی که حرف‌ها و دردهای اوست، همان‌هایی که باید میلنا، مادرش در کنارش می‌بود تا به او گفته می‌شد را با خودش واگویه کرده. آن خطوطِ مابین شانزده جمله‌ی اصلی، زمزمه‌های یک دختربچه‌ است که حتا هنوز به درستی نمی‌داند، چرا مادرش در زندان است و چرا او این‌طور آواره و سرگردان. از سرنوشت هونزا، بعد از مرگ میلنا اطلاعات زیادی در دسترس نیست. تنها این مورد که او، حدود چهل سالگی بر اثر تصادف می‌میرد و برای همین هم بسیاری از جزئیات زندگی او و مادرش در هاله‌ای از ابهام باقی می‌ماند. (مترجم)



متن کامل این نامه در سایت پیرنگ از طریق لینک زیر در دسترس است:
https://www.peyrang.org/1299/


#فرانتس_کافکا
#میلنا_یسنسکا


www.peyrang.org
@peyrang_dastan
https://instagram.com/peyrang_dastan
.
#نامه_ها

نامه‌های میلنا یسنسکا از اردوگاه کار اجباری راونسبروک؛ ۱۹۴۴-۱۹۴۰
نامه‌ی پانزدهم؛ نامه‌ی دست‌نویس مارگارت بوبر-نویمان به یان یسنسکی


مترجم: اطلس بیات‌منش


نامه‌ی دست‌نویس مارگارت بوبر-نویمان به یان یسنسکی، دوازده روز پس از مرگ میلنا یسنسکا نوشته شده و معتبرترین مدرک در مورد مرگ اوست. این نامه همراه با چهارده نامه و اسناد میلنا در پرونده‌ی امنیتی یارومیر کریتسار پیدا شدند. نامه روی کاغذ رسمی راونسبروک نوشته نشده و بدیهی است از طریقی غیر از پست مجاز به دست پدر میلنا رسیده.
یک سال و سه ماه بعد، جنگ‌جهانی دوم به پایان رسید و زندانیان اردوگاه‌های کار اجباری آزاد شدند. (مترجم)



متن کامل این نامه در سایت پیرنگ از طریق لینک زیر در دسترس است:
https://www.peyrang.org/1288/


#فرانتس_کافکا
#میلنا_یسنسکا


www.peyrang.org
@peyrang_dastan
https://instagram.com/peyrang_dastan
.
#نامه_ها

نامه‌های میلنا یسنسکا از اردوگاه کار اجباری راونسبروک؛ ۱۹۴۴-۱۹۴۰
نامه‌ی چهاردهم، به پدرش یان یسنسکی


مترجم: اطلس بیات‌منش


«... و با این حال هر روز و هر ساعت بسیار آسان‌تر می‌گذرد وقتی می‌دانم که تو آنجا هستی و به من فکر می‌کنی. البته همه‌ی ما باید منتظر بدترین پیشامدها باشیم و هیچ‌کس نمی‌داند فردا چه اتفاقی برای او خواهد افتاد. در هر صورت همیشه به یاد داشته باش: تو و بچه را بی‌نهایت دوست دارم. از تو ممنونم بابت هر کلمه‌ی زیبا و هر بسته‌ای که برایم می‌فرستی و اگر برایم اتفاقی افتاد باید این را بدانی که من تا آخرین لحظه خودم را در کنار شما حس می‌کردم و اصلن به خودم اجازه نمی‌دهم دقیقه‌ای را در ناامیدی بگذرانم برای این‌که دائمن به شما فکر می‌کنم. تصور می‌کنم که دوباره همدیگر را خواهیم دید؛ آرزوی دیگری ندارم جز این‌که در رختخواب دراز بکشم و تو در کنارم باشی و از من مراقبت کنی...»


متن کامل نامه‌ی چهاردهم میلنا یسنسکا در سایت پیرنگ از طریق لینک زیر در دسترس است:
https://www.peyrang.org/1281/


#فرانتس_کافکا
#میلنا_یسنسکا


www.peyrang.org
@peyrang_dastan
https://instagram.com/peyrang_dastan
.
#نامه_ها

نامه‌های میلنا یسنسکا؛ نامه‌ی یازدهم تا سیزدهم
نامه‌هایی از اردوگاه کار اجباری راونسبروک؛ ۱۹۴۴-۱۹۴۰

مترجم: اطلس بیات‌منش


نامه‌ی دوازدهم
به پدرش یان یسنسکی

سپتامبر (؟)۱۹۴
عزیزترین پدر؛
به خوبی می‌دانی که کلمات لطیفت برای من چه معنایی دارند. آنها مرا بسیار خوشحال می‌کنند، لطفن به زودی دوباره آنها را برایم بفرست. درباره‌ی هونزا هیچ‌چیز نمی‌دانم. تا امروز نفهمیده‌ام، چرا باید از پیش تو می‌رفت! او برای من نامه‌های کوتاه و کودکانه می‌نویسد، یارومیر هم همیشه فقط پایین نامه‌ی هونزا سلام می‌رساند. تمام سؤالات، درخواست‌ها و التماس‌های من بی‌پاسخ می‌مانند. من نمی‌توانم برایت شرح دهم که این چقدر طاقت‌فرسا است. بدتر از کل زندان، این نگرانی برای بچه‌ام است و ندانستن هیچ‌چیز در مورد او. من خوبم، نگران من نباش. اینجا اگر رفتار مناسبی داشته باشی و دقیق کار کنی، می‌توانی همه‌چیز را به خوبی تحمل کنی و من حتی کار بسیار درخوری هم دارم - دو سال است که اینجا هستم بدون یک تذکر - همچنین چیزهای زیادی یاد گرفته‌ام. آرزوی وصف‌ناشدنی برای دیدن تو و بچه دارم، کی دوباره شما را خواهم دید؟
میلنا‌ی شما


متن نامه‌های یازدهم تا سیزدهم میلنا یسنسکا در سایت پیرنگ از طریق لینک زیر در دسترس است:
https://www.peyrang.org/1275/


#فرانتس_کافکا
#میلنا_یسنسکا


www.peyrang.org
@peyrang_dastan
https://instagram.com/peyrang_dastan
.
#نامه_ها

نامه‌های میلنا یسنسکا؛ نامه‌ی هشتم تا دهم
نامه‌هایی از اردوگاه کار اجباری راونسبروک؛ ۱۹۴۴-۱۹۴۰

مترجم: اطلس بیات‌منش


میلنا یسنسکا در اکتبر ۱۹۴۰ به اردوگاه کار اجباری راونسبروک در نزدیکی برلین تبعید شد. ابتدا در بلوک ۷ آ، با شماره‌ی ۴۷۱۴ مستقر شد، که مخصوص چک‌ها بود. بعد با کمک هم‌بندی کمونیست قدیمی‌اش ایلسه ماخ این فرصت را پیدا کرد که در بیمارستان زندان کار کند و به همین خاطر به بلوک ۱ ب که برای زندانیان توانمند و شاغل در زندان بود، منتقل شد. (مترجم)


متن نامه‌های هشتم تا دهم میلنا یسنسکا در سایت پیرنگ از طریق لینک زیر در دسترس است:
https://www.peyrang.org/1268/


#فرانتس_کافکا
#میلنا_یسنسکا


www.peyrang.org
@peyrang_dastan
https://instagram.com/peyrang_dastan
.
#نامه_ها

نامه‌های میلنا یسنسکا؛ نامه‌ی ششم و هفتم
نامه‌هایی از زندان پانکراک-پراگ؛ ژوئن- اکتبر ۱۹۴۰

مترجم: اطلس بیات‌منش


اواسط ژوئن ۱۹۴۰، دادرسی علیه میلنا یسنسکا متوقف شد، به دلیل این‌که: «شواهد کافی از فعالیت‌های خیانت‌آمیز در دسترس نیست». ختم دادرسی را می‌توان به عملکرد هوشمندانه‌ی میلنا مرتبط دانست که در طول بازجویی‌ها، هر چیزی را که نمی‌توان با مدرک ثابت کرد، تکذیب کرده بود و با همین روش سعی در تبرئه‌ی جوزف اسکادا رئیس اصلی گروه مقاومت داشت. اما شواهد به دلیل فعالیت‌های غیرقانونی اسکادا آن‌قدر جدی بود که به اعدام محکوم و اعدام شد.
ختم دادرسی برای میلنا به این معنی بود که او دوباره به زندان پراگ منتقل می‌شود تا این‌بار به دست پلیس حفاظتی - ایالتی پراگ برای جرم فراری دادن چک‌ها بازجویی شود. جرمی که مجازات آن تبعید شدن به اردوگاه کار اجباری بود.
میلنا توانست از زندان موقت پانکراک پیامی به زبان چک برای خانواده بفرستد. نامه روی دو ورق کوچک و نازک پوستی با خطی درهم و روی هر دو طرف کاغذ نوشته ‌شده‌، به‌طوری که جوهر نوشته‌ به طرف دیگر پس داده و متن، به‌خصوص در صفحه‌ی اول، به‌سختی قابل خواندن است. و از آنجایی که فقط فتوکپی بی‌کیفیتی از نسخه‌ی اصلی باقی مانده است، جملات در ابتدای این نامه نصفه و نیمه‌اند.
علاوه بر این، پراکندگی و غیرمنسجم بودن متن و شماره‌گذاری اشتباه صفحات نشان از افزایش ناامیدی در وجود میلنا دارد. این نامه احتمالن بعد از بازدید پرفسور یسنسکی و هونزا و دادن خبر فوت روژنا، عمه‌ی میلنا نوشته شده است. (مترجم)



متن نامه‌های ششم و هفتم میلنا یسنسکا در سایت پیرنگ از طریق لینک زیر در دسترس است:
https://www.peyrang.org/1260/


#فرانتس_کافکا
#میلنا_یسنسکا


www.peyrang.org
@peyrang_dastan
https://instagram.com/peyrang_dastan
.
#نامه_ها

نامه‌های میلنا یسنسکا؛ نامه‌ی چهارم و پنجم
نامه‌هایی از زندان درسدن، آلمان (۱۹۴۰)

مترجم: اطلس بیات‌منش


بریده‌ای از نامه‌ی پنجم، به تاریخ ۳ ژوئن ۱۹۴۰، خطاب به دخترش هونزا که در آن زمان ۱۲ سال داشت:

«... هونزو... دختر خوبی هستی؟
با خودت فکر می‌کنی: ماما-دارلینگ (خیلی دوست دارم وقتی این‌طور خطابم می‌کنی!) به کمی شادی نیاز دارد. اما هیچ لذتی برای مادرم بیشتر از این نیست که کاری را به درستی انجام دهم. پس الان این لذت را برایش می‌فرستم، او در سلولش بالا و پایین می‌پرد و خیلی خوشحال می‌شود، زیرا می‌تواند به خودش بگوید: بالاخره من هم یک کار خوب در دنیا انجام دادم و یک دختر حرف‌ گوش‌کن و خوب تربیت کردم.
روزی صد‌بار فکر می‌کنم اگر تو را نداشتم چقدر بی‌چیز می‌شدم رفیق کوچکم. درباره‌ی خودت خیلی برایم بنویس، من به همه‌چیز علاقه دارم. همیشه در فکرم هستی، تو را بیش از هرچیز در این دنیا دوست دارم.»



متن کامل نامه‌های چهارم و پنجم میلنا یسنسکا در سایت پیرنگ از طریق لینک زیر در دسترس است:
https://www.peyrang.org/1234/


#فرانتس_کافکا
#میلنا_یسنسکا


www.peyrang.org
@peyrang_dastan
https://instagram.com/peyrang_dastan
.
#نامه_ها

نامه‌های میلنا یسنسکا؛ نامه‌ی اول تا سوم
نامه‌هایی از زندان پانکراک، پراگ۱۹۴۰–۱۹۳۹


مترجم: اطلس بیات‌منش


بریده‌ای از نامه‌ی دوم، فوریه ۱۹۴۰، خطاب به دخترش هونزا که در آن زمان ۱۲ سال داشت:

«... دخترم تصور کن که ما یک‌بار دیگر برای خودمان یک اتاق خواهیم داشت، اگر اتاق قدیم‌مان نشد غصه نخور، یک اتاق دیگر. ما همیشه یک زیبایش را پیدا خواهیم کرد و عصرها با هم در آن دراز می‌کشیم و گپ می‌زنیم، من خیلی چیزها را به تو خواهم گفت و تو هم همه‌چیز را در مورد خودت به من خواهی گفت، مگر نه؟ مثل بهترین دوستت. تو همه‌چیز را برای من تعریف خواهی کرد عزیزم، بهترین دختر.
هونزو، التماس می‌کنم، بیشتر از حد مجاز برایم بنویس، نامه‌ از طرف یک بچه را همیشه بدون نوبت به من می‌دهند، متوجه شدی؟ و درست بنویس هونزو، چیزهای مهم، من به هر چیزی که به تو مربوط می‌شود علاقه دارم، هر چیز کوچکی. تصور کن من هر روز، هر روز منتظرم، مشغول به هر کاری که باشی، من همیشه یک جایی نشسته‌ام و منتظر هستم یک کلمه از تو بشنوم هونزو، ماه‌های زیادی است که در دنیا چیزی ندارم، جز جملات تو؛ تمام آنها را حفظ هستم هونزا، یک‌بار برایم نوشتی، وقتی پیر شدم از من خوشت خواهد آمد- یادت هست؟ الان هستم عزیزم؛ مادر پیری که جز تو چیزی ندارد، اما همین هم خیلی زیاد است، من به طرز وحشتناکی ثروتمند هستم هونزو، و خوشبخت که تو را دارم. این یادت باشد دخترم و مرا منتظر نگذار و خوشحالم کن که پدربزرگ از تو راضی است. می‌بوسمت، مشتاق دیدارت هستم، بی‌صبرانه منتظر روزی هستم که بتوانم پیش تو بیایم عزیزترین رفیقم.»


متن کامل نامه‌های اول تا سوم میلنا یسنسکا در سایت پیرنگ از طریق لینک زیر در دسترس است:
https://www.peyrang.org/1224/


#فرانتس_کافکا
#میلنا_یسنسکا


www.peyrang.org
@peyrang_dastan
https://instagram.com/peyrang_dastan
.
#درباره_نویسنده

او آتشی زنده است
درباره‌ی میلنا یسنسکا؛ نویسنده‌ی چک

نویسنده: اطلس بیات‌منش


یک زنجیره از تصادفات، اتفاقات و البته خوش‌شانسی منجر به کشف چهارده نامه از میلنا یسنسکا شد که از سال ۴۳-۱۹۴۰ در زندان‌های درسدن، پراگ و اردوگاه کار اجباری راونسبروک نوشته شده بود.

در دنیای ادبی، میلنا یسنسکا به‌عنوان مخاطب نامه‌های فرانتس کافکا شناخته شده‌است. دهه‌ها طول کشید تا نامه‌ها و نوشته‌های او منتشر شد و میلنا به شخصیتی مستقل در تاریخ فرهنگی و اجتماعی به‌خصوص در اروپای مرکزی در قرن بیستم تبدیل شد.
با این حال، برای فرانتس کافکا، میلنا یسنسکا فقط مخاطب نامه‌هایش نبود؛ برای او این آشنایی یک جنبه‌ی کاملن متفاوت داشت. رویارویی بین دو نفر که یکدیگر را در اعماق وجودشان می‌شناختند.

کافکا او را در می ماه ۱۹۲۰ در نامه‌ای به ماکس برود، چنین توصیف می‌کند:

«او آتشی زنده است طوری که من پیش از این مثل او را ندیده بودم […]. و در عین حال بسیار لطیف‌، شجاع و باهوش‌ […].»

و با خواندن مقالات او در روزنامه‌ی "تریبونا"، زبان نوشتاری او را با ادبیات کلاسیک چک مقایسه می‌کند و می‌نویسد: «من فقط یک نثر آهنگین در زبان چک می‌شناختم، زبان Bozena Nèmcová. آنچه تو می‌نویسی یک موسیقی دیگر‌ی‌ست، اما تشابهاتی هم دارد. دارای عزم، اشتیاق، لطافت و از آن مهم‌تر یک خرد روشن‌بینانه‌ست». کافکا با چهار کلمه‌ی عزم، اشتیاق، لطافت و هوش روشن‌بینانه، شخصیت یسنسکا را با تمام پیچیدگی‌ها و تضادهایش توصیف می‌کند. با توجه به زندگی و نوشته‌های میلنا، شخصیت‌شناسی‌ای دقیق‌تر و ریزبینانه‌تر از او به سختی قابل تصور است.


ادامه‌ی متن در سایت پیرنگ از طریق لینک زیر در دسترس است:
https://www.peyrang.org/1213/


#فرانتس_کافکا
#میلنا_یسنسکا


www.peyrang.org
@peyrang_dastan
https://instagram.com/peyrang_dastan