در ارتباط با
#شکار و
#قرق_اختصاصی و درآمدزایی برای
#مردم_محلی، نباید بیش از این در حصرِ مباحث مربوط به جمعیتِ گونه های حیات وحش، ترکیب سنی و جنسی آن بود! بلکه باید پا را فراتر نهاد و به طرح پرسش هایی اساسی تر پرداخت از جمله این که انسانِ خردمندی که در عصر
#مدرنتیه زندگی می کند چه نیازی به
#کشتن_حیوان دارد؟ آویزان کردنِ تنها باقیمانده از بدنِ یک
حیوان که زمانی موجودی زنده و سودمند برای طبیعت و گله اش بوده است، چه چیزی را تغییر می دهد و بهره وری آن چیست؟ چرا با وجود تغییر در تمام عرصه ها و جوانب زندگی، این بخش از تفکرِ انسان که منسوب به
#قبایل_بدوی است هم چنان باقی مانده است؟!آیا تمایل به شکار، نوعی
#خشونت در درون انسان نیست که از طریق سازوکارهای بیرونی و مشروعیت بخشیدن از طریق نهادهای رسمی و دولتی مهار می شود؟!