پیرنگ | Peyrang

#آبادان
Канал
Логотип телеграм канала پیرنگ | Peyrang
@peyrang_dastanПродвигать
2,37 тыс.
подписчиков
123
фото
37
видео
1,07 тыс.
ссылок
گروه ادبی پیرنگ بدون هر نوع وابستگی، به مقوله‌ی ادبیات با محوریت ادبیات داستانی می‌پردازد. https://t.center/peyrang_dastan آدرس سايت: http://peyrang.org/ Email: [email protected]
Forwarded from پیرنگ | Peyrang
‍.
#آبادان
#برشی_از_کتاب زمین سوخته؛ احمد محمود


«...جسد ديگری از زير خاک بيرون می‌كشند؛ ويرم گرفته است كه پتوها را از روی صورت همه‌ی جسدها پس بزنم، بی‌اختيار به طرف اجساد كشيده می‌شوم. نگاهم به گلابتون است. چشمهايش باز می‌شوند.از رفتن به طرف جسدها باز می‌مانم. چشمان گلابتون سفيد سفيد است. انگار كه اصلاً سياهی ندارد. جسدی را كه از بن‌بست بيرون می‌آورند خون‌آلود است، نخل پايه‌بلند گوشه‌ی خانه‌ی ننه‌باران بر جای خود استوار ايستاده است. گلابتون ناله می‌كند. بعد انگار كه در خواب باشد، بی هيچ كلامی دست‌ها را به زمين می‌زند و می‌نشيند و با نگاهی ناباور، روبه‌رو را نگاه می‌كند. گردوخاک همه‌جا را پر كرده است. يكهو جيغ گلابتون را می‌شنوم. سر بر می‌گردانم. گلابتون بچه‌ی خردسالش را بالای سر برده است. تا بخواهم تكان بخورم و جسد خواهر گلابتون را دور بزنم، گلابتون بچه را محكم به زمين می‌كوبد و فرياد‌كشان بنا می‌كند به دويدن، سر كودک چنان به سنگ خورده است كه فرقش شكافته است و مغز همراه خون روی زمين پخش شده است. نور تندی چشمم را می‌زند. جوان خاكستری‌پوش دارد عكس می‌گيرد. لبان طفل، انگار هنوز جان دارد و انگار كه دنبال پستان می‌گردند. گلابتون دست‌ها را از هم باز كرده است و دور ميدان می‌دود و جيغ می‌كشد.»


#زمین_سوخته
#احمد_محمود


www.peyrang.org
@peyrang_dastan
https://instagram.com/peyrang_dastan

عکس و نقاشی: میرزا حمید
@Mirzaahamid
‍.
#آبادان
#برشی_از_کتاب زمین سوخته؛ احمد محمود


«...جسد ديگری از زير خاک بيرون می‌كشند؛ ويرم گرفته است كه پتوها را از روی صورت همه‌ی جسدها پس بزنم، بی‌اختيار به طرف اجساد كشيده می‌شوم. نگاهم به گلابتون است. چشمهايش باز می‌شوند.از رفتن به طرف جسدها باز می‌مانم. چشمان گلابتون سفيد سفيد است. انگار كه اصلاً سياهی ندارد. جسدی را كه از بن‌بست بيرون می‌آورند خون‌آلود است، نخل پايه‌بلند گوشه‌ی خانه‌ی ننه‌باران بر جای خود استوار ايستاده است. گلابتون ناله می‌كند. بعد انگار كه در خواب باشد، بی هيچ كلامی دست‌ها را به زمين می‌زند و می‌نشيند و با نگاهی ناباور، روبه‌رو را نگاه می‌كند. گردوخاک همه‌جا را پر كرده است. يكهو جيغ گلابتون را می‌شنوم. سر بر می‌گردانم. گلابتون بچه‌ی خردسالش را بالای سر برده است. تا بخواهم تكان بخورم و جسد خواهر گلابتون را دور بزنم، گلابتون بچه را محكم به زمين می‌كوبد و فرياد‌كشان بنا می‌كند به دويدن، سر كودک چنان به سنگ خورده است كه فرقش شكافته است و مغز همراه خون روی زمين پخش شده است. نور تندی چشمم را می‌زند. جوان خاكستری‌پوش دارد عكس می‌گيرد. لبان طفل، انگار هنوز جان دارد و انگار كه دنبال پستان می‌گردند. گلابتون دست‌ها را از هم باز كرده است و دور ميدان می‌دود و جيغ می‌كشد.»


#زمین_سوخته
#احمد_محمود


www.peyrang.org
@peyrang_dastan
https://instagram.com/peyrang_dastan

عکس و نقاشی: میرزا حمید
@Mirzaahamid