.
#یادداشتنگاهی به محتوای داستان «کسی به سرهنگ نامه نمینویسد»
#شقایق_بشیرزادهزندگی بهترین چیزی است که تا به حال اختراع شده است
داستان بلند «کسی به سرهنگ نامه نمینویسد» نوشتهی گابریل گارسیا مارکز (۱۹۲۷-۲۰۱۴) برندهی جایزهی نوبل ادبیات است. او این داستان را در سال ۱۹۵۷ در شرایطی نوشت که از کار روزنامهنگاری بیرون آمده بود و وضعیت مالی بسیار بدی داشت. مارکز بنمایهی این اثر را از زندگی پدربزرگش الهام گرفته که یک نظامی بازنشسته در جنگهای داخلی کلمبیا بود و در شرایط دشوار مالی چشمانتظار مقرری تعیینشده از جانب دولت بود. مقرریای که هیچگاه آن را دریافت نکرد. برخلاف غالب آثار این نویسنده که در ژانر رئالیسم جادویی نوشته شدهاند، این داستان، داستانی رئالیستی و سمبولیک محسوب میشود. به گفتهی مارکز، او این داستان را با تجربیاتی که از روزنامهنگاری و وقایعنویسی کسب کرده، نوشته است.
داستان به صورت سوم شخص روایت میشود، از زندگی سرهنگی بازنشسته که در طول داستان او را فقط با همان نام سرهنگ میشناسیم. سرهنگ به همراه همسرش (که او هم نامی ندارد) در بیغولهای به نام خانه در حومهی شهر زندگی میکند. او که در جوانی در جنگهای داخلی کلمبیا شرکت کرده است، حالا شرایط مالی سختی دارد و تنها فرزندش را از دست داده است. پانزده سال است که هر جمعه به ادارهی پست شهر سر میزند و چشم به راه نامهایست از طرف دولت. نامهای که میتواند او را کمی از این وضع خارج کند. از پسر سرهنگ خروسی به یادگار مانده است که بر طبق رسم همیشگی، خروس را برای مسابقات خروس در ماه ژانویه آماده میکنند. سرهنگ و همسرش توانایی تامین غذای خود را ندارند اما با توجه به اهمیتی که خروس در زندگیشان دارد ناچار به تامین غذای روزانهی خروس هستند و همین امر آنها را به سمت انتخاب سوق میدهد. انتخابی بر سر نگه داشتن و یا فروختن خروس. و در نهایت همین انتخاب است که کشمکش اصلی داستان را میسازد.
متن کامل این یادداشت در سایت پیرنگ از طریق لینک زیر در دسترس است:
http://peyrang.org/articles/102/عکس: امضای مارکز بر روی کتاب کسی به سرهنگ نامه نمینویسد
#گابریل_گارسیا_مارکز#کسی_به_سرهنگ_نامه_نمی_نویسد#جهانبخش_نورائی#نشر_آریابان@peyrang_dastan