مدافعان حضرت زینب سلام الله علیها🖤🖤🖤

#بهشت
Канал
Логотип телеграм канала مدافعان حضرت زینب سلام الله علیها🖤🖤🖤
@modafehanzynabПродвигать
256
подписчиков
26,2 тыс.
фото
7,73 тыс.
видео
836
ссылок
وقتی که طفل کوچکتان باب حاجت است پس گردش زمین و زمان کار #زینب است جهت تبادل باادمین کانال هماهنگ کنید وقتی که طفل کوچکتان باب حاجت است پس گردش زمین و زمان کار #زینب است جهت تبادل باادمین کانال هماهنگ کنید @Kkjhyygf کپی حلال باذکرصلوات 🌱
#تلنگرانه

حتما بخونید خیلی قشنگه

*سلام من جوانی بودم که سال‌ها با رفتارم دل امام زمانم رو به درد آوردم😔و خیری برای خانواده‌ام نداشتم*

*همش با رفقای ناباب و اینترنت و ...*
*شب تا صبح بیدار و صبح تا بعدازظهر خواب*

*زمانی که فضای مجازی و شبکه‌های اجتماعی اومد منم از این باتلاق انحراف و بدبختی بی‌نصیب نماندم*

*و اگر قرار باشد فردای قیامت موبایل بر اعمالم شهادت دهد حتی جهنم راهم نمی‌دهند😞*

*تا یه روز تو یکی از گروه‌های چت یه آقایی پست‌های مذهبی میذاشت، مطالبش برام جالب بودند🤗*
*رفتم توی #پی_وی اون و مثل همیشه فضولیم گل کرد و عکس پروفایلشو بزرگ کردم😐*

*#عکس_شهیدی دیدم که غرق در خون، بدون دست و پا، با سری خورد شده از ترکش، افتاده بر خاک، کنار او عکس دوبچه بود که حدس زدم باید بچه‌های او باشند😟*

*و زیر آن عکس یه جمله‌ای نوشته شده بود:*
*"می‌روم تا #حیاوغیرت جوان ما نرود"✋🏼💔*

*ناخودآگاه اشکم سرازیر شد😭😭دلم شکست باورم نمی‌شد دارم گریه می‌کنم اونم من، کسی که غرق در گناه و شهواته، منه بی‌حیا و بی‌غیرت، منه چشم چرون هوس باز😔😔*

*از اون به بعد از اینترنت و بدحجابی و فضای مجازی و گناه و رفقای نابابم #متنفر شدم😠*

*دلم به هیچ کاری نمیرفت*
*حتی موبایلم و دست نمی‌گرفتم🙂*

*تصمیم گرفتم برای اولین بار برم #مسجد*
*اولین نماز عمرمو خوندم با اینکه غلط خوندم ولی احساس آرامش معنوی خاصی می‌کردم، آرامشی که سال‌ها دنبالش بودم ولی هیچ جا نیافتم حتی در شبکه‌های اجتماعی✋🏼💔*

*از امام جماعت خواستم کمکم کنه*
*ایشان هم مثل یه پدر مهربان*
*همه چیز به من یاد می‌داد😇*
*نماز خوندن، قرآن، احکام، زندگی امامان و...*
*کتاب می‌خرید و به من هدیه میداد، منو در فعالیت‌های بسیج و مراسمات شرکت میداد✌️*


*توی محله معروف شدم*
*و احترام ویژه‌ای کسب کردم*
*توسط یکی از دوستان به حرم حضرت معصومه برای #خادمی معرفی شدم*

*نزدیکای #اربعین امام حسین، یکی از خادمین که پیر بود به من گفت: دلم میخواد برم کربلا ولی نمی‌تونم، میشه شما به نیابت از من بری؟*
*پول و خرج سفر و حق الزحمه شما رو هم میدم، زبونم قفل شده بود!*
*من و کربلا؟ زیارت امام حسین؟💔*
*اشکم سرازیر شد😭*
*قبول کردم و باحال عجیبی رفتم🕊*
*هنوز باورم نشده که اومدم #کربلا🕌💔*
*پس از برگشت تصمیم گرفتم برم #حوزه_علمیه*
*که با مخالفت‌های فامیل و دوستان مواجه شدم، اما پدرم با اینکه از دین خیلی دور بود و حتی نماز و روزه نمی‌گرفت قبول کرد✋🏼*

*حوزه قبول شدم و با کتاب‌های دینی انس گرفتم👌*
*در کنار درسم گاهی تبلیغ دین و احکام خدارو می‌کردم و حتی سراغ دوستان قدیمی ناباب رفتم که خدا روشکر توانستم رفیقام و با خدا آشتی بدم😍✋🏼*

*یه روز اومدم خونه دیدم پدر و مادرم دارن گریه میکنن😭منم* *گریه‌ام گرفت، تابحال ندیده بودم بابام گریه کنه!*
*گفتم بابا چی شده؟*
*گفت پسرم ازت ممنونم*
*گفتم برای چی؟*
*گفت: من و مامانت یه خواب مشترک دیدیم😔*
*تو رو می‌دیدیم با مرکبی از نور می‌بردن بهشت و ما رو می‌بردن #جهنم و هر چه به تو اصرار می‌کردن که وارد بهشت بشی قبول نمیکردی و میگفتی اول باید پدر و مادرم برن بهشت بعد من✋🏼*

*👈یه آقای نورانیآمد و بهت گفت: آقا سعید! همین جا بهشون نماز یاد بده بعد با هم برین #بهشت🌸 و تو همونجا داشتی به ما نماز یاد میدادی😔*

*پسرم تو خیلی تغییر کردی دیگه #سعید_قبل نیستی همه دوستت دارن❤️تو الان آبروی مایی ولی ما برات مایه ننگیم*
*میشه خواهش کنم هر چی یاد گرفتی*
*به ما هم یاد بدی*
*منم نماز و قرآن یادشون دادم و بعد از آن خواب، پدر و مادرم نمازخوان و مقید به دین شدند💔😍*

*چند ماه بعد با دختری پانزده ساله عقد کردم💍*
*یه روز توی خونشون* *#عکس_شهیدی دیدم که خیلی برام #آشنا بود گریه‌ام گرفت😔 نتونستم جلوی خودم رو بگیرم صدای گریه‌هام بلند و بلندتر شد😭😭*
*👈این همون عکسی بود که تو #پروفایل بود👉*
*خانمم تعجب کرد و گفت:* *سعیدجان چیزی شده؟*
*مگه صاحب این عکس و میشناسی؟😊*
*و من همه ماجرا رو براش تعریف کردم😔✋🏼*
*خودش و حتی مادرش هم گریه کردند😭😭😭*
*مادر خانمم گفت: میدونی این عکس کیه؟*
*گفتم: نه*
*گفت: این #پدرمه😊*
*منم مات و مبهوت، دیوانه‌وار فقط گریه می‌کردم*
*مگه میشه؟😳😭😭*
*آره شهیدی که منو هدایت کرد، آدمم کرد، آخر #دخترشو به عقد💍من درآورد💔😔*

*چند ماه بعد با چند تا از دوستانم برای مدافعان_حرم اسم نوشتیم تابستون که شد و حوزه‌ها تعطیل شدند ما هم رفتیم*
*خانمم باردار بود و با گریه گفت:*
*وقتی نه حقوق میدن نه پول میدن نه خدماتی، پس چرا میخوای بری؟*

*همان جمله شهید یادم اومد و گفتم:*
*میرم تا حیاوغیرت جوانان ایران بماند...✌️🏼🙂*

اَللّهُــــمَّ_عَجـِّــل_لِوَلیِّــــکَ_الفَــــرج

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥 مرحوم آیت الله مجتهدی

🔹 وای برما اگر دیگران با نصیحت ما راهی #بهشت شوند و خودمان جا بمانیم!

#اللھم‌عجل‌ݪوݪیڪ‌اݪفࢪج‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🌹
﷽ شـُـهـَـداے ِمـُـدافـِـع ِحـَـرَم ﷽



❤️💫چه آرزوهای قشنگی می کردند
و چقدر زیبا اجابت می شد..

🌸 #حاج_احمد آرزو کرده بود:
"بدست شقی ترین انسانهای روی زمین یعنی #اسرائیل_ها کشته بشم"
و حالا دست اونهاست...

🌾 #حاج_همت از خدا خواسته بود:
"مثل مولایم بدون سر وارد #بهشت بشم"
ترکش خمپاره سرش رو برد...

🥀 #شهید_برونسی همیشه می گفت:
"دوست دارم مثل حضرت زهرا گمنام باشم"
سالها پیکرش #مفقود بود...

🌈 #آقا_مهدی_باکری می گفت از خدا خواستم:
"بدنم حتی یک وجب از خاک زمین رو اشغال نکنه"
آب دجله او رو برای همیشه با خودش برد...

🍃حاج حسین یکتا:
میخواستن؛ میشد...
میخوایم! نمیشه..
چه کار کردیم با این دل ها..

🍃💐اللَّـهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّد وآلِ مُحَمَّد وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ💐🍃

🌹اللهم عجل لولیک الفرج 💚🌹
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🌷 ارزش و نتیجه فرستادن #صلوات در روز #جمعه!

🌼رسول اکرم(صلی الله علیه وآله) :
در روز جمعه فراوان بر من صلوات فرستيد،
كه هر كس درودش بر من بيشتر باشد ، #مقام و منزلتش به من نزديك تر است .

🌼 و هر كس روز جمعه صد بار بر من صلوات بفرستد ، در روز قيامت با چهره نورانى محشور مى شود.

🌼 و هر كس در روز جمعه هزار بار بر من صلوات فرستد ، چشم از دنيا نبندد تا جايگاهش را در #بهشت ببيند.

📗آثارالصادقین،ج۱۱،ص۲۱۶

#اللهم‌عجل‌لولیک‌الفرج 💚
🕊♥️🕊

از آن زمان ڪہ
دلت را بہ آسمان دادے
گرفتہ عطر #بهشت خدا سراسر تو

تو آن قنارے سرخے ڪہ
درتمام‌زمین
بہ گوش میرسد آوازهاے آخر تو

#مادرانه
#سلام_صبحتون_معطر_بہ_عطر_شهدا
🌺🇮🇷🌺🇮🇷🌺🇮🇷🌺🇮🇷
✍️ #دمشق_شهر_عشق

#قسمت_بیستم

💠 اشکم تمام نمی‌شد و با نفس‌هایی که از گریه بند آمده بود، ناله زدم :«سعد شش ماه تو خونه زندانیم کرده بود! امشب گفت می‌خواد بره #ترکیه، هرچی التماسش کردم بذاره برگردم #ایران، قبول نکرد! منو گذاشت پیش ابوجعده و خودش رفت ترکیه!»

حرفم به آخر نرسیده، انگار دوباره #خنجر سعد در قلبش نشست که بی‌اختیار فریاد کشید :«شما رو داد دست این مرتیکه؟» و سد #صبرش شکسته بود که پاسخ اشک‌هایم را با داد و بیداد می‌داد :«این #تکفیری با چندتا قاچاقچی اسلحه از مرز #عراق وارد #سوریه شده! الان چند ماهه هر غلطی دلش میخواد میکنه و #داریا رو کرده انبار باروت!»

💠 نجاست نگاه نحس ابوجعده مقابل چشمانم بود و خجالت می‌کشیدم به این مرد #نامحرم بگویم برایم چه خوابی دیده بود که از چشمانم به جای اشک، #خون می‌بارید و مصطفی ندیده از اشک‌هایم فهمیده بود امشب در خانه آن نانجیب چه دیده‌ام که گلویش را با تیغ #غیرت بریدند و صدایش زخمی شد :«اون مجبورتون کرد امشب بیاید #حرم؟»

با کف هر دو دستم جای پای اشک را از صورتم پاک کردم، دیگر توانی به تنم نمانده بود تا کلامی بگویم و تنها با نگاهم التماسش می‌کردم که تمنای دلم را شنید و #مردانه امانم داد :«دیگه نترس خواهرم! از همین لحظه تا هر وقت بخواید رو چشم ما جا دارید!»

💠 کلامش عین عسل کام تلخم را شیرین کرد؛ شش ماه پیش سعد از دست او فرار کرده و با پای خودش به داریا آمده بود و حالا باورم نمی‌شد او هم اهل داریا باشد تا لحظه‌ای که در #آرامش منزل زیبا و دلبازشان وارد شدم.

دور تا دور حیاط گلکاری شده و با چند پله کوتاه به ایوان خانه متصل می‌شد. هنوز طراوت آب به تن گلدان‌ها مانده و عطر شب‌بوها در هوا می‌رقصید که مصطفی با اشاره دست تعارفم کرد و صدا رساند :«مامان مهمون داریم!»

💠 تمام سطح حیاط و ایوان با لامپ‌های مهتابی روشن بود، از درون خانه بوی غذا می‌آمد و پس از چند لحظه زنی میانسال در چهارچوب در خانه پیدا شد و با دیدن من، خشکش زد. مصطفی قدمی جلو رفت و می‌خواست صحنه‌سازی کند که با خنده سوال کرد :«هنوز شام نخوردی مامان؟»

زن چشمش به من مانده و من دوباره از نگاه این #غریبه ترسیده بودم مبادا امشب قبولم نکند که چشمم به زیر افتاد و اشکم بی‌صدا چکید. با این سر و وضع از هم پاشیده، صورت زخمی و چشمی که از گریه رنگ خون شده بود، حرفی برای گفتن نمانده و مصطفی لرزش دلم را حس می‌کرد که با آرامش شروع کرد :«مامان این خانم #شیعه هستن، امشب #وهابی‌ها به حرم #سیده_سکینه (علیهاالسلام) حمله کردن و ایشون صدمه دیدن، فعلاً مهمون ما هستن تا برگردن پیش خانواده‌شون!»

💠 جرأت نمی‌کردم سرم را بلند کنم، می‌ترسیدم رؤیای آرامشم در این خانه همینجا تمام شود و دوباره آواره #غربت این شهر شوم که باران گریه از روی صورتم تا زمین جاری شد. درد پهلو توانم را بریده و دیگر نمی‌توانستم سر پا بایستم که دستی چانه‌ام را گرفت و صورتم را بالا آورد.

مصطفی کمی عقب‌تر پای ایوان ایستاده و ساکت سر به زیر انداخته بود تا مادرش برایم #مادری کند که نگاهش صورتم را نوازش کرد و با محبتی بی‌منت پرسید :«اهل کجایی دخترم؟»

💠 در برابر نگاه مهربانش زبانم بند آمد و دو سالی می‌شد مادرم را ندیده بودم که لبم لرزید و مصطفی دست دلم را گرفت :«ایشون از #ایران اومده!»

نام ایران حیرت نگاه زن را بیشتر کرد و بی‌غیرتی سعد مصطفی را آتش زده بود که خاکستر خشم روی صدایش پاشید :«همسرشون اهل سوریه‌اس، ولی فعلاً پیش ما می‌مونن!»

💠 به‌قدری قاطعانه صحبت کرد که حرفی برای گفتن نماند و تنها یک آغوش #مادرانه کم داشتم که آن هم مادرش برایم سنگ تمام گذاشت. با هر دو دستش شانه‌هایم را در بر کشید و لباس خاکی و خیسم را طوری به خودش چسباند که از خجالت نفسم رفت.

او بی‌دریغ نوازشم می‌کرد و من بین دستانش هنوز از ترس و گریه می‌لرزیدم که چند ساعت پیش سعد مرا در سیاهچال ابوجعده رها کرد، خیال می‌کردم به آخر دنیا رسیده و حالا در آرامش این #بهشت مست محبت این زن شده بودم.

💠 به پشت شانه‌هایم دست می‌کشید و شبیه صدای مادرم زیر گوشم زمزمه کرد :«اسمت چیه دخترم؟» و دیگر دست خودم نبود که نذر #زینبیه در دلم شکست و زبانم پیش‌دستی کرد :«زینب!»

از اعجاز امشب پس از سال‌ها نذر مادرم باورم شده و نیتی با #حضرت_زینب (سلام‌الله‌علیها) داشتم که اگر از بند سعد رها شوم، زینب شوم و همینجا باید به #نذرم وفا می‌کردم که در برابر چشمان #نجیب مصطفی و آغوش پاک مادرش سراپا زینب شدم...

#ادامه_دارد
🌺🇮🇷🌺🇮🇷🌺🇮🇷🌺🇮🇷
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
تلاوت تصویری بسیار آرامش بخش🌹

سوره انسان توصیف نعمتهای بی نظیر بهشت جاویدان

#بهشت 🥀🥀🥀🌺🌺🌺
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
تلاوت تصویری بسیار آرامش بخش🌹

سوره انسان توصیف نعمتهای بی نظیر بهشت جاویدان

#بهشت 🥀🥀🥀🌺🌺🌺
#محمد آن چنان #عاشق #شهادت بود که مکرراً از پدر و مادر و همسرش درخواست می کرد که برای #شهادتش دعا کنند و می گفت دعا کنید تا من نیز #شهید شوم تا اینکه از رفیقانم جا نمانم.
🍃🍃
#محمد با #دفاع از حرم #عمه سادات (س)⚘ و همچنین #سامرا(حرم امامین عسکریین)⚘ عشق خود را به#اهل بیت (ع)⚘ نشان داد.#آخرین اعزام او در #دفاع از حرم #حضرت زینب (س)⚘ در آذر ماه#1394 بود.
🍃🍃
سرانجام در روز چهارشنبه 23 دی ماه #1394 قبل از #اذان ظهر در منطقه #خان طومان حلب بر اثر #اصابت ترکش خمپاره از #ناحیه #شاهرگ و #پهلو به آرزوی دیرینه اش رسید و به #دایی #شهیدش ملحق شد و در روز جمعه 25 دی ماه 1394 در #بهشت زهرا⚘ قطعه 50 (مدافعان حرم) ردیف 115 شماره 18 به خاک سپرده شد.
🍃🍃
#محمد با #جانفشانی اش اثبات کرد که چه زیبا از قدیم گفته اند: حلال زاده به #دایی اش می رود چرا که حتی این دو #شهید از #یک #ناحیه نیز به فیض #شهادت رسیده اند.
🍃🍃
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#یا_اباعبـــــدالله_ع❤️

دل ندارم ڪه بہ معشوقِ زمینے بِدهم

دلِ من گوشہ‌ےِ صَحْنَٺ بہ خدا جا مانده

#ازکربلا_که‌آمدےخواهےدانسٺ🍁
#فراق_بهشٺ_با_آدم_چه_کرد💔

#فراق🥀 #بهشت🕊
سلام🙌🏻صبحتون حسینی😞

🍀🍀🍀
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌💌بسمـ رب الشـهدا..

#مهمـان‌کانال

ـ ـ ـ ـــــ𑁍ـــــ ـ ـ ـ
🌸به مناسبت سالروز
#تولد
#شهید_ابوذر_غواصی

📅تاریخ تولد : ۱۱ آذر ۱٣۶۰

ـ ـ ـ ـــــ𑁍ـــــ ـ ـ ـ
📅تاریخ شهادت : ۱٣ فروردین ۱٣٩۵

📅تاریخ انتشار : ۱۱ آذر ۱۴۰۰

ـ ـ ـ ـــــ𑁍ـــــ ـ ـ ـ
🥀مزار شهید : شهرستان فسا، روستای صحرارود

🕊محل شهادت : سوریه
ـ ـ ـ ـــــ𑁍ـــــ ـ ـ ـ
به نام دلدار

🍃 اینجا کربلاست، سرای عشق و
#جهاد. در میان همهمه های #عشاق، عبدی دلداده را رویایی نیکو، مسرور می‌کند. حضرت خاتم به او بشارت #بهشت می‌دهد و شرابی خوش‌گوار بدو می‌نوشانَد. و او یقین می‌یابد که خواهد رفت. آری! #شام در انتظار اوست.

ـ ـ ـ ـــــ𑁍ـــــ ـ ـ ـ
🍃همواره در این دَرگه، خضوع و
#خشوع، بهایی والا داشته است. وقتی ابوذر که #عبد و عابد و عاشقی حقیقی بود و از مدار مُنوَّر رضایت الهی، گامی فراتر نمی‌گذاشت،

ـ ـ ـ ـــــ𑁍ـــــ ـ ـ ـ
گامی فراتر نمی‌گذاشت، دست خود را از اطاعت یار خالی می‌داند، پس ما بندگان خطاکار شرمسار، بهر چه فخر می‌فروشیم و ادعای
#ایمان می‌کنیم. چرا گاهی از یاد می‌بریم #اخلاص را؟ چرا تقوایمان پر از نقصان است

ـ ـ ـ ـــــ𑁍ـــــ ـ ـ ـ
🍃بیا یک مرتبه بنشین و درونت را بکاو. آن
#رذائلی که تو را ضعیف می‌کند بشناس و بکوش برای قوی شدن. بکوش برای رسیدن به آنچه که مقربان حق تعالی، به آن رسیده بودند

ـ ـ ـ ـــــ𑁍ـــــ ـ ـ ـ
🍃حسرت نخور، هنوز هم فرصت هست. برخیز و پاکی
#خالصانه‌ی نهفته در وجودت را احیا کن. به #عشق_دیرینه‌ات جانی تازه بده. برخیز تا بتوانی همپای "ابوذرها" شوی.
ـ ـ ـ ـــــ𑁍ـــــ ـ ـ ـ
🍃تبسم او در خاک های خون آلود
#خانطومان، ابدی شد و چشمانش همچنان در انتظار جوانانی مخلص است تا تداوم بخش ره #عشق باشند..
#پیکر مهیار به تهران منتقل شد. امّا خانواده اش او را تشییع نکردند.😔 پیکر او #بدون تشییع در قطعه ۲۸ #بهشت زهرای⚘ تهران به خاک سپرده شد!😔
🍃🍃
مراسم ختم او فقط #۱۳ نفر شرکت کننده داشت! او #غریب و #گمنام تشییع و تدفین شد. 😔امّا برای مراسم چهلم او، به سراغ بچّه های لشگر رفتم و ماجرای این بسیجی غریب را تعریف کردم.
🍃🍃
بچّه های لشگر، دسته عزاداری راه انداختند و او را از #غربت درآوردند😭. خیابان یوسف آباد از کثرت جمعیّت بسته شده بود.
خواهران او از ایران رفتند. پدرش در سوئیس از دنیا رفت. #شهید مهیار مهرام، #راه درست و #راه حق را نمی شناخت. از زمانی که با انسانهای الهی در #جبهه رفاقت کرد، #مزّه رفاقت با #خدا را چشید.😭
🍃🍃
سرانجام#مهندس شهید مهیار مهرام هم درتاریخ ۱۷آبان ۱۳۶۲، با سمت #مسئول مخابرات در #مریوان توسط نیروهای عراقی به آرزویش که همانا#شهادت در راه #خدا♡بود رسید.
🍃🍃
#مزار#شهید
تهران ، بهشت #حضرت زهرا سلام الله علیها⚘
قطعه ۲۸ ردیف ۴
🍃🍃
سرانجام #۳ برادر در #دفاع مقدس به
#شهادت رسیدند.
🍃🍃
#مزارشان ،تهران قطعه ۲۷
#بهشت حضرت زهرا سلام الله علیها⚘
🍃🍃
شادی ارواح طیبه ی شهدا،امام شهدا،شهدای انقلاب، شهدای دفاع مقدس،شهدای مدافع حرم، شهدای مدافع امنیت، شهدای مدافع سلامت،شهدای هسته ای
و علی الخصوص شهید سرفراز

💠 شهیدان، غلامرضا، منصور، و محمود بیات سرمدی 💠


🌷 صلوات 🌷

التماس دعای فرج وشهادت

یاعلی مدد
‌مهمان_ویژه_امروز

*بسم الله الرحمن الرحیم*‍ 🌹بسم رب شهدا

🍃زندگی زیباست، اما #شهادت از آن زیبا تر است، #سلامت تن زیباست اما پرنده #عشق، تن را قفسی میبیند که در باغ نهاده باشند.

🍃راه و رفتار خیلی هایشان فریاد میزد که" این دنیای #فانی برای شما و زندگی #ابدی برای ما"، این #دنیا را به ما که #هنر عاشقی نداریم پیشکش میکنند و چه بد است درد بی هنری که به رخمان میکشند!

🍃«و ما الحیاة الدنیا الا لعب و لهو _ زندگی دنیا چیزی جز بازی و سرگرمی نیست.»
به گمانم #شاگردان_مکتب_عشق این را روزی چند بار دیکته میکنند...
که از عشق و #علاقه و فرزندشان می‌گذرند و با دل و جان راهی #معرکه_عاشقی می‌شوند.

🍃جواد هم این دنیا را پیشکش ما کرد و #سعادت دنیای آخرت را برای خود خرید...امنیت را هدیه کرد ولی#بهشت را خریدار شد...از فاطمه ۵ساله اش گذشت اما رضایت #حضرت_مادر را خرید...

🍃جواد محمدی از خود گذشتن را خوب بلد بود، #بخشش را هم همینطور مثل نامش.

🍃این قلم به طور حتم نمی‌تواند آنچه را که لیاقت #رهروان_عشق است روی کاغذ بیاورد اما می‌تواند، قطره ای از این #دریای_بیکران باشد که دل و جان تشنه مرا سیراب کند...من #تشنه ای که بویی از گذشت و عشق نبردم...💔

🍃عاشقی هنر است، و عاشق #هنرمند. من هنرمند نیستم که اگر بودم اکنون همره خوبان معرکه عشق بودم.

🍃کاش روزی برسد گذشتن را از خوبان بیاموزیم و زندگی ابدی را برای خود بخریم، کاش...😓

🌺به مناسبت سالروز #تولد #شهید_جواد_محمدی

📅تاریخ تولد : ۲۹ مرداد ۱۳۶۲🎂🎂🎂🎂🎂🎂🎂🎂🎂🎂🎂🎂

📅تاریخ شهادت : ۱۶ خرداد ۱۳۹۶


🥀مزار شهید : گلزار شهدای امام زاده شهر درچه
#استوری_شهدایی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#یا_اباعبـــــدالله_ع❤️

دل ندارم ڪه بہ معشوقِ زمینے بِدهم

دلِ من گوشہ‌ےِ صَحْنَٺ بہ خدا جا مانده

#ازکربلا_که‌آمدےخواهےدانسٺ🍁
#فراق_بهشٺ_با_آدم_چه_کرد💔

#فراق🥀 #بهشت🕊
سلام🙌🏻صبحتون حسینی😞

🍀🍀🍀
امام_حسنی‌ام💚

من رگ گردن گذارم این بقیع بستان شود
کارگرهایش عموما ، شیعه‌ی ایران شود

سنگ صحنش را به کلی می‌تراشیم از طلا
نام این بستان #بهشت_مجتبی عنوان شود

دوشنبه‌های_امام_حسنی
#شهیدانه

میگفت تومترو بودیم داشتیم‌میرفتیم
#بهشت_زهرا،یه‌ بنده‌خدایی‌ رو دیدم
ڪلی‌نون باگت دستش بودگفتم چقدر
دلم‌سالاد الویه خواست!بعدگفتم نه،
ولش ڪن‌پا روی نفسم‌میزارم،میرم
سرمزار #شهید_ابراهیم_هادی،سیر
میشم‌بادیدنش!
رفتم نشستم سرمزارش سرمو تکیه
دادم چشامو بستم،یه‌خانمی‌اومدصدام
زدچشام‌بازڪردم،گفت:«اینانذری شهید
ابراهیم هادی‌هستش،نوش جونتون.»
دیدم تودستش سالاد الویه ست... :)

مگه‌میشه‌شهداازدلمون‌بی‌خبرباشن؟!؟🙃
♡به نام فروزنده‌ے عشق♡
.
 🍃السَّلامُ عَلَيْكَ یا سَیِّدُ الڪَریم.
 السَّلامُ عَلَيْكَ اے امید #محرومان.
اے تو مملو از عطر باران.
اے تو وام دار علم و عمل #امامان.
.
🍃السَّلامُ عَلَيْكَ اے آقا!
آقایے ڪه منت نهاده، ڪنون در خاک مایی.
آقایے ڪه دیدار رویت را همسان با نظاره اے #عاشقانه در فروغ #شش_گوشه‌ے عزیز‌ِجانمان دانسته‌اند😍
.
🍃السَّلامُ عَلَيْكَ اے ڪه #میلادت بر ما مبارک است.
اے ڪه انفاس خوشت، شده‌اند سرور #رے.
اے ڪه مَامن و همدمی🥰

 🍃السَّلامُ عَلَيْكَ
عَرَّفَ اللَّهُ بَيْنَنَا وَ بَيْنَكُمْ فِي الْجَنَّةِ وَ حَشَرَنَا فِي زُمْرَتِكُمْ...*
.
🍃آرے! تو ولدِ خلفِ #حضرت_حسنی(ع).
تو از تبار نیک سرشتانے هستے ڪه #عاشق اند و معشوق!
پس اے شافع! بهرمان چاره جویے ڪن در ساحت #حق.
یارے مان ڪن تا بشویم مرید و عبد #حقیقی.
تا بشویم شایان عطر #بهشت.
تا بشویم...
یاری‌مان ڪن!
.
پ.ن: *بخشے از زیارت نامه ے ایشان
.
🌺به مناسبت سالروز
#ولادت_حضرت_عبدالعظیم_حسنی
.
📅تاریخ انتشار : ۲۹ آبان ۱۳۹۹
.
#گرافیست_الشهدا #استوری_شهدایی

🎀┈┈┈•✿💐✿•┈┈🎀

از آن زمان ڪہ
دلت را بہ آسمان دادے
گرفتہ عطر #بهشت خدا سراسر تو

تو آن قنارے سرخے ڪہ
درتمام‌زمین
بہ گوش میرسد آوازهاے آخر تو

#شهـید_سید_مهـدی_موسوی
#سلام_صبحتون_شهدایی🌷
°•\🍀🌺

#شهیدانہ

#وصیتنامہ‌آغشتہ‌بہ‌خون📜

🕊اے مولاےمن، من بهشت، میوه ها و جاودانگی اش را نمیخواهــم ⛔️

🕊من به چیز بزرگتری طمع دارم #بهشت🌸 من بودن درکنار شما اباعبدالله حسین است😭😭

#شهید‌علےمصطفےحیدر

Ещё