⚡️روایتی از رابطه دوستانه آیتالله صانعی و آیتالله صافی گلپایگانی
✔️فخرالدین صانعی در سالگرد رحلت حضرت آیتالله صافی
🔻
🔹در آن سال{88} و در میانه درگیریها و اتفاقات و در فضایی که حق و باطل به هم در آمیخته بود و از دین برای ترویج قدرت، استفاده ابزاری میشد، در یک روز جمعه، گروههایی که در قم حضور داشتند، بیانیه دادند که بعد از نماز جمعه، قصد حمله به دفتر والد استاد را داریم تا آنجا را ببندیم. عموی بنده که در خبرها از این قصد، مطلع شده بود، بی آنکه به ما اطلاع دهد، صبح زود به دفتر حضرت آقای صافی رفته بودند. والد استاد به اینگونه مزاحمتها اهمیتی نمیدادند و خود را به دست خدا میسپردند، ولی مرحوم عموی ما بی آنکه به ما اطلاعی دهند و کسی را آگاه کنند، صبح زود از تهران به قم میآیند و حدود ساعت هفت صبح به خدمت آقای صافی میرسند.
🔹ایشان از قبل هم با حضرت آقای صافی، آشنا بودند. بعدها خودشان میگفتند که من راهی جز مراجعه به ایشان ندیدم و کسی را جز ایشان نیافتم که بتواند کاری انجام دهد و مانع این حرکت شود. لذا به خدمت ایشان رسیده و گفته بودند که توهین به اخوی، در اصل، توهین به امام، محسوب میشود؛ چون شاگرد ایشان بوده و شما هم به ایشان عنایت دارید. حضرت آقای صافی بسیار ناراحت شده و از همانجا با مسؤولان امنیتی، تماس میگیرند. همزمان با آن، حدود ساعت ده صبح بود که حضرت آقای منتظری هم با اینکه خودشان هیچگاه در این گونه مواقع از خانه بیرون نمیرفتند و در معرض هجمه بودند، ولی با والد استاد، تماس گرفتند و گفتند که دوست ندارم به شخصیت شما لطمه بخورد؛ لذا به شما پیشنهاد میکنم از خانه، خارج شوید. والد استاد پاسخ دادند که شما هم در این شرایط بودهاید و ما هم در خانه میمانیم و مشکلی ندارد؛ چون وقتی انسان کاری را شروع میکند، تا پایان کار باید بایستد.
🔹این مبنای کلی از والد استاد بود که همیشه میفرمودند به مقتضای «فتدبر عاقبته» همیشه وقتی میخواهید مبارزه یا هر کاری را آغاز کنید، عاقبت آن را بسنجید و با توجه به آن عاقبتاندیشی، دست به کار بزنید و در وسط کار، عقب ننشینید. ایشان طبق همین مبنا فرمودند که ما حرفی را زدهایم و کاری را شروع کردیم؛ لذا ایستادگی میکنیم، ولی حضرت آقای منتظری تقریباً با حالت آمرانه میخواستند که والد استاد منزل را ترک کنند. والد استاد با توجه به این که احترام ایشان را به شدت، رعایت میکردند؛ چون استاد ایشان بودند و حق استادی بر ایشان داشتند. پیشنهاد حضرت آقای منتظری، که حالتی شبیه به آمرانه داشت، والد استاد هم در آن روز با والده از منزل، بیرون رفتند اما حضرت آقای صافی، تماس گرفته بودند و بعد از تماس ایشان مقدماتی فراهم شد که این هجوم صورت نگیرد.
🔹در آن زمان هم برخی از دوستان به دفتر آمدند و به حالت تحصن در دفتر ماندند که اگر به دفتر، حمله کردند، به دفاع بر خیزند. اما با توجه به تدبیری که ایشان اندیشیده بودند، آن اتفاق نیفتاد و این هم در آن زمان، قابل قدردانی بود و هم یک سیره عملی و درسی برای ماست. همان موقع، مشخص بود که این برخوردها از کجا سرچشمه میگیرد و به چه کیفیت است، و بعد از آن هم امکان دارد اگر کسی قصد حمایت داشته باشد، دچار مشکلاتی شود؛ چنانکه در سالهای اخیر هم دیدیم که به خود ایشان هم حملاتی صورت میگرفت؛ چون دیگران بیکار نمینشستند و میخواستند شخصیت ایشان را مخدوش کنند، اما ایشان به این مسائل، توجهی نداشت و صفا و صمیمیت، مردانگی و حسی که برای حفظ حوزهها به صورت عملی داشتند، حفظ میفرمودند. امروز هم مدام از حفظ حوزهها سخن گفته میشود، ولی در مرحله سخن، متوقف میشود، اما ایشان برای حفظ حوزه به این عنوان که حوزه جای این رجالهبازیها نباشد، چنین اقدامی کردند.
@namehayehawzavi