شاه فرتوت ابریقستان

#راننده_تاکسی
Канал
Логотип телеграм канала شاه فرتوت ابریقستان
@oldkingofebrighestanПродвигать
2,64 тыс.
подписчиков
24,5 тыс.
фото
3,83 тыс.
видео
8,32 тыс.
ссылок
به مجله سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، ادبی، هنری، ورزشی #شاه_فرتوت_ابریقستان خوش آمدید... ارتباط با ادمین: @oldking1976
‍ ‍ #Robert_De_Niro
#رابرت_دنیرو در هفدهم اوت سال ۱۹۴۳ در خانواده‌ای هنردوست در نیویورک به دنیا آمد.


مادرش شاعر و پدرش در تئاتر فعالیت می کرد. پدرش از تبار ایتالیایی-ایرلندی بوده و مادرش از نسل آلمانی، ایرلندی، انگلیسی، فرانسوی، هلندی. پدربزرگ و مادربزرگ وی از جمله مهاجران ایتالیایی به آمریکا بودند.

رابرت دنیرو ده ساله بود که کار بازیگری را با بازی در نقشی در تئاتر «جادوگر شهر اُز» آغاز کرد. سپس در تئاترهای مدرسه به ایفای نقش پرداخت و وقتی کاملا شیفته این هنر شد به کلاسهای بازیگری لی استراسبرگ رفت. دنیرو در سال ۱۹۶۸ در اولین فیلم سینمایی کارنامه هنریش ظاهر شد این فیلم «احوالپرسی»  نام داشت و #برایان_دی_پالمای جوان آنرا کارگردانی کرده بود.
وی در سال ۱۹۷۲ یکی از کاندیداهای اصلی بازی در نقش مایکل کورلئونه در فیلم #پدرخوانده بود، اما شانس بازی در یکی از ماندگارترین نقش های تاریخ سینما را به رقیب خود #ال_پاچینو ی گمنام آن سالها که بازی و چهره‌اش #فرانسیس_فورد_کاپولا را مجذوب کرده بود، واگذار کرد و خودش در فیلمی ضعیف به نام «دار و دسته‌ای که نمی‌تواند شلیک کند» بازی کرد.

«طبل را آهسته بزن» اولین فیلمی که بود دنیروی جوان توانست در آن خودی نشان دهد. در آن فیلم وی نقش یک بسکتبالیست جوان و بیمار را بازی می‌کرد که با مرگ دست و پنجه نرم می‌کند.
بازی در این فیلم باعث شد #مارتین_اسکورسیزی از دنیرو برای بازی در فیلم «خیابان های بی رحم» دعوت به همکاری کند و این سر آغازی شد برای  همکاری درخشان دنیرو و اسکورسیزی در سال های بعد.

دنیرو خیلی زود با تیم مارتین اسکوسیزی و فرانسیس فورد کاپولا آشنا شد. این کارگردانان که همچون رابرت دنیرو اصل و رگ ریشه‌ای ایتالیایی داشتند تصمیم بر ایجاد موجی از فیلم‌های انتقادی از سیستم سرمایه‌داری و جو بی‌خیالی حاکم بر آمریکا گرفتند. پرچمداراین موج کوپولا بود.
اما مارتین اسکورسیزی و رابرت دنیرو تیم هماهنگی از آب درآمدند.
وی فیلمهای زیادی نیز تهیه و چند فیلم نیز کارگردانی کرده‌است مانند فیلم #یک_داستان_برانکسی که یکی از موفقترین فیلمهای زمان خود شد.
دنیرو همچنین در فیلم «پدرخوانده ۲» در نقش جوانی ویتو کورلئونه خوش درخشید و برای بازی در این نقش ماندگار موفق به کسب اسکار بهترین بازیگر شد.

در سالهای بعد دنیرو در فیلم های بسیار موفق #گاو_خشمگین ، #راننده_تاکسی و #سلطان_کمدی هر سه به کارگردانی دوست و همکارش اسکورسیزی و فیلم ماندگار #روزی_روزگاری_در_آمریکا ساخته #سرجیو_لئونه ظاهر شد و برای بازی در فیلم «گاو خشمگین» موفق به کسب دومین اسکار کارنامه هنری خود شد و نامش را در عرصه بازیگری ماندگار کرد.

دنیرو در سالهای میانسالی نیز در فیلم های خوبی نظیر #مخمصه به کارگردانی #مایکل_مان و #تسخیر_ناپذیران به کارگردانی برایان دی پالما ظاهر شد و همچنان روی خط موفقیت گام برمی‌داشت اما با پا گذاشتن به سالهای پیری و انتخابهای گاه عجیبش، کم‌کم درگیر بازی در نقشها و فیلمهای پیش پاافتاده شد. چنانچه بهترین فیلمهایی که در این سالها از وی دیده‌ایم نقش کمدی اش در فیلم «ملاقات با فوکر ها» و نقش مکمل اش در فیلم «دفترچه خطوط روشن»  است که برای بازی در آنها به ترتیب کاندیدای جایزه گلدن گلاب و اسکار بازیگر نقش مکمل شده است.

با این وجود دنیرو همواره یکی از بازیگران برتر تاریخ سینما خواهد ماند و نامش را در قلب بسیاری از دوستداران هنر هفتم حک کرده است.
نقش آفرینی های دنیرو بسیار روان و ساده و درعین حال تاثیرگذار و جذاب است. در بازیهای وی کمتر می‌توان جوشش احساسات را دید. منتقدان بسیاری بازیهای او را با بازیگران هم دوره اش مانند ال پاچینو، #ساموئل_ال_جکسون و #داستین_هافمن مقایسه می‌کنند و بازیهای وی را در مقابل این اسطوره‌های بازیگری معمولی ارزیابی می‌کنند اما تنها با دقت به آن پنج دقیقه به یاد ماندنی فیلم «مخمصه» که رابرت دنیرو و آل پاچینو روبروی هم می‌نشینند و با هم صحبت می‌کنند کافی است تا هر منتقدی را متقاعد کند که دنیرو همواره بهترین شیوه بازی را در کارهایش اجرا کرده و کلید موفقیتش خونسردی در اجرا و ارائه بازیهایی است که شبیه به خود زندگیست.

#شاه_فرتوت_ابریقستان را به دوستان خود هم معرفی کنید.
@oldkingofebrighestan
Forwarded from شاه فرتوت ابریقستان (Mohammad Ebrigh)
#Robert_De_Niro
#رابرت_دنیرو در هفدهم اوت سال ۱۹۴۳ در خانواده‌ای هنردوست در نیویورک به دنیا آمد.


مادرش شاعر و پدرش در تئاتر فعالیت می کرد. پدرش از تبار ایتالیایی-ایرلندی بوده و مادرش از نسل آلمانی، ایرلندی، انگلیسی، فرانسوی، هلندی. پدربزرگ و مادربزرگ وی از جمله مهاجران ایتالیایی به آمریکا بودند.

رابرت دنیرو ده ساله بود که کار بازیگری را با بازی در نقشی در تئاتر «جادوگر شهر اُز» آغاز کرد. سپس در تئاترهای مدرسه به ایفای نقش پرداخت و وقتی کاملا شیفته این هنر شد به کلاسهای بازیگری لی استراسبرگ رفت. دنیرو در سال ۱۹۶۸ در اولین فیلم سینمایی کارنامه هنریش ظاهر شد این فیلم «احوالپرسی»  نام داشت و #برایان_دی_پالمای جوان آنرا کارگردانی کرده بود.
وی در سال ۱۹۷۲ یکی از کاندیداهای اصلی بازی در نقش مایکل کورلئونه در فیلم #پدرخوانده بود، اما شانس بازی در یکی از ماندگارترین نقش های تاریخ سینما را به رقیب خود #ال_پاچینو ی گمنام آن سالها که بازی و چهره‌اش #فرانسیس_فورد_کاپولا را مجذوب کرده بود، واگذار کرد و خودش در فیلمی ضعیف به نام «دار و دسته‌ای که نمی‌تواند شلیک کند» بازی کرد.

«طبل را آهسته بزن» اولین فیلمی که بود دنیروی جوان توانست در آن خودی نشان دهد. در آن فیلم وی نقش یک بسکتبالیست جوان و بیمار را بازی می‌کرد که با مرگ دست و پنجه نرم می‌کند.
بازی در این فیلم باعث شد #مارتین_اسکورسیزی از دنیرو برای بازی در فیلم «خیابان های بی رحم» دعوت به همکاری کند و این سر آغازی شد برای  همکاری درخشان دنیرو و اسکورسیزی در سال های بعد.

دنیرو خیلی زود با تیم مارتین اسکوسیزی و فرانسیس فورد کاپولا آشنا شد. این کارگردانان که همچون رابرت دنیرو اصل و رگ ریشه‌ای ایتالیایی داشتند تصمیم بر ایجاد موجی از فیلم‌های انتقادی از سیستم سرمایه‌داری و جو بی‌خیالی حاکم بر آمریکا گرفتند. پرچمداراین موج کوپولا بود.
اما مارتین اسکورسیزی و رابرت دنیرو تیم هماهنگی از آب درآمدند.
وی فیلمهای زیادی نیز تهیه و چند فیلم نیز کارگردانی کرده‌است مانند فیلم #یک_داستان_برانکسی که یکی از موفقترین فیلمهای زمان خود شد.
دنیرو همچنین در فیلم «پدرخوانده ۲» در نقش جوانی ویتو کورلئونه خوش درخشید و برای بازی در این نقش ماندگار موفق به کسب اسکار بهترین بازیگر شد.

در سالهای بعد دنیرو در فیلم های بسیار موفق #گاو_خشمگین ، #راننده_تاکسی و #سلطان_کمدی هر سه به کارگردانی دوست و همکارش اسکورسیزی و فیلم ماندگار #روزی_روزگاری_در_آمریکا ساخته #سرجیو_لئونه ظاهر شد و برای بازی در فیلم «گاو خشمگین» موفق به کسب دومین اسکار کارنامه هنری خود شد و نامش را در عرصه بازیگری ماندگار کرد.

دنیرو در سالهای میانسالی نیز در فیلم های خوبی نظیر #مخمصه به کارگردانی #مایکل_مان و #تسخیر_ناپذیران به کارگردانی برایان دی پالما ظاهر شد و همچنان روی خط موفقیت گام برمی‌داشت اما با پا گذاشتن به سالهای پیری و انتخابهای گاه عجیبش، کم‌کم درگیر بازی در نقشها و فیلمهای پیش پاافتاده شد. چنانچه بهترین فیلمهایی که در این سالها از وی دیده‌ایم نقش کمدی اش در فیلم «ملاقات با فوکر ها» و نقش مکمل اش در فیلم «دفترچه خطوط روشن»  است که برای بازی در آنها به ترتیب کاندیدای جایزه گلدن گلاب و اسکار بازیگر نقش مکمل شده است.

با این وجود دنیرو همواره یکی از بازیگران برتر تاریخ سینما خواهد ماند و نامش را در قلب بسیاری از دوستداران هنر هفتم حک کرده است.
نقش آفرینی های دنیرو بسیار روان و ساده و درعین حال تاثیرگذار و جذاب است. در بازیهای وی کمتر می‌توان جوشش احساسات را دید. منتقدان بسیاری بازیهای او را با بازیگران هم دوره اش مانند ال پاچینو، #ساموئل_ال_جکسون و #داستین_هافمن مقایسه می‌کنند و بازیهای وی را در مقابل این اسطوره‌های بازیگری معمولی ارزیابی می‌کنند اما تنها با دقت به آن پنج دقیقه به یاد ماندنی فیلم «مخمصه» که رابرت دنیرو و آل پاچینو روبروی هم می‌نشینند و با هم صحبت می‌کنند کافی است تا هر منتقدی را متقاعد کند که دنیرو همواره بهترین شیوه بازی را در کارهایش اجرا کرده و کلید موفقیتش خونسردی در اجرا و ارائه بازیهایی است که شبیه به خود زندگیست.

#شاه_فرتوت_ابریقستان را به دوستان خود هم معرفی کنید.
@oldkingofebrighestan
Forwarded from شاه فرتوت ابریقستان (Mohammad Ebrigh)
#Robert_De_Niro
#رابرت_دنیرو در هفدهم اوت سال ۱۹۴۳ در خانواده‌ای هنردوست در نیویورک به دنیا آمد.


مادرش شاعر و پدرش در تئاتر فعالیت می کرد. پدرش از تبار ایتالیایی-ایرلندی بوده و مادرش از نسل آلمانی، ایرلندی، انگلیسی، فرانسوی، هلندی. پدربزرگ و مادربزرگ وی از جمله مهاجران ایتالیایی به آمریکا بودند.

رابرت دنیرو ده ساله بود که کار بازیگری را با بازی در نقشی در تئاتر «جادوگر شهر اُز» آغاز کرد. سپس در تئاترهای مدرسه به ایفای نقش پرداخت و وقتی کاملا شیفته این هنر شد به کلاسهای بازیگری لی استراسبرگ رفت. دنیرو در سال ۱۹۶۸ در اولین فیلم سینمایی کارنامه هنریش ظاهر شد این فیلم «احوالپرسی»  نام داشت و #برایان_دی_پالمای جوان آنرا کارگردانی کرده بود.
وی در سال ۱۹۷۲ یکی از کاندیداهای اصلی بازی در نقش مایکل کورلئونه در فیلم #پدرخوانده بود، اما شانس بازی در یکی از ماندگارترین نقش های تاریخ سینما را به رقیب خود #ال_پاچینو ی گمنام آن سالها که بازی و چهره‌اش #فرانسیس_فورد_کاپولا را مجذوب کرده بود، واگذار کرد و خودش در فیلمی ضعیف به نام «دار و دسته‌ای که نمی‌تواند شلیک کند» بازی کرد.

«طبل را آهسته بزن» اولین فیلمی که بود دنیروی جوان توانست در آن خودی نشان دهد. در آن فیلم وی نقش یک بسکتبالیست جوان و بیمار را بازی می‌کرد که با مرگ دست و پنجه نرم می‌کند.
بازی در این فیلم باعث شد #مارتین_اسکورسیزی از دنیرو برای بازی در فیلم «خیابان های بی رحم» دعوت به همکاری کند و این سر آغازی شد برای  همکاری درخشان دنیرو و اسکورسیزی در سال های بعد.

دنیرو خیلی زود با تیم مارتین اسکوسیزی و فرانسیس فورد کاپولا آشنا شد. این کارگردانان که همچون رابرت دنیرو اصل و رگ ریشه‌ای ایتالیایی داشتند تصمیم بر ایجاد موجی از فیلم‌های انتقادی از سیستم سرمایه‌داری و جو بی‌خیالی حاکم بر آمریکا گرفتند. پرچمداراین موج کوپولا بود.
اما مارتین اسکورسیزی و رابرت دنیرو تیم هماهنگی از آب درآمدند.
وی فیلمهای زیادی نیز تهیه و چند فیلم نیز کارگردانی کرده‌است مانند فیلم #یک_داستان_برانکسی که یکی از موفقترین فیلمهای زمان خود شد.
دنیرو همچنین در فیلم «پدرخوانده ۲» در نقش جوانی ویتو کورلئونه خوش درخشید و برای بازی در این نقش ماندگار موفق به کسب اسکار بهترین بازیگر شد.

در سالهای بعد دنیرو در فیلم های بسیار موفق #گاو_خشمگین ، #راننده_تاکسی و #سلطان_کمدی هر سه به کارگردانی دوست و همکارش اسکورسیزی و فیلم ماندگار #روزی_روزگاری_در_آمریکا ساخته #سرجیو_لئونه ظاهر شد و برای بازی در فیلم «گاو خشمگین» موفق به کسب دومین اسکار کارنامه هنری خود شد و نامش را در عرصه بازیگری ماندگار کرد.

دنیرو در سالهای میانسالی نیز در فیلم های خوبی نظیر #مخمصه به کارگردانی #مایکل_مان و #تسخیر_ناپذیران به کارگردانی برایان دی پالما ظاهر شد و همچنان روی خط موفقیت گام برمی‌داشت اما با پا گذاشتن به سالهای پیری و انتخابهای گاه عجیبش، کم‌کم درگیر بازی در نقشها و فیلمهای پیش پاافتاده شد. چنانچه بهترین فیلمهایی که در این سالها از وی دیده‌ایم نقش کمدی اش در فیلم «ملاقات با فوکر ها» و نقش مکمل اش در فیلم «دفترچه خطوط روشن»  است که برای بازی در آنها به ترتیب کاندیدای جایزه گلدن گلاب و اسکار بازیگر نقش مکمل شده است.

با این وجود دنیرو همواره یکی از بازیگران برتر تاریخ سینما خواهد ماند و نامش را در قلب بسیاری از دوستداران هنر هفتم حک کرده است.
نقش آفرینی های دنیرو بسیار روان و ساده و درعین حال تاثیرگذار و جذاب است. در بازیهای وی کمتر می‌توان جوشش احساسات را دید. منتقدان بسیاری بازیهای او را با بازیگران هم دوره اش مانند ال پاچینو، #ساموئل_ال_جکسون و #داستین_هافمن مقایسه می‌کنند و بازیهای وی را در مقابل این اسطوره‌های بازیگری معمولی ارزیابی می‌کنند اما تنها با دقت به آن پنج دقیقه به یاد ماندنی فیلم «مخمصه» که رابرت دنیرو و آل پاچینو روبروی هم می‌نشینند و با هم صحبت می‌کنند کافی است تا هر منتقدی را متقاعد کند که دنیرو همواره بهترین شیوه بازی را در کارهایش اجرا کرده و کلید موفقیتش خونسردی در اجرا و ارائه بازیهایی است که شبیه به خود زندگیست.

#شاه_فرتوت_ابریقستان را به دوستان خود هم معرفی کنید.
@oldkingofebrighestan
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
‏ این سکانس فیلم #راننده_تاکسی (که مسافر صندلی عقب؛ کارگردان فیلم یعنی ‎#مارتین_اسکورسیزی است) در اصل داخل فیلمنامه وجود نداشت و کاملاً بداهه، خود #اسکورسیزی تصمیم گرفت به فیلم اضافه بشه.
داستان و جملاتی هم که میگه واقعی و مربوط به همسر اول اسکورسیزی «ماری برنان» هست.

#شاه_فرتوت_ابریقستان
@Oldkingofebrighestan
■ نقد فیلم #راننده_تاکسی توسط #راجر_ایبرت (در تاریخ ۱ ژانویه ۱۹۷۶)

نباید از “راننده تاکسی” صرفا به عنوان یک فیلم نیویورکی یاد شود، فیلم درباره یک شهر نیست بلکه درباره تاب و توان یک “نفس” است و به این خاطر #اسکورسیزی نیویورک را انتخاب کرده است چون عناصر وجودی در این شهر، عقده های او را تغذیه و تقویت می‌کنند. اسم این مرد تراویس بیکل است. او تقنگدار دریایی، قهرمان جنگ ویتنام، نویسنده نامه‌هایی از روی وظیفه شناسی به والدینش، راننده تاکسی و آدمکش است.
فیلم به ندرت از شخصیت او دور می‌شود و بطور شگفت‌انگیزی یک راه معقول را برگزیده است از اینکه او چطور شهر را می‌بیند و چطور به آن اجازه می‌دهد که به او آسیب برساند.
اول از همه، فیلم مکانی است انباشته شده از زنانی که او نمی‌تواند آنان را داشته باشد. هیچ زن بلوندی پیدا نمی‌شود که برای لحظه‌ای هم که شده تراویس را جذاب ببیند و او را برای یک قهوه دعوت کند. اما در عوض زنانی وجود دارند که برای تراویس سرشان را به نشانه رضایت تکان می‌دهند و با لحنی اغوا کننده می، گویند “اوه، تراویس” چون تراویس را یک مرد…، بهرحال، تراویس دارد دیوانه می‌شود و کلماتی که این زنان استفاده می‌کنند، عجیب هستند.
شهر، بسیار ناخوشایند، به نظر می‌رسد که پرشده است از مردانی که می‌توانند این تیپ زنان را از آن خود بدانند. مردانی که خود را اسطوره و قهرمان شهر می‌دانند اما به وقتش خود را در کنج خیابانی می‌بینند که به دنبال اینگونه زنان هستند.
تراویس در حالت عادی می‌توانست در هر مکانی از شهر به دنبال مسافر بگردد اما او دائما به خیابان چهل و دوم و میدان تایم کشیده می‌شود. جایی که ولگردهای خیابانی و مکانهای بد وجود دارد. اینجا است که یکی از انواع روابط نامشروع را می‌بینیم که بسیار خودنمایی می‌کند. تراویس به این کار علاقمند نیست، از آن متنفر است اما میدان تایم خشم او را آرامش می‌بخشد. عقیم بودن احساس جنسی او، ناشی از تنفری است نسبت به “آشغالهایی” که او در شهر می‌بیند. تراویس در پی این است که کاری بزرگ انجام دهد.
او یک بلوند خوشگل را که در دفتر تبلیغاتی یک کاندیدای ریاست جمهوری کار می‌کند، می‌بیند. تراویس چند مرتبه برای صرف قهوه با او به بیرون می‌رود اما بار آخر تراویس او را به یک سالن نمایش فیلمهای مستهجن می‌برد. او با احساس انزجار از سالن بیرون می‌آید و برای همیشه تراویس را ترک می‌کند.
به همین راحتی تمام شد!
تراویس با او قرار ملاقات دیگری می‌گذارد و همین جاست که ما به “روح” فیلم نزدیک می‌شویم.
#مارتین_اسکورسیزی کارگردان فیلم برداشتی از تراویس در کنار باجه تلفن به ما می‌دهد و سپس، همین که دختر جواب رد به او می‌دهد، دوربین به آرامی به سمت راست هدایت می‌شود و یک نمای دور و خالی از یک راهرو نشان داده می‌شود. پال کائل در نقد خودش بر این فیلم این صحنه را “لغزشی که ممکن است اسکورسیزی از #آنتونیونی به قرض گرفته باشد” نامید. اسکورسیزی خودش این برداشت را مهمترین صحنه فیلم می‌نامد.
او می‌گوید چون این صحنه نشان دهنده این است که ما به خوبی احساس عدم پذیرش تراویس نزد دختر و رد شدن او را می‌بینیم، مهمترین صحنه فیلم است. این جالب است چون اندکی بعد هنگامی که تراویس دست به کشتاری وحشیانه می‌زند، دوربین بسیار از صحنه دور می‌شود تا جایی که ما بتواینم وحشت را با جزئیاتی بیشتر نظاره‌گر باشیم.
اسکورسیزی این حس عدم پذیرش را دردناک تر از حس فریبنده قتل، یافته است. به این خاطر که این کار به توصیف تراویس بیکل کمک می‌کند و شاید به نوعی سعی بر توضیح دادن یک نوع خشونت مدنی داشته باشد.
تراویس از گذشته تا حال سکوت پیشه کرده است و سرانجام او به جایی رسیده است که مجبور است به خاطر تلافی دست به این اعمال بزند.
راننده تاکسی” یک کابوس شبانه استادانه است و همانند تمام کابوسها، نصف آن چیزی را که ما می‌خواهیم بدانیم را به ما نمی‌گوید. به ما گفته نمی‌شود که تراویس از کجا می‌آید، مشکلات بخصوص او چه‌ها هستند، آیا آن زخم ناخوشایند او از جنگ ویتنام آمده است؟ به این خاطر که فیلم یک موضوع تدریسی نیست بلکه پرتره‌ای است از زندگی او در چند روز.
فیلم در توصیف شخصیت، یک شاهکار است، سبک اسکورسیزی انتخاب کردن جزئیاتی است که احساسات را بر می‌انگیزاند و این همان چیزی است که او می‌خواهد. بازیها همگی روان و طنین‌انداز هستند. اسکورسیزی برای لحظه به لحظه با گفتار بازیگرانش همراه می‌شود در عوض اینکه بخواهد از طریق فیلمنامه آنها را پرورش دهد....

#شاه_فرتوت_ابریقستان را به دوستان خود هم معرفی کنید.
@Oldkingofebrighestan
■ داستان فیلم #راننده_تاکسی
(taxi driver)

۱۹۷۶

کارگردان #مارتین_اسکورسیزی
با نقش آفرینی #رابرت_دنیرو و #جودی_فاستر
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

تراویس بیکل (رابرت دنیرو) شخصیت اصلی این فیلم جوان ۲۶ ساله تنها و افسرده و عضو سابق نیروی دریایی ایالت متحده است که به تنهایی در نیویورک زندگی می‌کند. وی از بی‌خوابی مزمن رنج می‌برد، برای فرار از بی‌خوابی شغل تاکسی‌رانی در شب را انتخاب می‌کند و بیشتر با جنایت‌ها در سطح شهر نیویورک آشنا می‌گردد. در این میانه تراویس شیفته بتسی (سیبل شفرد) که یکی از داوطلبان حاضر در دفتر انتخاباتی سناتور چالز پَلِنتاین، که نامزد انتخابات ریاست جمهوری است، می‌شود. پس از تماشا کردن تعاملات بتسی با همکارش تام از پنجره، تراویس به بهانه داوطلب شدن وارد می‌شود تا با بتسی گفتگو کند و او را به قهوه دعوت کند. با وجود اینکه بتسی در ابتدا از روی کنجکاوی به شخصیت تراویس علاقه‌مند می‌شود، به علت عدم رفتار مناسب از سوی تراویس، او را رد می‌کند. رفتار نامناسب تراویس در دعوت کردنِ بتسی به دیدن یک فیلم پورن در سینما (که خود تراویس به‌طور مرتب می‌بیند) به اوج می‌رسد.

پس از ناامید شدن از بتسی، روند فروپاشی روانی که در تراویس آغاز شده بود، سرعت می‌گیرد. بدین ترتیب تراویس بنا را بر این می‌گیرد که با خشونت جلوی فساد را بگیرد و جامعه‌ای را که برای دفاع از آن در جنگ ویتنام شرکت کرده‌است را، دوباره نجات دهد. در همین راستا، او تمرینات بدنی را آغاز می‌کند و تعدادی اسلحه از یک دلال اسلحه‌های غیرمجاز می‌خرد. یکی از معروف‌ترین صحنه‌های فیلم موقعی رخ می‌دهد که تراویس در مقابل آیینه به تمرین با اسلحه‌های خود مشغول است و به طرز تهدیدآمیزی به خود در آینه می‌گوید «داری با من حرف می‌زنی؟ تو داری با من حرف می‌زنی؟! … حالا ما با هم حرف می‌زنیم!» و اسلحه مخفی خویش را از توی آستین بیرون می‌کشد.

از دیگر شخصیت‌های فیلم ایریس (جودی فاستر)، دختر روسپی ۱۲ساله‌ای است که تراویس برای اولین بار در ابتدای فیلم، هنگامی که ایریس برای فرار از دست قواد خود به تاکسی تراویس وارد می‌شود، او را می‌بیند. منتها تراویس هیچ عکس العملی دربرابر قواد ایریس که او را به زور از تاکسی خارج می‌کند، از خود نشان نمی‌دهد. تراویس برای بار دوم در میانهٔ فیلم، ایریس را در خیابان می‌بیند؛ که او این‌بار به دلیل تحولات روحی، خود را به شکل منجی می‌بیند و برای جبران بی‌تفاوتی خود در دیدار قبل، سعی در قانع کردن ایریس به فرار و برگشتن به زندگی عادی می‌کند.

در این حین تراویس علاقه خاصی به دنبال کردن اخبار مربوط به سناتور پیدا کرده‌است. این علاقه به طرز خاصی تهدیدآمیز است و به نظر می‌آید که تراویس سناتور را به گونه‌ای در شکست عشقی خویش دخیل می‌بیند. در نهایت نیز تراویس در یکی از گردهمایی‌های تبلیغاتی سناتور به‌طور مسلح و به قصد ترور سناتور حضور پیدا می‌کند. منتها پس از شناسایی شدن توسط مأمورین امنیتی فرار کرده و به آپارتمان خود بر می‌گردد. پس از این اقدام نافرجام، به روسپی‌خانه‌ای که ایریس در آن کار می‌کند می‌رود و با اسلحه‌هایی که خریده‌است با جاکش، صاحب روسپی‌خانه و مشتری ایریس درگیر می‌شود. این درگیری‌های خشونت‌آمیز در نهایت به کشته شدن این سه نفر و زخمی شدن تراویس می‌انجامد. در نهایت تراویس با خونسردی سعی به خودکشی با شلیک کردن به سر خود دارد، که به دلیل خالی بودن تفنگ نافرجام می‌ماند. پس از ناموفق بودن خودکشی، تراویس زخمی در کنار آیریس گریان منتظر می‌ماند تا پلیس سر برسد.

حضور تراویس بیکل در کمپین سناتور به قصد ترور او قسمت پایانی فیلم با نشان دادن تراویس (که در حال گذراندن دوران نقاهت خود است) در حال خواندن نامه‌ای که پدر و مادر آیریس در آن از او به عنوان قهرمان و منجی دخترشان تشکر کرده‌اند، شروع می‌شود.
صحنه پایانی فیلم برخورد دوباره تراویس که بر سر کار قبلی خود بازگشته است و بتسی به‌عنوان مسافر است. در این صحنه تراویس با بی‌توجهی به اشاره بتسی به اخبار مربوط به حادثه، قهرمان بودن خود را رد می‌کند؛ و در نهایت بدون دریافت کرایه، بتسی را جلوی خانه‌اش پیاده می‌کند. فیلم با تصویر جلب شدن توجهِ تراویس به شیئی نامشخص در آینهٔ تاکسی خود در حالی که از بتسی دور می‌شود، پایان می‌یابد.

#شاه_فرتوت_ابریقستان را به دوستان خود هم معرفی کنید.
@Oldkingofebrighestan
#Robert_De_Niro
#رابرت_دنیرو در هفدهم اوت سال ۱۹۴۳ در خانواده‌ای هنردوست در نیویورک به دنیا آمد.


مادرش شاعر و پدرش در تئاتر فعالیت می کرد. پدرش از تبار ایتالیایی-ایرلندی بوده و مادرش از نسل آلمانی، ایرلندی، انگلیسی، فرانسوی، هلندی. پدربزرگ و مادربزرگ وی از جمله مهاجران ایتالیایی به آمریکا بودند.

رابرت دنیرو ده ساله بود که کار بازیگری را با بازی در نقشی در تئاتر «جادوگر شهر اُز» آغاز کرد. سپس در تئاترهای مدرسه به ایفای نقش پرداخت و وقتی کاملا شیفته این هنر شد به کلاسهای بازیگری لی استراسبرگ رفت. دنیرو در سال ۱۹۶۸ در اولین فیلم سینمایی کارنامه هنریش ظاهر شد این فیلم «احوالپرسی»  نام داشت و #برایان_دی_پالمای جوان آنرا کارگردانی کرده بود.
وی در سال ۱۹۷۲ یکی از کاندیداهای اصلی بازی در نقش مایکل کورلئونه در فیلم #پدرخوانده بود، اما شانس بازی در یکی از ماندگارترین نقش های تاریخ سینما را به رقیب خود #ال_پاچینو ی گمنام آن سالها که بازی و چهره‌اش #فرانسیس_فورد_کاپولا را مجذوب کرده بود، واگذار کرد و خودش در فیلمی ضعیف به نام «دار و دسته‌ای که نمی‌تواند شلیک کند» بازی کرد.

«طبل را آهسته بزن» اولین فیلمی که بود دنیروی جوان توانست در آن خودی نشان دهد. در آن فیلم وی نقش یک بسکتبالیست جوان و بیمار را بازی می‌کرد که با مرگ دست و پنجه نرم می‌کند.
بازی در این فیلم باعث شد #مارتین_اسکورسیزی از دنیرو برای بازی در فیلم «خیابان های بی رحم» دعوت به همکاری کند و این سر آغازی شد برای  همکاری درخشان دنیرو و اسکورسیزی در سال های بعد.

دنیرو خیلی زود با تیم مارتین اسکوسیزی و فرانسیس فورد کاپولا آشنا شد. این کارگردانان که همچون رابرت دنیرو اصل و رگ ریشه‌ای ایتالیایی داشتند تصمیم بر ایجاد موجی از فیلم‌های انتقادی از سیستم سرمایه‌داری و جو بی‌خیالی حاکم بر آمریکا گرفتند. پرچمداراین موج کوپولا بود.
اما مارتین اسکورسیزی و رابرت دنیرو تیم هماهنگی از آب درآمدند.
وی فیلمهای زیادی نیز تهیه و چند فیلم نیز کارگردانی کرده‌است مانند فیلم #یک_داستان_برانکسی که یکی از موفقترین فیلمهای زمان خود شد.
دنیرو همچنین در فیلم «پدرخوانده ۲» در نقش جوانی ویتو کورلئونه خوش درخشید و برای بازی در این نقش ماندگار موفق به کسب اسکار بهترین بازیگر شد.

در سالهای بعد دنیرو در فیلم های بسیار موفق #گاو_خشمگین ، #راننده_تاکسی و #سلطان_کمدی هر سه به کارگردانی دوست و همکارش اسکورسیزی و فیلم ماندگار #روزی_روزگاری_در_آمریکا ساخته #سرجیو_لئونه ظاهر شد و برای بازی در فیلم «گاو خشمگین» موفق به کسب دومین اسکار کارنامه هنری خود شد و نامش را در عرصه بازیگری ماندگار کرد.

دنیرو در سالهای میانسالی نیز در فیلم های خوبی نظیر #مخمصه به کارگردانی #مایکل_مان و #تسخیر_ناپذیران به کارگردانی برایان دی پالما ظاهر شد و همچنان روی خط موفقیت گام برمی‌داشت اما با پا گذاشتن به سالهای پیری و انتخابهای گاه عجیبش، کم‌کم درگیر بازی در نقشها و فیلمهای پیش پاافتاده شد. چنانچه بهترین فیلمهایی که در این سالها از وی دیده‌ایم نقش کمدی اش در فیلم «ملاقات با فوکر ها» و نقش مکمل اش در فیلم «دفترچه خطوط روشن»  است که برای بازی در آنها به ترتیب کاندیدای جایزه گلدن گلاب و اسکار بازیگر نقش مکمل شده است.

با این وجود دنیرو همواره یکی از بازیگران برتر تاریخ سینما خواهد ماند و نامش را در قلب بسیاری از دوستداران هنر هفتم حک کرده است.
نقش آفرینی های دنیرو بسیار روان و ساده و درعین حال تاثیرگذار و جذاب است. در بازیهای وی کمتر می‌توان جوشش احساسات را دید. منتقدان بسیاری بازیهای او را با بازیگران هم دوره اش مانند ال پاچینو، #ساموئل_ال_جکسون و #داستین_هافمن مقایسه می‌کنند و بازیهای وی را در مقابل این اسطوره‌های بازیگری معمولی ارزیابی می‌کنند اما تنها با دقت به آن پنج دقیقه به یاد ماندنی فیلم «مخمصه» که رابرت دنیرو و آل پاچینو روبروی هم می‌نشینند و با هم صحبت می‌کنند کافی است تا هر منتقدی را متقاعد کند که دنیرو همواره بهترین شیوه بازی را در کارهایش اجرا کرده و کلید موفقیتش خونسردی در اجرا و ارائه بازیهایی است که شبیه به خود زندگیست.

#شاه_فرتوت_ابریقستان را به دوستان خود هم معرفی کنید.
@oldkingofebrighestan
Forwarded from اتچ بات
#Robert_De_Niro
#رابرت_دنیرو در هفدهم اوت سال ۱۹۴۳ در خانواده‌ای هنردوست در نیویورک به دنیا آمد.


مادرش شاعر و پدرش در تئاتر فعالیت می کرد. پدرش از تبار ایتالیایی-ایرلندی بوده و مادرش از نسل آلمانی، ایرلندی، انگلیسی، فرانسوی، هلندی. پدربزرگ و مادربزرگ وی از جمله مهاجران ایتالیایی به آمریکا بودند.

رابرت دنیرو ده ساله بود که کار بازیگری را با بازی در نقشی در تئاتر «جادوگر شهر اُز» آغاز کرد. سپس در تئاترهای مدرسه به ایفای نقش پرداخت و وقتی کاملا شیفته این هنر شد به کلاسهای بازیگری لی استراسبرگ رفت. دنیرو در سال ۱۹۶۸ در اولین فیلم سینمایی کارنامه هنریش ظاهر شد این فیلم «احوالپرسی»  نام داشت و #برایان_دی_پالمای جوان آنرا کارگردانی کرده بود.
وی در سال ۱۹۷۲ یکی از کاندیداهای اصلی بازی در نقش مایکل کورلئونه در فیلم #پدرخوانده بود، اما شانس بازی در یکی از ماندگارترین نقش های تاریخ سینما را به رقیب خود #ال_پاچینو ی گمنام آن سالها که بازی و چهره‌اش #فرانسیس_فورد_کاپولا را مجذوب کرده بود، واگذار کرد و خودش در فیلمی ضعیف به نام «دار و دسته‌ای که نمی‌تواند شلیک کند» بازی کرد.

«طبل را آهسته بزن» اولین فیلمی که بود دنیروی جوان توانست در آن خودی نشان دهد. در آن فیلم وی نقش یک بسکتبالیست جوان و بیمار را بازی می‌کرد که با مرگ دست و پنجه نرم می‌کند.
بازی در این فیلم باعث شد #مارتین_اسکورسیزی از دنیرو برای بازی در فیلم «خیابان های بی رحم» دعوت به همکاری کند و این سر آغازی شد برای  همکاری درخشان دنیرو و اسکورسیزی در سال های بعد.

دنیرو خیلی زود با تیم مارتین اسکوسیزی و فرانسیس فورد کاپولا آشنا شد. این کارگردانان که همچون رابرت دنیرو اصل و رگ ریشه‌ای ایتالیایی داشتند تصمیم بر ایجاد موجی از فیلم‌های انتقادی از سیستم سرمایه‌داری و جو بی‌خیالی حاکم بر آمریکا گرفتند. پرچمداراین موج کوپولا بود.
اما مارتین اسکورسیزی و رابرت دنیرو تیم هماهنگی از آب درآمدند.
وی فیلمهای زیادی نیز تهیه و چند فیلم نیز کارگردانی کرده‌است مانند فیلم #یک_داستان_برانکسی که یکی از موفقترین فیلمهای زمان خود شد.
دنیرو همچنین در فیلم «پدرخوانده ۲» در نقش جوانی ویتو کورلئونه خوش درخشید و برای بازی در این نقش ماندگار موفق به کسب اسکار بهترین بازیگر شد.

در سالهای بعد دنیرو در فیلم های بسیار موفق #گاو_خشمگین ، #راننده_تاکسی و #سلطان_کمدی هر سه به کارگردانی دوست و همکارش اسکورسیزی و فیلم ماندگار #روزی_روزگاری_در_آمریکا ساخته #سرجیو_لئونه ظاهر شد و برای بازی در فیلم «گاو خشمگین» موفق به کسب دومین اسکار کارنامه هنری خود شد و نامش را در عرصه بازیگری ماندگار کرد.

دنیرو در سالهای میانسالی نیز در فیلم های خوبی نظیر #مخمصه به کارگردانی #مایکل_مان و #تسخیر_ناپذیران به کارگردانی برایان دی پالما ظاهر شد و همچنان روی خط موفقیت گام برمی‌داشت اما با پا گذاشتن به سالهای پیری و انتخابهای گاه عجیبش، کم‌کم درگیر بازی در نقشها و فیلمهای پیش پاافتاده شد. چنانچه بهترین فیلمهایی که در این سالها از وی دیده‌ایم نقش کمدی اش در فیلم «ملاقات با فوکر ها» و نقش مکمل اش در فیلم «دفترچه خطوط روشن»  است که برای بازی در آنها به ترتیب کاندیدای جایزه گلدن گلاب و اسکار بازیگر نقش مکمل شده است.

با این وجود دنیرو همواره یکی از بازیگران برتر تاریخ سینما خواهد ماند و نامش را در قلب بسیاری از دوستداران هنر هفتم حک کرده است.
نقش آفرینی های دنیرو بسیار روان و ساده و درعین حال تاثیرگذار و جذاب است. در بازیهای وی کمتر می‌توان جوشش احساسات را دید. منتقدان بسیاری بازیهای او را با بازیگران هم دوره اش مانند ال پاچینو، #ساموئل_ال_جکسون و #داستین_هافمن مقایسه می‌کنند و بازیهای وی را در مقابل این اسطوره‌های بازیگری معمولی ارزیابی می‌کنند اما تنها با دقت به آن پنج دقیقه به یاد ماندنی فیلم «مخمصه» که رابرت دنیرو و آل پاچینو روبروی هم می‌نشینند و با هم صحبت می‌کنند کافی است تا هر منتقدی را متقاعد کند که دنیرو همواره بهترین شیوه بازی را در کارهایش اجرا کرده و کلید موفقیتش خونسردی در اجرا و ارائه بازیهایی است که شبیه به خود زندگیست.

#شاه_فرتوت_ابریقستان را به دوستان خود هم معرفی کنید.
@oldkingofebrighestan