در آخرین ماههای جنگ ایران و عراق، در بمباران شیمیایی شهر
#حلبچه کردستان عراق، بیش از پنج هزار کودک و زن و مردِ کُرد، قتلعام شدند؛ و بیش از هفت هزار دیگر، زخمی و مفلوج و معلول، باقی ماندند.
عراق، گناه قتل عام شیمیایی کردها را به گردن ایران انداخت، و غرب دموکرات پس از ماهها کندوکاو کارشناسانه، حتی وقوع بمباران را هم قابل ثبوت ندانست! چرا که جنایت را دُردانهاش مرتکبشده بود، با همان سلاحهایی که خودش به او دادهبود.
زمانه هنوز دیگر نشده بود، شوروی و اردوگاهش هنوز باقی بود، و نیازی به هراس از لولوی تروریسم نبود؛ پس
#صدام هنوز عزیز بود، کردها هنوز به درد غرب نمیخوردند و مثل همیشه، حقوق بشر هم تنها در جایی حاضر میشد که امپریالیستها نیازش داشتند.
صدام به کشتن کردها عادت داشت. تا آن زمان بیش از ۴۰۰۰ روستای کردنشین را از روی زمین سترده بود.
#کردستان عراق، یک سرزمین اشغالشده بود و کمترین ربطی به کشوری به نام عراق نداشت، جز بهانه همیشگی و نفرینشدهٔ حفظ تمامیت ارضی وطن مسمومی به نام عراق. و این وطن چه بود؟ سرزمینی جعلشده که تا شصت هفتاد سال قبل از آن تاریخ، بخشی از خاک امپراتوری عقبماندهٔ پوسیدهٔ عثمانی بود و بعدتر به دست انگلیس و فرانسه فاتحان جنگ جهانی استعماریِ اول از آن امپراتوری جدا شده بود و "عراق" نامیده شده بود تا سالهای سال مرکز ِ فتنه و آشوب، و سفرهٔ خدادادهای برای آن تجاوزگران باشد؛ همانطور که فلسطین و سوریه و اردن و لبنان بودند و هستند.
حکومتهای پیاپی عراق، سالهای سال کردها را کشتند، آواره کردند، استثمار کردند، "تعریب" کردند و در مقابل سکوت جهان و نیشخند ِ جنایتکارانهٔ همسایگان، بر پیکر و جان و روح و فرهنگ و تاریخ آنها پایکوبیدند و زوزهکشیدند و به محض کمترین اعتراض یا مقاومت کردها، آنها را به تجزیهطلبی و به خطرانداختن تمامیت ارضی "وطن عربی" متهم کردند.
شوونیسم بعثی، سرزمین عربی میخواست. همهٔ عراق را عرب میخواست و تازه! خود همین سرزمین عربی نیز بهانهای بیش نبود.
مسئله این بود که سرزمین پارهپارهای مثل عراق، جز از طریق استبداد و ترور قابل "نگهداری" نبود. تا پیش از پایان جنگ جهانی اول و تقسیم امپراتوری عثمانی توسط فاتحان، کردها چهارصد سال بود در آن امپراتوری میزیستند و پیشتر از آن هم هزاران سال جزئی از ایران و از بنیانگذاران سرزمین ایران بودند که در پی ماجراجوییهای ابلهانهٔ صفویان، به سلطان عثمانی بخشیده شده بودند. چند ماه پس از پایان جنگ اول جهانی و ساخت کشور عراق، بخشهایی از همین کردها و سرزمینشان به آن الصاقشدند و قرار شد کردهایی که تا آن وقت از وطن ترکی دفاع کرده و به زبان ترکی تکلم کرده بودند، از آن تاریخ به بعد، مدافعان وطن عربی باشند و به زبان آسمانی عربی اظهار بندگی و ارادات نمایند. چنین جنایتی، مگر جز با زور و کشتار و ترور، ممکن میبود؟
پس رژیمهای پوشالی و دستنشاندهٔ عراق، پیاپی و دمادم، کردها را سرکوب کردند و اوجگیری این کشتار و ترور، با بهقدرترسیدن حزب بعث آغاز شد و سالبهسال شدت گرفت
پس حکومت بعث، بیرحمانه و با همه توان یک حکومت ترسوی فاشیست، کردها را سرکوب کرد.
#صدام حسین شکّی نداشت که زور، اولین و آخرین درمان، و اکسیر نجات و مانایی است...
نتیجهای که همه دیکتاتورها به آن میرسند و روزبهروز ناگزیر از شدت بخشیدن به آناند.
دیکتاتورها شیفته یکپارچگی هستند. آنها استاد زیباییشناسی نظم مطلقاند. نمیدانم کدام شیخ و عارف بزرگ ایرانی فرموده که همیشه در جستجوی مریدی بوده که پوستش را پر کاه کند و او دم برنیاورد! وه! چه شادمانی عارفانهای! دیکتاتورها، عارفانِ مدرناند!
مضحک اینکه اگر زور، کارگر میبود، صدام به آن فلاکت نمیافتاد؛ و عربهای بصره و فلوجه ناچار نمیشدند در دولت و پارلمانشان، هر سند و گفتهای را به زبان کردی هم ترجمه کنند.
دیکتاتورها همیشه در اشتباهاند. همه آنها فکر میکنند که با دیکتاتورهای ذلیلشدهٔ پیشین متفاوتاند و داستان ِجاودانگیشان دیگر است.
دیکتاتورها فکر میکنند که میتوان برای همیشه ملتی را سرکوب کرد، دهانی را بست، عقلی را ضایع کرد، آدمی را به حیوانیت کشانید، آزادهای را برده کرد، زندگیای را کشت، شادیای را به اندوه بدل کرد، کتابی را سوزاند، عاقلی را خر کرد، و تا ابد بر تختگاه خون تکیه زد.
اما نمیتوان...
حلبچه شاهد است!
#خالد_رسولپور ۲۵اسفند، سالروز بمباران شیمیایی
#حلبچه۱۳۶۶
#شاه_فرتوت_ابریقستان را به دوستان خود هم معرفی کنید.
@oldkingofebrighestan