یه آهنگ عربی گوش میدادم میگفت "سختترین رنجش عشق، اونجاییه که معشوقت نزدیکت باشه و رسیدن بهش محال، مثل قافلهی شتری که تو صحرا تلف میشه و میمیره درحالیکه داره آب حمل میکنه" الله الله از این توصیف. قشنگ با گوشت و پوست و استخون میفهمی چی داره میگه
وقتی به دنیا آمدم شب بود اما مادرم آهنگ صبح را میخواند. بعدها هرگاه به افقها نگاه میکردم پدرم میگفت: به زودی صبح میدمد! در تاریکی به دنیا آمدهام به همین خاطر چشم و ابروی من سیاه است و جسمم ضعیف و ناتوان زخمی نیز در قلب دارم که هرگز خوب نخواهد شد! من چهل و دو سال است به دنیا آمدهام اما این شب دراز هنوز به پایان نرسیده آه خدای من! چقدر ستاره باید افول کند تا این صبح بدمد؟! #احمدجانعثمان