ای دوست
با من بگو چگونه شبی بود
آن شب که ما
در کلبه ای میان درختان
آن سوی باد
آن سوی رودخانه
تنها بودیم
آن شب هراسناک ترین شب بود
زیرا دیوار بین ما و حقیقت کنار رفت
و تو ، حقیقت عریان را
دیدی که چگونه
در هاله ای
از وحشت
بر آن دوپای قائم مرگ ایستاده بود
و دیدی حقیقت
وقتی برهنه است
حتی از سهمناک ترین دروغ
دهشت فزاتر است
@nozar_parang