✔️خیزش حوزه سنتی؟
🔻(در حاشیه درگذشت سیدحسن افتخارزاده)
🔸رضا تاران
🔹۱. صدور پیامهای تسلیت به مناسبت درگذشت سیدحسن افتخارزاده از سوی حضرات آیات: جعفر سبحانی، علی کریمی جهرمی، سیدصادق شیرازی، یدالله دوزدوزانی، سیدجعفر سیدان، سیدمحمدجواد علوی بروجردی، محمد سند بحرانی و سیدمحمد حسینی زنجانی را نه در جهت گسترش انجمن حجتیه بلکه باید در جهت گسترش و تقویت اندیشه «حوزه سنتی» تحلیل کرد.
🔹۲. دال مرکزی اندیشه «حوزه سنتی» حفظ و اولویت «تشیع» در دوره غیبت است؛ در دوره غیبت امام (عج) شیعیان سوار بر قایقی کوچک در اقیانوس بزرگ و پرتلاطم و پرخطر هستند؛ اولویت در این دوره حفظ و بقاء تشیع و شیعیان است. حوزه علمیه به عنوان کانون حفظ فرهنگ شیعی باید راه امام صادق (ع) و امام باقر (ع) را در پیش گیرد و از درگیریها پرهیز کند که اقلیت در درگیریها پیروز نخواهد بود. به باور آنها حفظ نظامات اجتماعی(زندگی و معیشت مردم نباید آسیب ببیند) در درون و حفظ کیان اسلامی و جلوگیری از تجاوز فرهنگی و نظامی اولویت حاکمان است. با توجه به غیبت امام، علما و مراجع تقلید مسولیتی در انجام همه فرامین اسلامی ندارند و به قدر مقدور باید اکتفا کنند. قدر مقدور نه اجرای خط به خط شریعت اسلامی بلکه حفظ هویت شیعی است(غدیر، عاشورا و زمینهسازی برای ظهور امام دوازدهم)، حفظ تشیع نه بر پایه زور بلکه باید مبتنی بر تبلیغ، کار فرهنگی و تربیت اخلاقی باشد؛ آمادگی برای ظهور نیز چنین معنایی دارد.
🔹۳. به نظر میرسد این قرائت از اسلام تا اواخر دهه سی شمسی نگرش غالب علمای شیعی بوده است، با شکلگیری اسلام سیاسی در دهه چهل و پنجاه و پیروزی انقلاب ۵۷ اسلام سیاسی با داشتن ذیل اجتماعی و با استفاده از قدرت سیاسی، حوزه سنتی را به حاشیه راند. بسیاری از علمای معتقد به اسلام سیاسی مناصب سیاسی را بر تدریس و تربیت شاگرد ترجیح دادند. در غیاب نمایندگان اسلام سیاسی در حوزه علمیه قم مهمترین کرسیها تدریس فقه و اصول چهار دهه در دست حضرات آیات وحید خراسانی و میرزا جواد تبریزی و... بود، نمایندگان اسلام سیاسی تا به خود آمدند متوجه شدند بسیاری از اساتید سطوح و خارج حوزه علمیه تربیت شده اساتید حوزه علمیه سنتی هستند و طلبههای جوانتر هر قدر به دانش خود اضافه میکنند و با تحولات اجتماعی مواجه میشوند از اسلام سیاسی فاصله میگیرند. فروپاشی رژیم بعث در عراق و عملکرد آیت الله سیستانی نیز موجب تقویت سنتیها در حوزه علمیه شد چه آنکه تجربهای از عدم دخالت مستقیم علما در سیاست را مشاهده کردند.
🔹۴. در دوره جمهوری اسلامی دو جریان اصلی از سنتیها قابل مشاهده است؛ بخش از سنتیهایی که تداوم خط تاریخی این جریان است و با اهل سنت غیریتسازی میکنند و مسالههای جهان جدید مورد توجه آنها نیست، گروه دوم که از دهه هشتاد رشد کردهاند مسالههای کلامی یا شبهات جهان جدید را نیز مطالعه میکنند و خود را موظف میدانند در مقابل کلام جدید از تشیع دفاع کنند. حوزه سنتی در درون خود طیفهای مختلفی دارد و نمیتوان همه آنها را طیف واحدی در نظر گرفت؛ از کسانی که برای پیشبرد برنامههای خود از منابع جمهوری اسلامی استفاده میکنند تا کسانی که ساکت هستند و برخی هم نظام جمهوری اسلامی را مشروع نمیدانند و گاه انتقادی مطرح میکنند.
🔹۵. حامیان حوزه سنتی درباره امر سیاسی در دهه ۶۰ و ۷۰ همواره ساکت بودهاند. از سال ۸۴ و با موضعگیری برخی دولتمردان علیه روحانیت و مشاهده تحولات ۸۸، ۹۶، ۹۸ و ۱۴۰۱ و شعارها و اقدامات علیه روحانیت و حوزههای علمیه و اوضاع نابسامان اقتصادی کشور، نمایندگان حوزه سنتی را به این نتیجه رساند که اسلام سیاسی در عمل کارآمد نبوده است و موجب بدبینی مردم به مراجع تقلید و حوزههای علمیه شده است، و تداوم چنین رویکردی میتواند تشیع را با خطر مواجه کند، به همین جهت باید این پیام را به مردم منتقل کرد که مرجعیت و حوزههای علمیه موید نظام سیاسی نیستند. در حوزه نظر نیز برخی معتقدند سیاست امری تخصصی است و باید به اهلش سپرده شود و مراجع تقلید و روحانیت فقط زمانی باید دخالت کنند که کیان اسلامی به خطر بیفتند یا منفعت بزرگی از شیعیان ضایع شود.
🔹۶. مرور یافتههای موج چهارم پیمایش ملی ارزشها و نگرشهای ایرانیان نشان میدهد علیرغم گرایش بسیاری از مردم به جدایی نهاد دین از نهاد سیاست، علاقه و حضور مردم در عزاداری عاشورا در دهه ۷۰ و اواخر دهه ۹۰ تغییری نکرده است و شاید این یافته نشاندهنده همراهی بخش مهمی از جامعه با نگرش حوزه سنتی باشد همچنان که قوت گرفتن فعالیتهای هیاتهای مذهبی در مقابل فعالیتهای بسیج نیز بتواند چنین نگاهی را تقویت کند، چه آنکه حوزه سنتی بر حفظ و تقویت هویت شیعی بجای اجرای شریعت اسلامی تاکید دارد و در دوره غیبت ادعایی درباره اداره سیاست و اقتصاد و بهداشت و ... ندارد.
@namehayehawzavi