.
#مطلب_برگزیده «مرا به شگفت آر» یا «داستاننویسی شرقی از پنجرهی اسفار کاتبان»
گزینش: گروه ادبی پیرنگ
اگر یک علت غریب ماندن ادبیات معاصر فارسی را فقدان جریان قصهنویسی بومی بدانیم، پس باید به دنبال کسی بگردیم که بتوان نویسندهی بومی شرقی خطابش کرد. حال که به دید بعضی نویسندهی بومی کسی است که به اندازهی کافی محیط روستایی یا بافت تاریخی یا المانهای جغرافیایی و اجتماعی را وصف کند یا در نثر و موسیقی کلام شاهدی بر شباهت به سعدی یا بیهقی و ناصرخسرو داشته باشد و یا در نهایت مخاطبش را حول مضامین و مفاهیمی نظیر عرفان و تقدیر و تناسخ بگرداند؛ اما شاید داستاننویسی بومی شرقی الزاماً در گروی پسزمینه، نثر و یا مضمون نباشد.
که شاید مشکل الزاماً آنجا نباشد که «از چه گفتیم؟» بلکه بخشی از عدم جذابیت قصههای جدیدمان را باید گردن این انداخت که «چگونه گفتیم؟».
[...]
برای ردگیری نویسندهی شرقی، خوب است که اول به سراغ کسی برویم که متعلق به «مکتب گلشیری» باشد. مثلاً «ابوتراب خسروی» که مهمترین چهرهی ادبیات فارسی در دههی هشتاد به حساب میآید ولی هنوز چنان که باید دربارهی سهگانهی او («
اسفار کاتبان»، «رود راوی» و «ملکان عذاب») سخن نگفتهاند و اگر هم که گفتهاند معمولاً در پی آن نبودهاند که چرایی و کارآیی تکنیکهای او را بسنجند. برای چنین مقصودی رمان اول سهگانه یعنی
اسفار کاتبان (چاپ شده در سال ۱۳۷۹) از بقیه هم مناسبتر به نظر میرسد. چرا که خسروی واضحاً در لابهلای آن کوشیده از مانیفست خودش برای رمان شرقی رونمایی کند. مانیفستی که البته گلشیری هم در پی نوشتن آن بود.
متن کامل این تحلیل از طریق لینک پایین قابل دسترس است:
https://3feed.ir/اسفار-کاتبان/#ابوتراب_خسروی#اسفار_کاتبان@peyrang_dastan