مدافعان حضرت زینب سلام الله علیها🖤🖤🖤

#مادرش
Канал
Логотип телеграм канала مدافعان حضرت زینب سلام الله علیها🖤🖤🖤
@modafehanzynabПродвигать
256
подписчиков
26,2 тыс.
фото
7,73 тыс.
видео
836
ссылок
وقتی که طفل کوچکتان باب حاجت است پس گردش زمین و زمان کار #زینب است جهت تبادل باادمین کانال هماهنگ کنید وقتی که طفل کوچکتان باب حاجت است پس گردش زمین و زمان کار #زینب است جهت تبادل باادمین کانال هماهنگ کنید @Kkjhyygf کپی حلال باذکرصلوات 🌱
🌺🇮🇷🌺🇮🇷🌺🇮🇷🌺🇮🇷
✍️ #دمشق_شهر_عشق

#قسمت_سی_و_سوم

💠 طاقت از دست دادن برادرم را نداشتم که با #اشک‌هایم به مصطفی التماس می‌کردم :«تورو خدا پیداش کنید!»

بی‌قراری‌هایم #صبرش را تمام کرده و تماس‌هایش به جایی نمی‌رسید که به سمت در رفت و من دنبالش دویدم :«کجا میرید؟»

💠 دستش به طرف دستگیره رفت و با لحنی گرفته حال خرابش را نشانم داد :«اینجا موندنم فایده نداره.» #مادرش مات رفتنش مانده و من دو بار قامت غرق خونش را دیده بودم و دیگر نمی‌خواستم پیکر پَرپَرش را ببینم که قلبم به تپش افتاد.

دل مادرش بزرگتر از آن بود که مانع رفتنش شود، اشکش را با چند بار پلک زدن مهار کرد و دل کوچک من بال بال می‌زد :«اگه رسیدن اینجا ما چیکار کنیم؟»

💠 از صدایم تنهایی می‌بارید و خبر #زینبیه رگ غیرتش را بریده بود که از من هم دل برید :«من ُنی‌ام، اما یه عمر همسایه سیده زینب بودم، نمی‌تونم اینجا بشینم تا #حرم بیفته دست اون کافرا!»

در را گشود و دلش پیش اشک‌هایم جا مانده بود که دوباره به سمتم چرخید و نشد حرف دلش را بزند. نگاهش از کنار صورتم تا چشمان صبور مادرش رفت و با همان نگاه نگران سفارش این دختر #شیعه را کرد :«مامان هر اتفاقی افتاد نذارید کسی بفهمه شیعه‌اس یا #ایرانیه!» و می‌ترسید این اشک‌ها پای رفتنش را بلرزاند که دیگر نگاهم نکرد و از خانه خارج شد.

💠 او رفت و دل مادرش متلاشی شده بود که پشت سرش به گریه افتاد و من می‌ترسیدم دیگر نه ابوالفضل نه او را ببینم که از همین فاصله دخیل ضریح #حضرت_زینب (علیهاالسلام) شدم.

تلوزیون #سوریه فقط از نبرد حمص و حلب می‌گفت، ولی از #دمشق و زینبیه حرفی نمی‌زد و از همین سکوت مطلق حس می‌کردم پایتخت سوریه از آتش ارتش آزاد گُر گرفته که از ترس سقوط داریا تب کردم.

💠 اگر پای #تروریست‌ها به داریا می‌رسید، من با این زن سالخورده در این تنهایی چه می‌کردم و انگار قسمت نبود این ترس تمام شود که صدای تیراندازی هم به تنهایی‌مان اضافه شد.

باورمان نمی‌شد به این سرعت به #داریا رسیده باشند و مادرش می‌دانست این خانه با تمام خانه‌های شهر تفاوت دارد که در و پنجره‌ها را از داخل قفل کرد.

💠 در این خانه دختری شیعه پنهان شده و امانت پسرش بودم که مرتب دور سرم #آیت_الکرسی می‌خواند و یک نفس نجوا می‌کرد :«فَاللَّهُ خَيْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِين.» و من هنوز نمی‌دانستم از ترس چه تهدیدی ابوالفضل حاضر نشد تنها راهی ایرانم کند که دوباره در این خانه پنهانم کرد.

حالا نه ابوالفضل بود و نه مصطفی که از ترس اسارت به دست تروریست‌های #ارتش_آزاد جانم به لبم رسیده و با اشکم به دامن همه ائمه (علیهم‌السلام) چنگ می‌زدم تا معجزه‌ای شود که درِ خانه به رویمان گشوده شد.

💠 مصطفی برگشته بود، با صورتی که دیگر آرامشی برایش نمانده و چشمانی که از غصه به خون نشسته بود.

خیره به من و مادرش از دری که به روی خودمان قفل کرده بودیم، حس کرد تا چه اندازه #وحشت کردیم که نگاهش در هم شکست و من نفهمیدم خبری ندارد که با پرسش بی‌پاسخم آتشش زدم :«پیداش کردید؟»

همچنان صدای تیراندازی شنیده می‌شد و او جوابی برای اینهمه چشم انتظاری‌ام نداشت که با شرمندگی همین تیرها را بهانه کرد :«خروجی شهر درگیری شده بود، برا همین برگشتم.»

💠 این بی‌خبری دیگر داشت جانم را می‌گرفت و #امانت ابوالفضل پای رفتنش را سُست کرده بود که لحنش هم مثل نگاهش به زیر افتاد :«اگه براتون اتفاقی می‌افتاد نمی‌تونستم جواب برادرتون رو بدم!»

مادرش با دلواپسی پرسید :«وارد داریا شدن؟» پایش پیش نمی‌رفت جلوتر بیاید و دلش پیش #زینبیه مانده بود که همانجا روی زمین نشست و یک کلمه پاسخ داد :«نه هنوز!»

💠 و حکایت به همینجا ختم نمی‌شد که با ناامیدی به قفل در نگاه کرد و صدایش را به سختی شنیدم :«خونه #شیعه‌های اطراف دمشق رو آتیش می‌زنن تا مجبور شن فرار کنن!»

سپس سرش به سمتم چرخید و دیدم قلب نگاهش برایم به تپش افتاده که خودم دست دلش را گرفتم :«نمی‌ذارم کسی بفهمه من شیعه‌ام!» و او حرف دیگری روی دلش سنگینی می‌کرد و همین حرف حالش را زیر و رو کرده بود که کلماتش به هم پیچید :«شما ژنرال #سلیمانی رو می‌شناسید؟»

💠 نام او را چند بار از ابوالفضل شنیده و می‌دانستم برای آموزش نیروهای سوری به دمشق آمده که تنها نگاهش کردم و او خبر تلخش را خلاصه کرد :«میگن تو انفجار دمشق #شهید شده!»

قلبم طوری به قفسه سینه کوبیده شد که دلم از حال رفت. می‌دانستم از فرماندهان #سپاه است و می‌ترسیدم شهادتش کار نیروهای ایرانی را یکسره کند که به نفس‌نفس افتادم :«بقیه ایرانی‌ها چی؟» و خبر مصطفی فقط همین بود که با ناامیدی سری تکان داد و ساکت شد...

#ادامه_دارد

🌺🇮🇷🌺🇮🇷🌺🇮🇷🌺🇮🇷
💢دلنوشته شهید قبل
از شهادت در #مسجد_جمکران:
بسم الله الرحمن الرحیم

🌷یا اباصالح المهدی (عج) ادرکنی
امروز در کنار مسجد جمکران نشسته
و بعد از نماز صبح می نویسم که
چه نویسم، از کی بنویسم، زبان
قاصر و قلم کُند و توان نوشتن
ندارد . . .
🌷دلم، دلم، دلم، این کلمه آشناست
که همیشه می گوییم، دلم میخواهد
چنین و چنان کنم، دلم میخواهد چی
و چی داشته باشم و...
🌷ولی تاکی دل بستن به دنیا، ولی
تاکی دل دیگران شکستن، ولی تاکی دل
بدست نیاوردن ولی تاکی دل امام
را شکستن و دل به دست او ندادن
دلی که با دل امام عصر نباشد دل
نیست، سنگ است، چی میخواهد
امامم از من سیه روی، کنم ترک گنه
بپردازم به واجب، ولی این چنین
است که او میخواهد،خدایا یاری کن
شوم آنچه میخواهد مولایم تا شوم
رو سپید نزد #مادرش_زهرا(س)
که عالم نه عالمین در زیر پایش.

🌷الهی تو کن دعایم مستجاب گوشه
چشمی ز یار مهربانم،که نزدیک است
ولی نتوان دید، متی ترانا و نراک یا
بقیه الله...🌹جمکران –7فروردین1392

#شهید_مدافع_حرم_عبدالکریم_غوابش
#شهید_اصل_غوابش

مزار🕊گلزارشهدای‌‌اهواز

#سالروزولادت :۱۳۴۸/۱۰/۲۵_ اهوز
#سالروزشهادت :۱۳۹۴/۴/۱۹

#سالروزولادت🎊🎉🎈🎂🎈🎉🎊
💢دلنوشته شهید قبل
از شهادت در #مسجد_جمکران:
بسم الله الرحمن الرحیم

🌷یا اباصالح المهدی (عج) ادرکنی
امروز در کنار مسجد جمکران نشسته
و بعد از نماز صبح می نویسم که
چه نویسم، از کی بنویسم، زبان
قاصر و قلم کُند و توان نوشتن
ندارد . . .
🌷دلم، دلم، دلم، این کلمه آشناست
که همیشه می گوییم، دلم میخواهد
چنین و چنان کنم، دلم میخواهد چی
و چی داشته باشم و...
🌷ولی تاکی دل بستن به دنیا، ولی
تاکی دل دیگران شکستن، ولی تاکی دل
بدست نیاوردن ولی تاکی دل امام
را شکستن و دل به دست او ندادن
دلی که با دل امام عصر نباشد دل
نیست، سنگ است، چی میخواهد
امامم از من سیه روی، کنم ترک گنه
بپردازم به واجب، ولی این چنین
است که او میخواهد،خدایا یاری کن
شوم آنچه میخواهد مولایم تا شوم
رو سپید نزد #مادرش_زهرا(س)
که عالم نه عالمین در زیر پایش.

🌷الهی تو کن دعایم مستجاب گوشه
چشمی ز یار مهربانم،که نزدیک است
ولی نتوان دید، متی ترانا و نراک یا
بقیه الله...🌹جمکران –7فروردین1392

#شهید_مدافع_حرم_عبدالکریم_غوابش
#شهید_اصل_غوابش

مزار🕊گلزارشهدای‌‌اهواز

#سالروزولادت :۱۳۴۸/۱۰/۲۵_ اهوز
#سالروزشهادت :۱۳۹۴/۴/۱۹

#سالروزولادت🎊🎉🎈🎂🎈🎉🎊
تنها عاملی که باعث شد #احمد به فیض #شهادت نائل شود، در مرحله اول #احترام خاصی بود که به #مادرش می‌گذاشت و بعد هم به #خانواده. در #مقابل #مادرش #خاک می‌شد! نسبت به من هم خیلی #مهربان و #خوب بود.😭😭😭
🍃🍃
سرانجام#شهید احمد حیاری هم درتاریخ ۱۳۹۵/۵/۵ دراثر #انفجار مین در #سوریه به آرزوی خود که همانا#شهادت در راه #خدا♡بود رسید.
🍃🍃
#مزار#شهید
گلزار #شهدای شهر شوش دانیال، استان خوزستان.
🍃🍃
شادی ارواح طیبه ی شهدا،امام شهدا،شهدای انقلاب، شهدای دفاع مقدس،شهدای مدافع حرم، شهدای مدافع امنیت، شهدای مدافع سلامت،شهدای هسته ای
و علی الخصوص شهید سرفراز

💠 شهید احمد حیاری💠


🌷 صلوات 🌷

التماس دعای فرج وشهادت

یاعلی مدد
ایشان#فوق دیپلم #نقشه کشی داشت وقتی به سن #انتخاب #شغل رسید،#پاسداری را انتخاب کرد،و#راه پدرش را ادامه داد وقتی جذب #سپاه شد #نورانیتش چندین #برابر شد، دیگه همه دعایش این شده بود که #شهادت نصیبش شود از #مأموریت هایش حرفی نمی زد چون می دانست #شغلش #حساسه،خانواده اش هم چیزی از کار ایشان نمی پرسیدند.
🍃🍃
هر وقت برنامه #روایت فتح را نگاه می کرد،
می گفت ما #مدیون #خون #شهداییم، عاشق فیلم #شهید بابایی بود آهنگ «شهید گمنام سلام» را دوست داشت می گفت #شهید شدم این آهنگ را برایم بگذارید که همین هم شد.💔
🍃🍃
#نمازش همیشه #اول وقت بود، #احترام# خانواده و#پدرو#مادرش رو خیلی نگه می داشت.
تحصیلاتش را هم ادامه داد تا مقطع کاردانی و...‌‌
#عاشق #شهدا بود ودر#یادواره #شهدا شرکت
می کرد......
🍃🍃
پس از ورود به سپاه پاسداران ابتدا در قسمت مخابرات شروع به فعاليت و پس از چندي به سمت مسئول مخابرات لشکر 19 فجر انتخاب و مشغول به کار شد و سپس عازم #مناطق جنگي شد.
🍃🍃
و در #عمليات هاي مختلفي از جمله : عمليات #بدر در منطقه عملياتي #جزيزه مجنون عمليات #والفجر 8 در منطقه #عملياتي فاو و #کربلاي 4 و 5 #شرکت و چندین بار هم #مجروح شد.
🍃🍃
به طوري که هر بار که به مرخصي مي آمد پس از چند روز دوباره #عازم منطقه مي شدو در طول مدت حضور در کنار خانواده مسئله #شهادت را براي خانواده جا انداخته بود.
🍃🍃
#بارزترين خصوصيات اخلاقي اش #احترام خاصي بود که براي #پدر و #مادرش قائل بود، در مسائل #سياسي #اجتماعي و #عبادي بسيار #جدي و #پر تلاش و #منطقي بود.
🍃🍃
در امر برگزاري #مراسم دعا در منازل #شهدا اقدام مي کرد و خود به عنوان
#ذاکر #اهل بيت عليه السلام⚘با خواندن دعا مشغول مي شدکه آثاري از ایشان در منازل #شهدا موجود هست.
🍃🍃
#ولايت فقيه را تجسم عيني حکومت
#آقا امام زمان عجل الله♡ در اين برهه از زمان مي دانست و امام امت را پدر خويش و ذريه رسول الله⚘
🍃🍃
🔴#تلنگرانه👌

فرشتگان در حال خواندن اسامی #جهنمیان بودند...
که ناگهان نامش #خوانده شد...
"چگونه می توانند مرا به جهنم ببرند؟😰
دو فرشته او را گرفتند و به سوی جهنم بردند...
او تمام اعمال خوبی که انجام داده بود را فریاد می زد...🔊

نیکی به #پدرش و #مادرش،
#روزه هایش، #نمازهایش،
#قرآنش خواندنش و...

التماس میکرد ولی بی فایده بود.😓

او را به درون آتش انداختند.🔥

ناگهان دستی بازویش را گرفت و به عقب کشید.

پیرمردی را دید و پرسید:
"کیستی⁉️"

پیرمرد گفت:
"من نمازهای توام".

مرد گفت:
"چرا اینقدر دیر آمدی؟😞
چرا در آخرین لحظه مرا نجات دادی

پیرمرد گفت:
چون تو همیشه نمازت را در آخرین لحظه میخواندی!
آیا فراموش کرده ای؟

در این لحظه از خواب پرید.😨
تا صدای اذان را شنید وضو گرفت و به نماز ایستاد.😇

❇️نمازت را سر وقت، چنان بخوان كه گویا آخرین نمازی است که میخوانی.👌

🌸خدا ميفرماید:
من تعهدى نسبت به بنده ام دارم كه اگر نماز را در وقتش بپا دارد او را عذاب نكنم و او را به بهشت ببرم.🌸