وقتی به دنیا آمدم
شب بود
اما مادرم آهنگ صبح را میخواند.
بعدها
هرگاه به افقها نگاه میکردم
پدرم میگفت:
به زودی صبح میدمد!
در تاریکی به دنیا آمدهام
به همین خاطر
چشم و ابروی من سیاه است
و جسمم ضعیف و ناتوان
زخمی نیز
در قلب دارم که هرگز خوب نخواهد شد!
من چهل و دو سال است به دنیا آمدهام
اما این شب دراز
هنوز به پایان نرسیده
آه خدای من!
چقدر ستاره باید افول کند
تا این صبح بدمد؟!
#احمدجانعثمان