مدافعان حضرت زینب سلام الله علیها🖤🖤🖤

#زندگی
Канал
Логотип телеграм канала مدافعان حضرت زینب سلام الله علیها🖤🖤🖤
@modafehanzynabПродвигать
256
подписчиков
26,2 тыс.
фото
7,73 тыс.
видео
836
ссылок
وقتی که طفل کوچکتان باب حاجت است پس گردش زمین و زمان کار #زینب است جهت تبادل باادمین کانال هماهنگ کنید وقتی که طفل کوچکتان باب حاجت است پس گردش زمین و زمان کار #زینب است جهت تبادل باادمین کانال هماهنگ کنید @Kkjhyygf کپی حلال باذکرصلوات 🌱
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥شهید مدافع حرمے ڪه در پے حلالیت از اهل دنیا بود ...

#زندگی_پس_از_زندگی

‍ ﷽🕊♥️🕊
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
درس #زندگی از لقمان حکیم

فیلم حاوی نکات قشنگیه... حتما ببینید 🙂👌


💚
#زندگی_قرآنی
اگه نمازت وقت گناه جلوتو نمیگیره
پس ی جای کار میلنگه
اخه تو قرآن اومده:

نماز واقعی میگه گناه نکن


إِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَىٰ عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنكَرِ
َ(عنکبوت45)
#زندگی_قرآنی

اگه شبا تا نصفه شب بیداری و صبح تا لنگ ظهر خواب 😴😵
پس از زندگی قرآنی فاصله گرفتی ⛔️

آخه قرآن میگه
شب برای آرامش(استراحت )
وصبح برای فعالیت و کسبه


اللَّهُ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ اللَّيْلَ لِتَسْكُنُوا فِيه ِ(غافر61)

وَجَعَلْنَا النَّهَارَ مَعَاشًا(نبأ11)
#زندگی_به_سبک_شهدا

🍃همسر شهید نقل می‌کنند: رضا می‌دانست که من طاقت دوری‌اش را ندارم. بی­‌نهایت صبور بود. وقتی بحث‌مان می‌شد، من نمی‌توانستم خودم را کنترل کنم، یکسره غُر می‌زدم و با عصبانیت می‌گفتم تو مقصری، تو باعثِ این اتفاق شدی!

🍃او اصلا حرفی نمی‌زد. وقتی هم می‌دید من آرام نمی‌شوم، می­‌رفت سمت در؛ چون می‌دانست طاقت دوری‌اش را ندارم. آنقدر به همسرم وابسته بودم که واقعا دوست نداشتم لحظه‌ای از من دور باشد. حتی جلوی مسجد رفتنش را می‌­گرفتم.

🍃او هم نقطه‌ضعف‌ام را می­‌دانست و از من دور می­‌شد تا آرام شوم. روی پله‌ی جلوی در می­‌نشست و می­‌گفت هر وقت آرام شدی، بگو من بیام داخل. اصلا دادزدن بلد نبود.
راوی:همسر شهید
#شهید_رضا_حاجی_زاده
#سالروز_ولادت

#زندگی_به_رنگ_شهدا

سال ۸۵ ڪه رفتیم عقد ڪنیم یک دستخطے نوشت و خواست آن را امضا ڪنم داخل ڪاغذ نوشته بود دلم نمیخواهد یک تار موے شما را نامحرمے ببیند؛ من هم امضا ڪردم مادرم از این موضوع ناراحت شد و گفت این پسر خیلے سخت گیر است؛ اما من ناراحت نشدم چون فهمیدم میخواهد زندگے ڪند.
آقا مهدے دیپلم هم نداشت و در دانشگاه به من می­‌گفتند ڪه شاید شما موقعیت‌هاے بهترے را داشته باشیدمن با خیلی‌ها مشورت ڪردم اما در نهایت با خودم فڪر ڪردم ڪه خداوند فردے را سر راهم قرار داده ڪه با اخلاق و باایمان استو به خانواده اهمیّت می­دهد و اهل نماز است و اینها بهتر از مدرک تحصیلے و ثروت است.
بسیار اهل شوخے بود؛
به سوریه ڪه رفته بود آخرین دفعه ڪه تماس گرفت دو روز قبل از شهادتش بود میگفتند قبل از آن رفت حرم حضرت زینب سلام الله علیه تنهایے نماز خواندو بعد هم رفت و شش صبح شهید شد.

*نهال: اسم دختر شهید♡

🌺به مناسبت سالروز #تولد
#شهید_مهدی_قاضی_خانی

🔷تاریخ تولد : ۲۸ آبان ۱۳۶۴
🔷تاریخ شهادت : ۱۶ آذر ۱۳۹۴‌
🔷مزارشهید: زیباشهرقرچڪ،گلزارشهدای‌بی‌ بے زبیده
🔷محل شهادت : خانطومان_سوریه

#سالروز_شهادت......🕊🌸

🍀🍀🍀
#آخرین #حضور#شهید شجاع در منزل
قبل از جبهه 😔
وقتی داشتند می رفتند نگاهشان، نگاه آخر بود😭؛ می خواستند یک حرفی بزنند ولی پشیمان می شدند و نمی گفتند، نمی دانم چه حرفی بود. ساعت ۶ بعدازظهر پانزدهم مهرماه بود نزدیکی های اذان مغرب، سعی می کردند با حرف های شان مرا از نگرانی در بیاورند، گفتند یکی دو ماه می روم مأموریت و برمی گردم.😭
🍃🍃
#کلا #۱۰ روز ....
این #ده روز را #ایران بودند ولی روز #اول زندگی را با هم بودیم و بعد به #مأموریت رفتند و #پنج روز بعد برگشتند و دوباره پانزدهم رفتند ولی این بار به #سوریه. از این ده روز فقط #چهار روزش را با هم #زندگی کردیم.😔
🍃🍃
به روایت از همسر#شهید :
– پنج سال بود که همسایه دیوار به دیوار بودیم ولی همدیگر را یک بار هم ندیده بودیم. مادرشوهرم برای خواستگاری به منزل ما آمدند و گفتند که مرا در راه رفتن به مدرسه دیده اند، وقتی #آقا هادی را دیدم و با هم صحبت کردیم به دلم نشست، بیشتر از همه چیز #صداقت شان  #مجذوبم کرد، مرا در جریان همه #فعالیت ها و #عقایدشان قرار دادند و من با اطلاع از همه شرایط به ایشان پاسخ مثبت دادم، مردادماه ۱۳۹۳ نامزد شدیم. من متولد ۷۶ هستم و همسرم ۶۹؛ آن موقع من هفده ساله بودم و #آقا هادی ۲۴ ساله.
🍃🍃
#فقط #چهار روز #زندگی کردیم😔
– موقع خواستگاری ایشان سرباز بودند. بعد از عقد از شغل #پاسداری و #علاقه شان به این شغل گفتند و #جبهه #سوریه؛ یک ماه گذشته بود که به او گفتم: #آقا هادی! ممکنه شغلت ان را عوض کنید؟ ایشان هم بدون تعارف گفتند: « نه! من به این #شغل #علاقه دارم.»
🍃🍃
#زندگی #شهدا را #الگوی زندگی خودش قرار می داد، #شهید مدافع حرم #محمود رضا بیضایی،#مربی#شهید هادی شجاع بودند، خیلی از ایشان تعریف می کرد، همیشه می گفت: « ما باید #انتقام #شهید بیضایی را از این تکفیری ها بگیریم.»
🍃🍃
# قاب عکس این #شهید را به دیوار
خانه زده بود و از مادر #قول گرفته بود که #عکس را #هیچ وقت #بر ندارند.
#شهدای مدافع حرم را که به کشور می آوردند حالش عوض می شد.
🍃🍃
🍩☕️
‌پیرمرد حرف قشنگی زد:

#زندگی مثل آب توی
ليوان ترک خورده می مونه...
بخوری تموم ميشه
نخوری حروم ميشه
از زندگيت لذت ببر
چون در هر صورت تموم ميشه!
•.


•.

🍩⃟¦☕️#سخن‌بزرگان ••
🍩☕️¦⇢ #یاشهید ••
ـ ـ ـ ـــــ❁ـــــ ـ ـ ـ
「➜• 」
#زندگی_نامه
#شهید_سلیم_سالاری🥀
🌷شهید سلیم سالاری معروف به میر افتخاری متولد 1345 در نجف اشرف کنار بارگاه امیرالمومنین در یک خانواده صالح و متدین چشم به جهان گشود.
🌷پس از اعزام به جبهه بارها در خط مقدم همدوش مجاهدان عراقی مخالف صدام و رزمندگان سپاه و بسیج علیه دشمن بعثی در خط مقدم جبهه مبارزه نمود و چند بار مجروح شد ولی مجددا به جبهه برگشت...
🌷ایشان پس از بازگشت از جبهه به عنوان نیروهای احتیاط به عضویت بسیج اعلای انقلاب اسلامی در آمد پس از آن در تاریخ 1369 با گروه های همانند بدر همکاری میکرد و پس از آن با دریافت حکم های ماموریت به عنوان یک بسیجی کار آمد با سپاه پاسداران همکاری می کرد.
🌷شهید سالاری از ابتدای نا آرامی های سوریه اخبار و وقایع را به سرسختی دنبال میکرد و در نهایت پس از سعی و تلاش و کسب رضایت خانواده قسمت بر این شد رمضان 1393 روانه سوریه شود و در جبهه حضور یابد و در مجموع با چندین بار رفت و برگشت و مجروحیت ، در عملیات بصر الحریر در تاریخ ۱۳۹۴/۱/۳۱ به درجه رفیع شهادت نائل آمد و پس از 8 ماه مفقودی پیکر ایشان با عناصر تکفیری تبادل شد و در دی ماه 1394 تشییع و سپس خاکسپاری شد
📜 #ڪلام‌_شهــید

🌷همه میگویند
خوش بحال فلانے #شهید شد🕊

🥀اما هیچڪس
حواسش نیست ڪه فلانی
در #زندگی💚شهید بود

💐آری
براے شهیدشدن🕊
بایدشهید بودن را #یاد گرفت✌️


🌹#شهید_علی_اصغر_شیردل
#سالروز_شهــادت🕊

🍀🍀🍀🍀
#عاشقانه_شهدایی♥️🎀

روزے ڪہ مهدے میخواستـ متولد شود ابراهیمـ زنگ زد خانہ خواهرشـ
از لحنشـ معلومـ بود خیلے بیقرار استـ😢
مادرشـ اصرار ڪرد بگویمـ بچهہ دارد بہ دنیا مے آید😍
گفتمـ : نہ . ممڪنـ استـ بلند شود اینـ همہ راھ را بیاید
بچہ همـ بہ دنیا نیاید . آنوقتـ باز باید نگرانـ برگردد ... :((
مدامـ میگفتـ : منـ مطمئنـ باشمـ حالتـ خوبـ استـ ؟ زندھ اے هنوز؟ بچہ همـ زندھ استـ ؟
گفتمـ : خیالتـ راحتـ همہ چیز مثلـ قبلـ استـ ...
همانـ روز ، عصر مهدے بہ دنیا آمد و چهار روز بعد ابراهیمـ آمد ..
بدونـ اینڪہ سراغـ بچہ برود ، آمد پیشـ منـ
گفتـ : تو حالتـ خوبـ استـ ژیلا ؟😍🤔
چیزے ڪمـ و ڪسر ندارے برمـ براتـ بخرمـ ؟!
گفتمـ : احوالـ بچہ را نمیپرسے😶
گفتـ :‌ تا خیالمـ از تو راحتـ نشود نہ !😉❤️
وقتے بہ خانہ مے آمد دیگر حقـ نداشتمـ ڪارے انجامـ دهمـ ، همہ ڪارها را خودشـ مے ڪرد ...
لباس‌ ها را مے شستـ ، روے در و دیوار اتاقـ پهنـ میڪرد ...
سفرھ را همیشہ خودشـ پهنـ ميڪرد جمعـ میڪرد ...
تا او بود ، نود و نہ درصد ڪارهاے خانہ فقط با او بود ...👌🏻😊

🦋
#شهید_محمد_ابراهیم_همت🌷
#زندگی_به_سبڪ_شهدایی

Forwarded from محفل شهدایی مدافع حرم (یا مَہـــدے )
#عاشقانه_شهدایی♥️🎀

روزے ڪہ مهدے میخواستـ متولد شود ابراهیمـ زنگ زد خانہ خواهرشـ
از لحنشـ معلومـ بود خیلے بیقرار استـ😢
مادرشـ اصرار ڪرد بگویمـ بچهہ دارد بہ دنیا مے آید😍
گفتمـ : نہ . ممڪنـ استـ بلند شود اینـ همہ راھ را بیاید
بچہ همـ بہ دنیا نیاید . آنوقتـ باز باید نگرانـ برگردد ... :((
مدامـ میگفتـ : منـ مطمئنـ باشمـ حالتـ خوبـ استـ ؟ زندھ اے هنوز؟ بچہ همـ زندھ استـ ؟
گفتمـ : خیالتـ راحتـ همہ چیز مثلـ قبلـ استـ ...
همانـ روز ، عصر مهدے بہ دنیا آمد و چهار روز بعد ابراهیمـ آمد ..
بدونـ اینڪہ سراغـ بچہ برود ، آمد پیشـ منـ
گفتـ : تو حالتـ خوبـ استـ ژیلا ؟😍🤔
چیزے ڪمـ و ڪسر ندارے برمـ براتـ بخرمـ ؟!
گفتمـ : احوالـ بچہ را نمیپرسے😶
گفتـ :‌ تا خیالمـ از تو راحتـ نشود نہ !😉❤️
وقتے بہ خانہ مے آمد دیگر حقـ نداشتمـ ڪارے انجامـ دهمـ ، همہ ڪارها را خودشـ مے ڪرد ...
لباس‌ ها را مے شستـ ، روے در و دیوار اتاقـ پهنـ میڪرد ...
سفرھ را همیشہ خودشـ پهنـ ميڪرد جمعـ میڪرد ...
تا او بود ، نود و نہ درصد ڪارهاے خانہ فقط با او بود ...👌🏻😊

🦋
#شهید_محمد_ابراهیم_همت🌷
#زندگی_به_سبڪ_شهدایی

Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎥| #کلیپ_شهدا

🔺به مناسبت سالگرد شهادت #ادواردو_آنیلی؛

ماجرای #زندگی ادواردو آنیلی و کشته شدن او

📌او بین دنیا و تقوای الهی،‌ #خدا را انتخاب کرد

🍁
🌸🍃🌹🌼🌷🌼🌹🍃🌸



🌹 خاکریز خاطرات (خدایا ما را سعید بدار و شهید بمیران!)



♦️ برخی اوقات که توفیق حضور در منزل شهدا را پیدا می‌کردم
و به همراه سید عبدالحسین به دیدار خانواده شهدا می‌رفتیم،
طبق روال جاری زیارت عاشورا می‌خواندیم
و سید از من می‌خواست که زیارت را بخوانم.

🌷 وقتی هم که شروع می‌کردم
اولین ناله‌ایی که بگوشم می‌رسید
صدای سید بود
و بعد از پایان زیارت عاشورا از ایشان می‌خواستم که دعا کند
و تنها دعایی که همیشه آن را تکرار می‌کرد این دعا بود:
🔆《خدایا ما را سعید بدار و شهید بمیران!》

🎤 #راوی: همرزم شهید



🌸🍃🌹🌼🌷🌼🌹🍃🌸




#امام_حسین_علیه‌السلام
#زیارت_عاشورا
#یاد_شهدا
#زندگی_به_سبک_شهدا
#شهید_امنیت
#شهید_سید_عبدالحسین_موسوی‌نژاد



🌷نثار روح مطهر شهید "سید عبدالحسین موسوی‌نژاد" صلوات🌷

#زندگی_به_سبک_شهدا💚

یڪ عمر حسرت
#دامادی اش بر د💔ل
🥀 #مادر داغ زده شد...

رفت تابگوید راه و رسم
#عاشقی💜شرایط
#سنی ندارد

بلڪه #قلب❤️بزرگی
میخواهد.

#شهید_مجید_یادگاری🍃🌹
#شادی_روحش_صلوات
#زندگی_شهدا 🌷

🔶 گرگ و میش سحر، برای خرید نان از خانه خارج شدم، چشمم به رفتگر محله افتاد که مثل همیشه در حال کار بود؛ دیدم امروز صورت خود را با پارچه ای پوشانده است، نزدیکتر رفتم، او رفتگر همیشگی محله ما نبود، کنجکاو شدم، سلام دادم و دیدم رفتگر امروز، آقامهدی است.
آقا مهدی، شما اینجا چیکار میکنی؟😳
آقا مهدی علاقه ای به جواب دادن نداشت، ادامه دادم: آقا مهدی شما شهرداری، اینجا چیکار میکنی؟ رفتگر همیشگی چرا نیست؟ شما رو چه به این کارا؟ جارو رو بدین من، آخه چرا شما؟
🔹 خیلی تلاش کردم تا بالاخره زیر زبون آقا مهدی رو کشیدم: زن رفتگر محله، مریض شده بود، بهش مرخصی نمیدادن میگفتن اگه تو بری نفر جایگزین نداریم، رفته بود پیش شهردار و آقا مهدی بهش مرخصی داده بود و خودش اومده بود جاش،
اشک تو چشام جمع شد هر چی اصرار کردم آقا مهدی جارو رو به من، نداد، خواهش کرد که هرچه سریعتر برم تا کسی متوجه نشه.

⚪️ شهید مهدی باکری



💚 💚
Ещё