پیرنگ | Peyrang

#مهسا_امینی
Канал
Логотип телеграм канала پیرنگ | Peyrang
@peyrang_dastanПродвигать
2,37 тыс.
подписчиков
123
фото
37
видео
1,07 тыс.
ссылок
گروه ادبی پیرنگ بدون هر نوع وابستگی، به مقوله‌ی ادبیات با محوریت ادبیات داستانی می‌پردازد. https://t.center/peyrang_dastan آدرس سايت: http://peyrang.org/ Email: [email protected]
.
روز زنان از تلخ‌ترین و در عین حال حماسی‌ترین روزهای تقویم است. کسی کشتن و زندانی‌کردن زن‌های آزادی‌خواه و یا نداشتن حقوق اولیه‌ی زندگی را به کسی تبریک نمی‌گوید. روز زنان روز یادآوری است و به یاد سپردن.

#زن_زندگی_آزادی
#مهسا_امینی
#هشت_مارس

@peyrang_dastan
آذر نفیسی، نویسنده‌ی رمان معروف «لولیتاخوانی در تهران»:

ـ ایران بخشی جدایی‌ناپذیر از من است. گاهی آن را فراموش می‌کنم. شاید اتفاقی مانند این قیام لازم بود تا آن قسمت از وجودم بیدار شود، تا به هوش بیایم.

اعتراضات #زن_زندگی_آزادی یک هدف دارد؛ بازگرداندن زندگی، زیرا جمهوری اسلامی ما را از آن چیزی که همیشه می‌خواستیم داشته باشیم محروم کرده است.

ـ معترضان می‌دانند که این رژیم اصلاح‌پذیر نیست، آن‌چه می‌خواهند سقوط نظام است، یعنی یک انقلاب.

ـ در این مرحله دیگر مردم نیستند که می‌ترسند، این رژیم است که می‌ترسد. مردم فهمیده‌اند که بقای جمهوری اسلامی در خطر است. این قطعاً یک قیام واقعی در ایران است.

آذر نفیسی قبلاً هم گفته بود: سال ۱۳۶۰ به‌دلیل امتناع از حجاب از تدریس در دانشگاه تهران کنار گذاشته شدم. از آن زمان من به روزی مانند امروز امیدوار بودم که زنان ایرانی با شجاعت حجاب خود را کنار بگذارند.

#مهسا_امینی
@KhabGard
گروهی از مترجمان ایران در همراهی با مردم:
دیگر به عقب برنمی‌گردیم، سدهای سانسور را می‌شکنیم

گروهی از مترجمان ایران (گاما) صبح دوشنبه ۳۰ آبان در بیانیه‌ای که از نظر صراحت در بیان قابل‌تأمل است، ابتدا یادآوری کرده‌اند که شعار جهان‌گیر و دوران‌ساز «زن، زندگی، آزادی» را که از آینده تازه‌ای در ایران خبر می‌دهد شنیده‌اند، به زبان آورده‌اند و به هر زبانی که می‌دانند تکرار کرده‌اند.

آن‌ها سپس در ادامه با صراحت اعلام کرده‌‌اند که در برابر قوانین عقب‌مانده، ظلم و فساد می‌ایستند:

«ما مترجمان در کنار میلیون‌ها شهروند در برابرِ همهٔ مظاهر سلطه که همگان را، خصوصاً زنان را، به انواع انقیادها زنجیر کرده است می‌ایستیم، در برابر همهٔ تبعیض‌ها و ممنوعیت‌هایی که زندگی را در این کشور به بقای صِرف در اردوگاه‌های کار اجباری شبیه کرده است می‌ایستیم، ما در برابر فساد گسترده و دم‌افزونی که فقر افسارگسیخته و استیصالی بی‌سابقه را بر اکثر شهروندان تحمیل کرده است می‌ایستیم، ما در برابر یکایک قوانین و اقدامات موحشی که زندگی عمومی و خصوصی شهروندان را با رعب و وحشت دائمی عجین کرده است می‌ایستیم. ما در برابر دروغ‌های موهن و نفرت‌انگیز و بی‌پایان می‌ایستیم. پرسشی اگر همچنان باقی مانده باشد این است که در برابر این میزان از استبداد و فقر و فساد و تبعیض و ویرانی زیست‌محیطی چه کاری جز ایستادن در کنار این جوانان آزادی‌خواه می‌توان کرد، جوانانی که جانشان را بر سر دست گرفته‌اند و به مدنی‌ترین صورت ممکن برای احقاق حقوق بنیادین خود به پا خاسته‌اند و در خون خویش غلتیده‌اند؟ ما را هیچ‌چیز از ایشان جدا نخواهد کرد.»

مترجمان در ادامه به حاکمیت یادآوری کرده‌اند که در همه این سال‌ها بر موانعی که بین شهروندان و آن‌ها قرار داشته عبور کرده‌اند و اکنون نیز موانعی که حاکمیت ایجاد می‌کند نخواهد توانست فریاد «زن، زندگی، ازادی» را بی‌جواب بگذارد.

امضاکنندگان این بیانیه در پایان خاطرنشان کرده‌اند که از این پس کوشش‌شان برای رسیدن به آزادی و عبور از سانسور را دو چندان می‌کنند و در پایان نیز خواهان آزادی زندانیان سیاسی شده‌اند:

«هم‌صدا با میلیون‌ها شهروندِ ایران آزادی فوری و بی‌قیدوشرط همهٔ زندانیان سیاسی ـــ جوانانِ جنبش، دانشجویان، نویسندگان، کارگران، کارگردانان، وکلا، ورزشکاران، پزشکان، معلمان، دانش‌آموزان و دیگر گروه‌های جامعه - را حقی می‌دانیم که اگر احقاق نشود، بی‌تردید به هر قیمتی ستانده خواهد شد؛ همچنان که حق آزادی اندیشه و بیان، حق آزادی تجمع، و حق آزادی انتخاب حکومت دموکراتیک برای ایران.»

بیانیه‌ی مترجمان را گروهی پرشماری از مترجمان شناخته‌شده‌ی ایران امضا کرده‌اند که فهرست کامل آن را می‌توانید در فایل پای همین فرسته بینید.

#مهسا_امینی
@KhabGard

بازنشر از این‌جا
کاملِ بیانیه و امضاها👇
.
#یادداشت

اگر مهسا دختر ایران است، خدانور پسر ایران است.

سرگذشت خدانور لجعی (لجه‌ای)، آن‌قدر حقیقی است که انگار وهم است. نامی که در هیچ جایی ثبت نشده جز حالا بر روی سنگ قبرش. بیست و هشت ساله، (احتمالاً)، از زاهدان. حتا آن تصویر نمادین که به میله‌ای زنجیر شده هم مثل سرگذشت‌اش وهم‌آلود است. بی‌چهره. در بیابانی غبارآلود. آن تصویر ربطی به اعتراض‌های این روزها ندارد، آن‌جا خدانور مثل شخصیت‌های کافکا حتا از دید آن دادگاه نامعلوم هم جرمی مرتکب نشده بوده. آواز خوانده بوده با دوستان‌اش، نااهلی، سی میلیون پول می‌دهد به پاسگاه محل که او را دستگیر و تنبیه کنند. و تنبیه می‌کنند، به میله می‌بندند و او را کتک می‌زنند. آب می‌خواهد، لیوان آب را دورتر از او می‌گذارند تا با دست‌های بسته، تشنه‌تر شود.
خدانور را تنها به جرم نکرده تنبیه نمی‌کنند، او را به جرم نکرده، تحقیر می‌کنند. بعد صد میلیون می‌خواهند که او را دیگر کتک نزنند و آزاد کنند. پولی که دوستان‌اش و مردم برایش جمع می‌کنند. چون محبوب بوده، با آن‌که بی‌کس بوده. و بعد در تظاهرات زاهدان تیر می‌خورد، به کمرش، می‌ترسیده فلج شود، فکر نمی‌کرده بمیرد. همه‌ی این‌ها را دوستان‌اش گفته‌اند. به بیمارستانی می‌برندش و بعد معلوم نمی‌شود چه‌طور می‌میرد. چه‌طور گلوله را در نمی‌آورند. چه‌طور می‌گویند گلوله‌ی جنگی که در نخاع است خطری ندارد.

خدانور، پدر ندارد، تنها مادر پیری دارد. در هر حال کل زاهدان بی کس و کار است این روزها چه برسد به خدانور. فعال زاهدانی می‌گوید عکس‌های خیابانی ما کیفیت خوبی ندارند، چون مردم موبایل‌های قدیمی دارند و هوا هم همیشه غبارآلود است.

اگر مهسا دختر ایران است، خدانور پسر ایران است. پسری ثبت‌نشده که آواز می‌خوانده و می‌رقصیده و این‌طور خودش را در حافظه‌ها ثبت می‌کرده. پا بر خاک می‌کوبیده و می‌رقصیده که بگوید وجود دارد. ناشهروند است ولی نامرئی نیست.
و ما زن‌ها که نمی‌خواهیم به دشنام «خواهر» و «مادر» کسی باشیم، به مهر خواهر و مادر خدانور هستیم.

نویسنده: عطیه رادمنش احسنی

#خدانور_لجه‌ای
#مهسا_امینی

@peyrang_dastan
www.peyrang.org
https://instagram.com/peyrang_dastan
.
#یادداشت

به نام نیلوفر حامدی
به نام الهه محمدی

از سایت طاقچه برایم نامه‌ای آمده. دعوت به یک چالش کتاب‌خوانی‌. موضوع این بار، عشق.
چالش عاشقانه در روزهایی که جوان‌های عاشق ما می‌میرند و یا نه، حتا فرصت عاشق‌شدن، پیدا نمی‌کنند و کشته می‌شوند. و یا کودکانی که، گریان بر سر خاکِ مادرِ عاشق‌شان به عزا می‌نشینند و یا نه، خواهری که دست مونای هشت‌ساله را می‌کشیده، در خیابان می‌دویده، و مونا که قدم شل می‌کند و می‌گوید من تیر خوردم، قبل آن که فرصت کند به سیندرلا و سفید برفی فکر کند. خیلی اند، که هنوز داستانی برای آن‌ها نوشته نشده که سایت طاقچه بعد از گرفتن مجوز از ارشاد و چاپ، بتواند آن‌ها را بفروشد و چالش برگزار کند.

اما داستان‌های زیادی را می‌توان برای تکرار نام‌ها به یاد آورد.
به نام نیلوفر حامدی و الهه محمدی که اگر نبودند، ما به جای دویدن به سوی روشنایی، در سیاهچاله‌ی ترس و نفرت بودیم هنوز.

یکی از روایت‌های کتاب «کمونیسم رفت، ما ماندیم و حتا خندیدیم»، داستان زندگی تانیا، خبرنگاری است در اروپای شرقی، که در یکی از گزارش‌هایش، از فساد مالی کارخانه‌ی بزرگی که سران حزب در آن سهم داشتند، پرده‌برداری می‌کند. ابتدا سردبیر و همکارهایش برای بازگویی حقیقت و شجاعت‌اش، او را تشویق می‌کنند. بعد ماموران به سراغ آن‌ها می‌آیند، سردبیر را مجبور به نوشتن نامه‌ای می‌کنند. یک اعتراف اجباری کتبی. حذف تانیا از تحریریه. تانیا از خواندن آن کلمه‌ها خشک‌اش می‌زند، نه به خاطر دستور حزب، بیش‌تر به خاطر همکارانش که حالا به او پشت کرده بودند و او را به عنوان یک روزنامه‌نگار طرد کرده بودند. حتا حاضر نبودند از او نامی بیاورند و یا با او قهوه‌ای بنوشند. او را اخراج نکرده بودند، از آن بدتر او را نادیده گرفته بودند. حتا یک کلمه از او هم دیگر چاپ نمی‌شد. تانیا در صبحی که به خانه‌ی جدیدش اسباب‌کشی کرده بوده و کتاب‌هاش را مرتب در قفسه چیده بوده و گل‌های تازه‌ی مارگریت روی میزش بوده، با فنجانی قهوه روی میز، شیر گاز را باز می‌کند و تمام. لابد دیگر تحمل این فراموشیِ عمومی را نداشته. این نادیده گرفته شدن. تانیا قبل‌ترش به نویسنده‌ی کتاب گفته بوده، آخر قهوه را که نمی‌شود تنها خورد.

شما هم اگر دوست دارید، داستان‌های دیگری را با نام‌های در بندِ این روزهامان به یاد آورید. طاقچه جشن عاشقانه‌ی خودش را برپا می‌کند، ما هم خشم خودمان را تازه‌تر.

نویسنده: عطیه رادمنش احسنی

#مهسا_امینی
#نیلوفر_حامدی
#الهه_محمدی

@peyrang_dastan
www.peyrang.org
https://instagram.com/peyrang_dastan
Forwarded from RadioFarda
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
📚#آنی_ارنو، نویسنده فرانسوی، جایزه #نوبل_ادبیات امسال را از آن خود کرد. اولین رمان او حدود ۵۰ سال پیش منتشر شد، اما پس از انتشار رمان «سال‌ها» در سال ۲۰۰۸ میلادی بود که به شهرت جهانی دست یافت. آکادمی سوئد درباره این نویسنده ۸۲ ساله گفت: «زبان او در نوشته‌هایش مانند چاقویی است که پرده‌های تخیل را می‌شکافد». خانم ارنو همچنین در بخشی از صحبت‌هایش در نشستی خبری، به اعتراض‌های مردمی بعد از کشته شدن #مهسا_امینی در ایران اشاره کرد و گفت که زنان باید برای از میان برداشتن محدودیت‌های خود بجنگند.
@radiofarda