روز + نامه - نگین حسینی

#حق_زندگی
Канал
Логотип телеграм канала روز + نامه - نگین حسینی
@neginpaperПродвигать
329
подписчиков
238
фото
91
видео
92
ссылки
روز و روزگار هومن

امروز که برای چند دوست کامنت شادباش و تبریک گذاشتم و از احساس خوبی که موفقیت هایشان داشت احساس افتخار کردم، ناگهان یادم آمد که دوستی تنها دارم که همین حالا، در بهترین روزهای جوانی اش، در خانه ای در تهران زندگی می کند و تجربه های زیستی و معمولی من و شما را که از فرط عادت روزمره شده اند، فقط از دریچۀ فیسبوک تماشا می کند. یادم افتاد که هومن روزی چندین و چند بار تنهایی اش را در پستهای فیسبوکی اش فریاد میکشد و از آرزوهای ساده اش می گوید در دنیایی که دوستی ندارد؛ و بوسیدن یک دختر برایش رویایی غیرممکن است.

هومن داستان زندگی اش را هفت ماه پیش برایم نوشت و گفت که متولد ١٣٥٩ است. مادرش که شش ماهه باردار بود، در جاده ای در مسیر کرمانشاه – همدان، شاهد تصادفی سنگین بود و همین باعث زایمان زودهنگامش شد. هومن چند ماهی را در دستگاه مخصوص نگهداری نوزادان نارس گذراند اما در همان روزهای جنگ عراق و ایران، به سبب بمبارانها و قطعی برق، جریان دستگاه مدام قطع و وصل میشد؛ نوزادی که آرام داخل دستگاه خوابیده بود، آسیب مغزی دید و به سی پی یا فلج عضلانی و حرکتی مبتلا شد. ماهها بعد، ابتلا به سرخک و افتادن از روی میز، آسیب مغزی و حرکتی هومن را بیشتر کرد. او تمامی دورۀ کودکی و نوجوانی را به فیزیوتراپی و توانبخشی گذراند. عمل جراحی که روی پاهایش انجام شد، برخلاف وعدۀ پزشک، موفق نبود و فقط دردی به هزار و یک درد هومن اضافه کرد. او توانست به مدرسه برود و زبان انگلیسی یاد بگیرد اما از وقتی وزنش بیشتر شد دیگر پدرش نتوانست او را به جایی ببرد، و این آغاز خانه نشینی اش بود.

هومن برایم نوشت که بارها کسانی با او قرار ملاقات گذاشته اند در حالی که شرایط جسمی اش را میدانستند اما هر بار، قرارها را به هم زدند و رفتند پی کار و تفریح خودشان. هومن برایم از نیازهای عاطفی و جسمی اش نوشت و من قول دادم که روزی در مورد نیازهای جنسی افراد دارای معلولیت بنویسم (و شرمنده اش که هنوز ننوشته ام) و از طرف او بگویم که هومن هم انسان است، حق زندگی دارد، نیاز دارد، و فقط به این دلیل که بدنش متفاوت است و معلولیت دارد، نباید از حق انسانی اش محروم شود. هومن در روز جهانی بوسه، با صراحت نوشت که دلش میخواهد کسی را ببوسد اما... و چند دوست فیسبوکی، با حُسن نیت دلداریش دادند که "نگران نباش، خبری نیست و ..." بی فکر آنکه گاهی هر انسانی خودش باید به این "خبری نیست"ها برسد، تجربه کند، لذت ببرد، آسیب ببیند، رشد کند، و زندگی اش را از دریچه های متفاوت خودش ببیند، نه از پنجرۀ تجربه های تلخ و شیرین دیگران.

امروز باز هم یاد هومن افتادم و فکر کردم که بیشتر ما یکدیگر را از لابلای پستهای سرشار از خبرهای خوب و حتی ناخوشایندمان می بینیم اما شاید هرگز هومن را و هومن ها را نبینیم که اتفاقا نه شرایط جسمی شان، بلکه درک نادرست دیگران از شرایط جسمی آنها، این افراد را به زندانیانی تبدیل کرده که محکوم به حبس ابد در خانه و چشم بستن روی نیازهای روحی و جسمی شان هستند. به این فکر کردم که هومن منزوی در خانه، چه پستی بگذارد جز فریادهای تنهایی اش؟ کجا میتواند برود تا عکسی در اینستاگرامش بگذارد؟ چه کسی با او قراری عاشقانه می گذارد که بر سر آن بماند و بپاید، دستکم در حد آشنایی؟ هومن از چه بنویسد که تجربه ای در دل جامعه باشد؟

روزی برای هومن نوشتم که او باید از خانه بیرون برود؛ باید با انجمن های مرتبط افراد دارای معلولیت ارتباط برقرار کند. برایش شماره و نشانی انجمن باور را هم گذاشتم. هومن باید از خانه بیرون برود؛ جمله ای که برای من و تویی که به ثانیه از جا بلند می شویم و آمادۀ رفتنیم، آسان است اما برای هومن، آوار تمام نداشتن ها را روی سرش می ریزد.
این نوشته را با یک سوال تمام می کنم؛ سوالی که شاید به عمل برسد یا نرسد: برای هومن، دقیقا برای همین یک نفر، چه کار می توانیم بکنیم؟

*نگین حسینی، روزنامه نگار، فعال حقوق افراد دارای معلولیت
#معلولیت #حقوق_افراد_دارای_معلولیت #حق_زندگی #هومن
@neginpaper
with: Hooman Bagheri